گفتوگو با فرشته حسینى، کارآفرین حوزه صنایع دستی در روستاى میوان
روستای میوان (مهمان) در پاوه کرمانشاه چون دیگر روستاهای زیبای این استان بود. راهی خاکی، درختانی پربار و آسمانی آبی داشت و البته بیکاری و درآمدهای ناچیز. زنان این روستا کارشان این بود که هر صبح بیدار شوند، چای بگذارند، غذا درست کنند، در رتقوفتق امور کشاورزی یاریرسان باشند و گهگاه قالی ببافند برای دل خودشان. تا اینکه یک روز اتفاقی افتاد. کلاسهای آموزش «گیوهبافی» یا به قول کرمانشاهیها «کلاشبافی» برگزار شد. فرشته حسینی از زنانی بود که در این کلاسها شرکت کرد: «روزهای اول هرچه میبافتم خراب میشد. خیلی خونجگر خوردم. میبافتم و باز میکردم.» این آغاز راه این زن بود و شاید غریب باشد اگر بگوییم آغاز تحولی در روستا. روستایی کوچک با 30 خانوار. حالا این روستا نقش بزرگی در صادرات چند میلیون دلاری گیوه از شهرستان پاوه دارد. فرشته حسینی در این حرکت بزرگ چه نقشی داشت؟ و چگونه از پس یادگیری گیوه بافی کارآفرین میشود؟
آغاز راه کارآفرینی در روستای میوان
آن زن با تنپوش طلایی و سرپوش مشکی و پیراهن سپید از پلههای پلکانی خانهاش پایین آمد. فرشته بود. در دستانش گیوههای سپید داشت و بر لبهایش لبخند: «12 سال پیش کلاسهای آموزش گیوه بافی برگزار شد و زنان روستا در آن شرکت کردند. من هم به این کلاسها میرفتم. کمکم شروع کردم برای خودم گیوه بافتم. روزهای اول خیلی سخت بود. اما بالاخره گیوههایم را بافتم. آن اوایل گیوههایی که میبافتیم را به جایی میبردیم که دلالها میآمدند برای خرید، هر گیوه را 1500 تومان از من میخریدند.» فرشته روزگار دشواری را در کودکی گذرانده بود. آنها خانوادهای هفت نفره بودند که پدرشان را خیلی زود از دست داده بودند: «مادر عزیزم همه کارها را میکرد و ما را سروسامان میداد. در تنگنا بودیم. مادرم بدون هیچ امکاناتی با دستهای خالی ما را بزرگ کرد.»
او چنین روزگاری را پشت سر گذاشته و دست زندگی او را آبدیده کرده است: «آن زمان باید سر یک هزار تومانی با دلال چانه میزدیم. به این فکر افتادم که جلوی این روند را بگیرم. زنان روستا را جمع کردم و به آنها گفتم که میخواهم تعاونی بزنم. شما برای من کار کنید و من کار فروش گیوهها را انجام میدهم.» جرقه کارآفرینی فرشته زده شده بود. او دستبهکار شد.
تسهیلات اندکی از آموزش و ترویج صنایعدستی کرمانشاه گرفته بود. تعاونی را راهاندازی کرد. نخ و کف را برای بافتن گیوه تهیه میکرد و در اختیار زنان میگذاشت. زنان هم کمکم در کنار کارهای خانه و زندگی روزمره ساعتهایی را برای بافت گیوه گذاشتند. این روند ادامه پیدا کرد و آنها توانستند در همان سال اول سودشان را دو برابر کنند.
حالا گیوه، این پاپوش سنتی، مهر اصالت یونسکو را گرفته و راه جهانی شدن را طی میکند. فرشته میگوید: «این کار قدمتی کهن دارد. به خاطر نخ و چرم بهکاررفته در آن عرقگیر است و نمیگذارد پا بو بگیرد.» معلوم نیست گیوه اولینبار چه زمانی و چگونه بافته شده، به همین خاطر تولید آن با افسانهها گره خورده است. مؤلف کتاب بهار عجم نوشته گیوه منسوب به گیو گودرز است و گیو آن را هنگام سرگردانی در تورانزمین ترتیب داد. دیگران با استناد به شاهنامه، در تفسیر این ادعا عنوان کردهاند که گیو وقتی برای بازگرداندن سیاوش (نوه کیکاوس) و مادرش فرنگیس به ترکستان رفت، هفت سال در آن دیار سرگردان بود و چون برای راهپیماییهای طولانی خود نیاز به پایافزاری بادوام، سبک و خنک داشت گیوه را ساخت.
تعاونی زنان روستای میوان
راهاندازی تعاونی فرشته باعث شد روستای میوان سر زبانها بیفتد. حالا وقتی میخواهیم به دیدار او برویم، وارد روستایی میشویم که در ورودی آن روی تابلویی نوشته: «به روستای زنان کلاشباف میوان خوش آمدید.» کلاشبافی نوعی گیوه بافی است که حالا رونق خوبی گرفته و فرشته سهم بزرگی در ایجاد آن دارد. او بود که زنان روستا را متحد کرد و حالا 30 زن از روستای میوان به صورت مستقیم و سی زن دیگر از روستاهای دیگر پاوه به صورت غیرمستقیم با او همکاری میکنند: «وقتی تعاونی راهاندازی شد، سرمایه اندکی که گذاشته بودم بعد از مدت کوتاهی دو برابر شد و همین باعث شد امیدوار شویم و همه با جان و دل کار کنیم.» فرشته و سی زن دیگر اقتصاد میوان را از این رو به آن رو کردند. کارها گسترش پیدا کرد و تقسیمبندیهایی صورت گرفت: «در حال حاضر برای پیشبرد کار، کفهای گیوه را از روستاهای کردستان میآوریم. زنان تنها مسئولیت رودوزی را به عهده دارند. رودوزیها هم به دو صورت ریزباف و درشتباف انجام میشود. گیوههای ریزباف گرانتر از درشتبافهاست. البته نوع کف هم فرق میکند.»
حالا با توجه به شرایطی که این زنان به وجود آوردند قیمت گیوهها از 120 هزار تومان شروع میشود و به 200 هزار تومان میرسد: «من تلاش میکنم تا آنجایی که میتوانم عمدهفروشی کنم. کارهای بازاریابی را انجام دهم. اول وضعیت دلالها طوری بود که میترسیدم با آنها وارد گفتگو شوم اما الان به خاطر حقوق زنانی که برایم کار میکنند، کوتاه نمیآیم. کارهایمان را ساماندهی کردیم و در حال حاضر هر هفته حدود سی جفت گیوه تولید میکنیم.»
مشکل بیمه تعاونی زنان روستای میوان
این کارآفرین چشمانداز روشنی از آینده دارد: «میتوانم تعداد تولیدمان را به هفتهای 100 گیوه برسانم، با کیفیت عالی. با این حال تنها ملاحظهای که میکنم برای بازاریابی است. قدم بعدی من ایجاد بازار مناسب برای فروش کارهاست. حتی میخواهم فروشگاه صنایع دستی راهاندازی کنم، فروشگاهی که در آن خودمان مسئولیت فروش را به عهده داشته باشیم.» جرئت، اراده قوی، سر نترس، و نگران حرفوحدیثها نبودن را از مهمترین ویژگیهای یک کارآفرین در روستا میداند: «وقتی به فکر افتادم برای خودم کار کنم، همه تعجب میکردند. آن زمان که به همه گفتم بیایید با هم تعاونی بزنیم حرفوحدیثها شروع شد. با این همه من شروع کردم و از هیچچیز نترسیدم و این مسئله آینده را روشن کرد و باعث شد بقیه هم با من همراه شوند.» فرشته از آینده حرف میزند: «دوست دارم گیوهبافی رونق جهانی بگیرد. برای همین باید روی گیوهها کار کنیم. به فکر افتادم که گیوههای رنگی هم درست کنیم. کارمان را ارتقا دهیم. خوشبختانه دیگر تنها نیستم.» تنها گلایه او از وضعیت بیمه زنان تعاونی است: «با اینکه تلاشهای زیادی برای بیمه زنان تعاونی کردم تا امروز نتوانستهام کار چندانی صورت دهم. مشکلاتی بر سر راه بیمه هست که امیدوارم مسئولان بتوانند در این زمینه کاری کنند. با وجود بیمه، این زنان با آرامش بیشتری کار میکنند. گیوه بافی کار دشواری است. همه بدن درگیر آن میشود. فرد باید تمرکز داشته باشد. اگر فرد روی کار متمرکز نباشد، مدام کار به تاخیر میافتد و پیش نمیرود. اگر مسئله بیمه حل شود، آینده روشنی در انتظار گیوهبافی روستای ماست.»