دستیابی به توسعه متوازن و همهجانبه فرمول مشخص و از پیش تعیین شدهای ندارد. سالها بعد از سلطه نظریههایی که به جنبههای سختافزاری توسعه میپرداختند، رویکردهای جایگزین بیشتر بر پیوستهای فرهنگی و اجتماعی برنامههای توسعهای تاکید دارند. گفته میشود در فرآیند توانمندسازی پیش از هر کاری باید به درک و شناختی از هنجارها و ارزشها و به طور کلی به ساحت فرهنگی جوامع میزبان دست یافت.
در چند دهه اخیر طرحهای زیادی در مناطق مختلف کشور با همین نیت و با تاکید ویژه به مناطق شرقی و جنوب شرقی اجرایی شدهاند، اما هیچکدام نتوانستهاند آنگونه که انتظار میرود از حجم مشکلات و معضلات و آسیبپذیریها کم کنند. گردشگری و صنایع دستی یکی از ظرفیتهایی است که عدهای باور دارند از طریق آن میتوان اقتصاد این مناطق را به تحرک واداشت. کسب و کارهای نیز بر همین محور راه افتادهاند و کم و بیش کارهایی انجام دادهاند.
دستکم بخشی از مردم به این درک و شناخت رسیدهاند که جنوب شرق کشور مقاصدی بکر برای سفر کردن دارند یا صنایع دستیشان را میتوان خریداری کرد و از این طریق هم به معیشت مردم محلی کمک کرد. در همین حال کسب و کارهایی هم هستند که میخواهند عمیقتر کار کنند. نمونهاش «خانه صنایع دستی و بوم گردی هفت دست» است که از دو سال پیش فعالیت خود را در زمینه توانافزایی هنرمندان حوزه صنایع دستی و بوم گردی آغاز کرده است.
بنیانگذاران خانه هفت دست براین باورند که خرده فرهنگهای مناطق مختلف زیر بار فرهنگ مسلط بازار در حال نابودیاند و در این میان نقدهایی هم به دانشگاه و جریان رسانهای دارند. رسانه از این لحاظ که در حال ترویج سبک زندگی خاصی مبتنی بر مصرفگرایی است و دانشگاه که فاقد نگاه واقعی و ارتباط درست با هنر و هنرمندان است. با مهرداد بهمنی، مدیرعامل خانه هفت درباره این مباحث و همینطور اهداف و فعالیتهای آنها گفتوگو کردهایم.
حفظ خرده فرهنگها یکی از اهدافی است که برای خانه هفت دست اعلام کردهاید. ایده راهاندازی این کسب و کار از چه ملاحظه و نگرانیهایی برآمد و عملی شد؟
به طور مشخص از تجربه کار با زنان محلی شکل گرفت. ما سالها در زمینه توانمندسازی زنان در جوامع محلی و ارتقای سرپناه حاشیهنشینها در مناطقی از استان سیستان و بلوچستان و خراسان کارهایی انجام داده بودیم. آنجا ما به این نتیجه رسیده بودیم که دولت توان تامین مسکن حاشیهنشینها را ندارد. جمعیت زیادی در مناطق محروم و در حاشیه شهرها در سرپناههای مناسب زندگی میکنند اما دولت نه بودجه کافی در اختیار دارد و نه برنامه مشخص برای رسیدگی به وضع آنها. طرح ما نوعی ارتقای تدریجی بود. مردم هر چند سال یکبار با هزینههای 3 تا 4 میلیون تومان برای بهبود سرپناه خود هزینه میکردند در صورتی که با این مبلغ در 20 یا 30 سال میشد واحد مسکونی آبرومندانهتری ساخت.
برای انجام این کار باید دانشگاهها را نیز به موضوع مسکن حاشیهنشینها وصل میکردیم. مسابقهای طراحی کردیم و به دانشجویان گفتیم برای ارتقای کیفیت سرپناههای مردم محلی طرح بدهند. بچهها طرح میدادند و در مرحله بعد هم با استفاده از قابلیتهای افراد بومی کمک میکردیم که در حد چند میلیون تومان خانههای خود را ارتقا دهند. این کار را در مناطقی از خراسان و نیشابور و شیرآباد زاهدان انجام دادیم. تجربه ما در این مناطق نشان داد که برخی خانوارها در حد همین چند میلیون تومان هم سرمایهای ندارند و سرپرستان خانوار هم اغلب زنانی بودند که فاقد شغل درست بودند.
این مطلب نیز برای خواندن پیشنهاد میشود: فروش آنلاین در روستایی که یک سال است اینترنتدار شده!
در آنجا به این جمعبندی رسیدیم با توجه به اینکه بسیاری از زنان با صنایع دستی آشنا هستند، اگر بتوانیم تسلط آنها را به هنرهای صنایع دستی را ساماندهی کنیم و در تهیه مواد اولیه و طراحی و تولید و بستهبندی و بازاریابی و تبلیغات و فروش به آنها کمک کنیم، شاید از پس خودشان برآیند و احتیاج نباشد که کسی به آنها کمک کند. یعنی این زنان به حمایتهای معنوی بیش از کمکهای مادی نیاز دارند. از اینجا ایده خانه هفت دست شکل گرفت که از هنرمندان محلی مناطق محروم در حوزههای مختلف از مواد خام تا فروش حمایت کند.
البته ما میدانستیم که چنین کاری مشکل و زمانبر است. بههر حال ارتباط گرفتن با هنرمندان محلی و قانع کردن آنها به فعالیت در زمینه صنایع دستی به آسانی ممکن نیست. مثلا باید به هنرمندان یاد میدادیم که از مواد اولیه طبیعی استفاه کنند، محصولات با دست بافته شوند، کار کودکان ممنوع باشد، اصل تجارت عادلانه و استانداردهای محیطزیستی نیز به طور کامل رعایت شود. برای ما بحثهایی مثل مشارکت افراد محلی، تجارت عادلانه و توانمندسازی زنان و ممنوعیت کار کودک مهم بودند و شاید همین هم کار را سخت میکرد.
خانه هفت دست نهادی مدنی و غیرانتفاعی است که اکثر افراد در آن به صورت داوطلبانه کار میکنند. فعالیت مجموعه در حوزه توسعه محلی است که با مردم محلی در تماس و ارتباط مستقیم هستند و کار تسهیلگری را برای آنها انجام میدهند. از طرف دیگر در تهران نیز چند دوره نمایشگاههای دورهای برگزار کردیم و هنرمندان نیز خواستیم محصولاتشان را به نمایشگاه بیاورند و به صورت مستقیم به فروش برسانند. این باعث شد که هم به سلیقه مخاطب شهری پی ببرند و هم محصولات خود را به فروش برسانند. از طرفی دیگر برگزاری این نمایشگاهها به هنرمندان کمک میکرد که محصولات هنرمندان دیگر را نیز ببینند و تجربههای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند.
ما بر این باوریم که اگر بخواهیم صنایع دستی محلی رشد کند لاجرم باید با نهاد دانشگاه و رشتههای صنایع دستی، هنر، گرافیک و معماری و به طور کلی رشتههایی که مرتبط با صنایع دستی هستند، ارتباط داشته باشد. در خانه هفت دست هدفمان این است که اضلاع را به یکدیگر پیوند دهیم. اگر چنین شود و رابطه سهگانه هنرمندان محلی، دانشجویان دانشگاههای هنر و متقاضیان آثار هنری محلی از طریق صنایع دستی و بوم گردی فراهم شود، علاوه بر اینکه به هنرمندان محلی قدرت میدهد، پاسخگوی نیازهای بخش زیادی از جامعه علاقمند به هنرهای صنایع دستی هم خواهد بود. علاوه بر این فرصتی هم برای دانشجویانی است که میخواهند به طور مستقیم با هنرمندان و تولیدکنندگان صنایع دستی ارتباط برقرار کنند اما در حالت عادی از آن محرومند.
خانه هفت دست نیز مثل بسیاری از نهادهای مدنی و خیریه و مردمی که دغدغه فقر و توسعه نیافتگی در مناطق محروم و حاشیهای کشور را دارند کار خود را شروع کرده اما به مرور به حوزه هنر، و صنایع دستی و بومگردی و… سوق پیدا کرد. در تجربه شما آیا این تغییر رویکرد از کار عمرانی به صنایع دستی توانسته به اقتصاد مردمان محلی کمک کند و آیا کمک کردن از طریق هنر راه مناسبی است؟
به طور حتم مناسب است. هرچند ممکن است دیر جواب بدهد. صرفا هم هنر نیست. در واقع بحث اصلی استفاده از توانایی و تخصص و تبدیل کردن آن به کالا و فروش آن است تا هم هنرمندان راحتتر زندگی کنند و هم فرهنگ و هنر محلیشان حفظ شود. یعنی به جای اینکه از طرحهای وارداتی مناطق دیگر استفاده کنند، از مزیتهای محلی و بومی خودشان استفاده کنند.
هنر در هر منطقهای ویژگیهای منحص به فرد خود را دارد و از لحاظ رنگ و طرح و مصالح از مناطق دیگر متمایز است. آنچه اما مهمتر است، تشویق و ترغیب هنرمندان به بهرهگیری از آن است. یعنی هنرمندان در هر منطقهای محصولات صنایع دستی خود را به همان سبک و سیاقی تولید کنند که نسلهای پیشین آنها انجام میدادند. در حقیقت لازم است ویژگیهای اختصاصی را به عامل توسعه محلی تبدیل کنند. نتیجه نهایی هم این میشود که از طریق اشتغال متکی به هنر توانمند میشوند و میتوانند روی پای خودشان بایستند.
متاسفانه در کشور ما بسیاری از خانههای بومگردی تنها کاریکاتور بومگردی هستند. یعنی هر کسی ساختمانی کاهگلی ساخته باشد و با کشکول و تسبیح تزیین کرده باشد، تصور میکند که بوم گردی راهاندازی کرده است. بوم گردی واقعی آن است که فرهنگ محلی را نمایندگی کند
از طرف دیگر چنین بسترهایی به تدریج زمینه رشد و توسعه کسب و کار را برای مردمان محلی فراهم میکند. اضافه کردن بوم گردی به فعالیتها نیز فکر شده بود. وقتی بناست توانمندسازی از طریق اشتغال انجام شود، رفتن افراد به مناطق و بازدید آها به عنوان گردشگر در قالب بومگردی به مردمان محلی و اقتصاد صنایع دستی آنها کمک میکند. ضمن اینکه بوم گردی علاوه بر معرفی فرهنگ محلی زنجیرهای از شبکهها و افراد را به یکدیگر وصل میکند. مهمتر اینکه بومگردیها میتوانند فروشگاهی برای عرضه محصولات صنایع دستی باشند. اینها مجموعهای از عوامل است که با یکدیگر همافزایی میکنند.
شما از یک طرف نیز با هنرمندان محلی ارتباط دارید و از طرفی نیز دانشجویان را به مشارکت دعوت میکنید. چرا که معتقدید نهاد دانشگاه فاقد نگاه و ارتباط درست به خرده فرهنگهاست. از طرفی نیز همین نقد را به جریان رسانهای دارید. به عبارتی خودتان را حلقه واسط قرار دادهاید و از فضای نقد مناسبات رسمی به راهحلی آلترناتیو رسیدهاید. توضیح میدهید منظورتان چیست؟
مشکل اصلی این است که صنایع دستی و هنر نیز مثل بقیه مسائل نیازمند زنجیرهای از عوامل است که با یکدیگر کار کنند. تنها با همافزایی است که میتوان به موفقیت رسید اما در عمل چنین نیست. ما مجموعههای فعال زیادی در روستاها داریم که صنایع دستی تولید میکنند ولی در بسیاری از موارد فاقد کیفیت و مواد مصالح و طراحی مناسب است. در زمینه بازاریابی، تبلیغات و بستهبندی و فروش نیز اشکالات زیادی دیده میشود.
از آن سو دانشگاهها نیز با واقعیتها به کل غریبهاند. دانشگاهها روی تزهای فانتزی و غیرواقعی کار میکنند و علاوه بر اینکه نگاهی ناقص به هنرهای محلی دارند، با شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه آشنایی ندارند. دانشگاههای ما عمدتا در حقیقت در حال کپی کردن تولیدات دانشگاهها و نمایشگاههای خارجی هستند و عمدتا هم تکیهشان به اینترنت است. بخشی از تولیدات نیز از کتابها و مجلهها به دست میآید. تاکید دارم که چنین نقدی متوجه تمام دانشجویان یا دانشگاهها و اساتید دانشگاه نیست. این معضل عمده دانشگاههای صنایع دستی کشور ما است.
دانشگاههای ما برای مثال درباره ساخت موزه در مریخ یا ساخت ویلا در پارک تحقیق میکنند و طرح میدهند اما درباره اینکه 25 میلیون نفر در حلبیابادها و زاغهنشینها و حاشیه شهرها و در مناطق دورافتاده و محروم زندگی میکنند، هیچ ایدهای ندارند. ما نیاز داریم که برای حل مشکلات و یافتن راهچاره همه بازیگران و ظرفیتهای آنها را به یکدیگر پیوند دهیم. از طرفی دیگر مخاطبان شهری که ضلع سوم این پازل هستند، به طور کلی فراموش شدهاند. مخاطبان شهری ما نیازمند محصولات صنایع دستی هنریِ تزیینی و کاربردی در خانههایشان هستند. واقعیت این است که ما اشیا مناسب برای اقشار متوسط کم داریم. به طور مشخص منظورم اشیاء هنری لوکس یا عتیقه نیست بلکه مرادم کالاهای هنری معمولی است که هر کسی بتواند در خانهاش داشته باشد.
بنابراین اگر این زنجیره به هم وصل شود، یعنی آن قشر متوسط شهری که میخواهد خرید کند این اجناس را بخرد و از طرفی هم دانشگاه کمک کند که بخش طراحی و تولید محصولات صنایع دستی در مناطق مختلف ارتقا پیدا کند یا با شناخت واقعی هنر محلی، نظریهها و تئوریهای بومی درباره هنر ایرانی در دانشگاه شکل بگیرد، در این صورت زنجیرهای خواهیم داشت که یکدیگر را رشد میدهند.
اگر مخاطب شهری در مناسبات حضور نداشته باشد و نقشی برای آن در نظر نگیریم، هر چقدر هم زن سرپرست خانوار در شهرستان سرباز محصول هنری تولید کند، کسی نمیخرد. اگر دانشگاه نباشد، ممکن است کیفیت هنری محصولات واجد استانداردهای لازم نباشد. بنابراین این سه پایه باید با یکدیگر همراه شوند تا تحول صورت گیرد. چنین کاری نه ساده است و نه پروژهای کوتاه مدت. ما نیز ادعا نداریم که توانستهایم کاری انجام دهیم. با اینکه دو سه سال است که در حال کار کردن هستیم اما هنوز در حال یاد گرفتن هستیم.
اصلاح این مناسبات به صورت ریشهای چندان ساده نیست و به قول خودتان در کوتاه مدت هم به نتیجه نمیرسد. با همین رویکرد هم اهدافی برای خودتان تعریف کردهاید و گروههایی تشکیل دادهاید که در بخشهای آموزش و پژوهش و… فعالند. کار این گروهها چیست و برای دستیابی به اهداف استراتژیکتان از چه راهبردهایی استفاده میکنید؟
کار کردن در حوزه صنایع دستی علاوه بر اینکه سخت است، هزینهبر هم هست. یعنی اگر به موضوع کار تبدیل نشود و تنها متکی به تئوری و نظر باشد، به جایی نخواهد رسید. بنابراین تعیین مرز اقتصادی و فرهنگی چنین فعالیتهایی مهم است. چنین نیست که تصور کنیم بیزنسی در حوزه صنایع دستی راه بیندازیم و بعد رنگ و لعاب آن را فرهنگی کنیم. باید کار فرهنگی انجام داد و برای سرپا ماندن باید به جنبههای اقتصادی آن نیز توجه کرد. یعنی رویکرد اصلی باید فرهنگی باشد و اقتصاد را تابع آن در نظر بگیریم. بنابراین این سهگانه باید با یکدیگر کار کنند و تنها در این صورت به نتیجه میرسد.
دانشگاههای ما برای مثال درباره ساخت موزه در مریخ یا ساخت ویلا در پارک تحقیق میکنند و طرح میدهند اما درباره اینکه 25 میلیون نفر در حلبیابادها و زاغهنشینها و حاشیه شهرها و در مناطق دورافتاده و محروم زندگی میکنند، هیچ ایدهای ندارند
عمده گروههایی که ما امیدواری زیادی به آنها داریم اما در شرایط کنونی به دلیل شیوع ویروس کرونا ضعیف شدهاند، بخش توسعه محلی است که باید به مناطق مختلف سفر و با افراد محلی تعامل برقرار میکنند. این گروهها به تولید محصولات و تامین مواد اولیه و طراحی بستهبندی و… کمک میکنند. یکی دیگر از کارگروهها نیز در زمینه طراحی و تبلیغات فعالیت میکند و پشتیبانی تبلیغی از اهداف خانه هفت دست در فضای آنلاین است. یکی از بخشهای فعال خانه هفت دست نیز در حوزه آموزش است که کلاسهای حضوری و آنلاین برگزاری میکند. در بخش پژوهش نیز بر روی ویژگیهای فرهنگی مناطق دور کار میکنند.
یکی از بخشهای فعال خانه هفت دست، بومگردی است. در این بخش چه کارهایی انجام میشود؟
واقعیت این است که بخش بوم گردی خانه هفت دست بعد از شیوع ویروس کرونا و محدودیتهای سفر فعالتر شده است. در این بخش چندین کار انجام میدهیم. یکی اینکه خانههای بومگردی دارای استاندارهای واقعی را به مخاطبان معرفی میکنیم. متاسفانه در کشور ما بسیاری از خانههای بومگردی تنها کاریکاتور بومگردی هستند. یعنی هر کسی ساختمانی کاهگلی ساخته باشد و با کشکول و تسبیح تزیین کرده باشد، تصور میکند که بوم گردی راهاندازی کرده است. بوم گردی واقعی آن است که فرهنگ محلی را نمایندگی کند.
ما در بخش بوم گردی، اقامتگاههای بوم گردی واقعی را به کسانی که میخواهند سفر کنند معرفی میکنیم. ایدهمان هم این است که اگر مردم به این مکانها مراجعه کنند به اقتصاد محلی کمک میشود. در بخش بوم گردی مباحث نظری را نیز دنبال میکنیم و به مخاطبانمان یاد میدهیم که در سفر به چه چیزهایی توجه کنند. این قبیل بحثها را در قالب دورههای روایت سفر پیش میبریم.
جنس راویتهای سفر در خانه هفت دست از نوع مردم شناسانه و فرهنگی است. یعنی مکان و مقصد به مخاطب معرفی نمیشود بلکه تجربههای سفر در آن بازگو میشود که کمک میکند که خرده فرهنگها بهتر شناخته شوند. این همان دغدغه اولیه شما در خانه هفت دست هم هست.
هدف ما از برگزاری دورههای روایت سفر در خانه هفت دست این است که مردم را با فلسفه سفر آشنا کنیم. برای مثال تفاوتهای سفر توریستی با سفرهایی که در آن گردشگر یا مسافر در پی شناخت طبیعت و فرهنگ و مردم و اقلیم و هنر منطقه است، توضیح میدهیم. بسیاری اوقات دیدهاید که افراد سفر میکنند اما زمانی که از آنها میپرسیم که آیا از فلان نقطه بازدید کردید یا چه غذایی میل کردید یا در کجا اقامت کردید یا مردم محلی چه نوع موسیقی و پوشش و… داشتند، پاسخ مشخصی ندارند. آنها سفر کردهاند و برگشتهاند و عکس هم انداختهاند اما با آن فرهنگ ارتباط برقرار نکردند.
اگر رابطه سهگانه هنرمندان محلی، دانشجویان دانشگاههای هنر و متقاضیان آثار هنری محلی از طریق صنایع دستی و بوم گردی فراهم شود، علاوه بر اینکه به هنرمندان محلی قدرت میدهد، پاسخگوی نیازهای بخش زیادی از جامعه علاقمند به هنرهای صنایع دستی هم خواهد بود
در بخش روایت سفر خانه هفت دست از این میگوییم که اساسا فلسفه سفر چیست و چرا باید سفر کرد. به مخاطبان میگوییم که رشد شخصیت آدمی در ارتباط با دیگری است. این «دیگری» یا در خانه و محله است یا مناطق جدیدی به آنجاها سفر میکنیم. سفر کردن کمک میکند که شناختی بهتر به پدیدههای فرهنگی به دست آوریم و شخصیت فرهنگیمان رشد کند. ما در روایت های سفر میگوییم که سفر کردن چگونه باید باشد. سفر فقط این نیست که سوار هواپیما شد و در هتل اقامت کرد و احیانا از فروشگاهها خرید کرد.
ما در روایتهای سفر میخواهیم بگوییم میتوان در شرایط مختلف سفر کردن را تجربه کرد و به نوعی دل به دریا زد و کمی از عرف فاصله کرد. راویان سفر که ما در خانه هفت دست میزبان آنها هستیم تجربههایی را به مخاطبان انتقال میدهند که به نوعی دیگر به سفر نگاه کنند. در سفر میتوان از لباس از لباس مردمان محلی، غذای آنها، زبان و گویششان، موسیقیشان، معماریشان یاد گرفت و آموخت. همه اینها بخشی از فرهنگ مردمان هر منطقه است. نمادشناسی در هنرهای بومی و ریشههای آنها، بازخوانی سفرنامههای کهن و معاصر، نوشتن درباره سفر نیز در همین روایتهای سفر به صورت آنلاین به مخاطبان عرضه شدهاند.
این مطلب نیز برای خواندن پیشنهاد میشود: آینده روشنی در انتظار گیوه بافی روستای ماست
ما بر این باوریم که روایتهای سفر در شرایط کنونی که سفر کردن توصیه نمیشود، کمک میکند که مخاطبانمان به شناخت بیشتری از جامعه محلی و میزبان و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی آنها دست یابند. درباره کشورهای مجاور نیز میهمانانی را دعوت کردهایم که در هفتههای آتی روایتهای خودشان از سفر را بازگو میکنند.
خانه هفت دست گروههای آموزشی نیز در ساختار خود دارد. علاوه بر دانشجویان هنر، هنرمندان نیز به عنوان یکی از اضلاع حضور دارند. در گروههای آموزشی مخاطبان، دانشجویان و هنرمندان چه آموزشهایی را فرامیگیرند؟
آموزشها مختص مخاطبانی است در جامعه محلی فعالیت دارند. ما در خانه هفت دست کلاسهایی درباره مبانی نظری، فعالیت در فضای مجازی و فروش و عکاسی محصولات و… برای هنرمندان برگزار میکنیم. دورههایی هم برای کسانی که در تهران علاقمند به فراگیری هنرهای صنایع دستی هستند، تدارک دیدهایم. به دانشجویان فعلا آموزش خاصی ارائه نمیشود. درباره آنها البته به گونهای دیگر عمل کردیم. به این صورت که در نمایشگاهها از آنها دعوت میشد و یک سری سخنرانی با موضوع نمایشگاه برگزار میکردیم. این نمایشگاهها به طور معمول بخشهایی مثل نمایش فیلم و نشست و گفتوگو نیز دارد.
دانشجویان از همین طرق با یکدیگر و با ما ارتباط برقرار میکردند. دورههایی نیز با هدف معرفی فرهنگ محلی مناطق مختلف برگزار میکنیم که مخاطبان آنها نیز دانشجویان هستند. درباره دانشگاهها نیز ایدهمان این است از طریق اساتید برنامههای مشترک برگزار کنیم یا در قالب تورهای آموزشی، دانشجویان به مناطق مختلف ببریم تا از نزدیک با جوامع محلی آشنا شوند و تعامل شکل بگیرد. فکر میکنم آشنایی دانشجویان با جوامع محلی و فرهنگ و تولیدات آنها مهمترین آموزشی است که کمک میکند ذهنشان درگیر سوژههای واقعی شود.
در پلتفرم فروش خانه هفت دست چه خدمات و محصولاتی عرضه میشود؟
در بخش فروشگاه اجناسی که از نمایشگاهها اضافه میآیند یا محصولات هنری که تقاضا برای آنها زیاد است و به هنرمندان محلی سفارش تولید آنها را دادهایم، عرضه میشوند. تنوع محصولات در بخش فروشگاه خانه هفت دست نسبتا بالا است و مخاطبان و خریداران هم از طریق فضای مجازی یا حضوری محصولات را خریداری میکنند.
اساس خانه هفت دست بر تعامل با هنرمند و مخاطب و جامعه محلی است. کرونا چه تاثیری بر فعالیتهایتان گذاشته است؟
بخش زیادی از کار ما در خانه هفت دست این بود که نمایشگاه ویژه مناطق مختلف کشور را برگزار میکردیم. نمایشگاههایی برای کرمان و یزد، سیستان و بلوچستان، خراسان، ترکمن، افغانستان و… . از آن طرف نیز موضوعاتی مانند بافت دستی و چاپ دستی را مدیریت کردیم و ارتباط خوبی هم با مخاطبان و هنرمندان گرفتیم. متاسفانه کرونا تمام نمایشگاههایمان را تعطیل کرده، رفت و آمد به دفتر خانه هفت دست به حداقل رسیده و کلاسهایمان نیز تعطیل شدهاند. تنها بخشی که در این مدت کمی فعالیت داشته برنامههای آنلاین است.