گردشگری کوهستان از جمله زیرمجموعههای تخصصی صنعت گردشگری است که در آن خدمات مرتبط با کوهنوردی به گردشگران عرضه میشود. حوزهای که مخاطبان خاص خود را دارد و بازار آن نیز نسبتا بزرگ است. کشورهای زیادی هستند که به رغم وضعیت اقتصادی نهچندان مطلوب، به دلیل داشتن کوهستانها و قلههای بزرگ و مرتفع، سرمایهگذاریهای فراوانی بر این سبک گردشگری کردهاند و درآمدهای زیادی از این راه به دست میآورند. در ایران نیز گرچه این نوع گردشگری چندان جا نیفتاده و کسی هم چندان سراغ آن را نمیگیرد، ظرفیتهای بالایی در گردشگری کوهستان دارد. شرکتهایی نظیر اسپیلت البرز سالهاست به صورت تخصصی در زمینه طبیعتگردی و گردشگری کوهستان فعالند.
شرکت خدمات مسافرتی و طبیعتگردی اسپیلت البرز یکی از مجموعههای قدیمی و البته خوشنام برگزارکننده تورهای داخلی و خارجی طبیعتگردی در کشور است و آنطور که سهند عقدایی، همبنیانگذار این شرکت میگوید، مدتها پیش از آنکه تورهای طبیعتگردی در کشور مد شوند، این کار را به صورت حرفهای دنبال میکردهاند. عقدایی که خود از جمله کوهنوردان حرفهای است، در سال ۸۵ اسپیلت البرز را به اتفاق داییاش راهاندازی کرده است. سالها طراحی و تجاریسازی تور طبیعت گردی و گردشگری کوهستان در داخل و خارج کشور تنها بخشی از کارهایی است که عقدایی و تیم او در اسپیلت البرز انجام دادهاند.
اسپیلت البرز از سال ۹۴ در منطقه دماوند نخستین اکوکمپ ایران را در کلاس جهانی تاسیس کرده و پذیرای گردشگران کوهستان داخلی و خارجی است. در گفتوگوی مفصل پیش رو، پای صحبتهای همموسس شرکت اسپیلت البرز نشستهایم. عقدایی در این پرسش و پاسخ از علاقهاش به کوهنوردی و چالشهای شخصیاش برای ورود به گردشگری کوهستان و طبیعتگردی میگوید، و ساختار و حوزه فعالیت اسپیلت البرز و دماوند اکوکمپ را شرح میدهد. آسیبشناسی وضعیت گردشگری کوهستان ایران کشور و همینطور آینده صنعت گردشگری نیز بخش مهمتر این گفتوگو است.

شرکت اسپیلت البرز در زمینه طبیعتگردی و گردشگری کوهستان فعالیت دارد. چه شد که به صورت تخصصی سراغ این حوزه رفتید؟
بخشی از چرایی این مسئله دغدغه شخصی بود. از سال ۷۲ تا ۷۶ رشته مهندسی مکانیک میخواندم و از همان سالها تا اواسط دهه ۸۰ به صورت حرفهای در حوزه ایرکاندیشن و تهویه مطبوع در چندین دفتر فنی شرکتهای تولیدی و مشاورهای فعالیت میکردم. در همان اواسط دهه ۷۰ نیز به صورت حرفهای کوهنوردی را شروع کردم. گرچه کوهنوردی نوعی سنت خانوادگی بود که از مادرم آغاز و به داییام رسیده بود و از دوران کودکی نیز به اتفاق داییام صعود میکردم، از دورهای به بعد تصمیم گرفتم به صورت حرفهای این رشته را دنبال کنم.
دورههای مختلف آموزشی کوهنوردی و مربیگری را گذراندم و در برنامههای مختلف کوهنوردی، سنگنوردی، دیوارهنوردی، یخنوردی و صعودهای زمستانه، غارهای دشوار و برنامهریزی برای صعود به قلههای بلند و هیمالیا و… شرکت کردم. در اواسط دهه ۸۰ متوجه شدم وقت و منابع زیادی را در زندگیام صرف کوهنوردی کردهام و اگرچه مدرک لیسانس مهندسی گرفتهام، در حد دکترا در کوهنوردی کار کردهام. در این مدت البته به موفقیتهای زیادی هم دست یافتم. برای مثال به عنوان اولین ایرانی به قله «نانگا پاربات» که ارتفاعی بیش از ۸ هزار متر دارد و از نظر درجه سختی نیز از اورست سختتر است، صعود کردم.
مطلب پیشنهادی: با انواع گردشگری آشنا شوید
بحثی شخصی با خودم داشتم که چرا باید پارادوکس میان شغل و علایق و فعالیتها در زمینه کوهنوردی را ادامه دهم. من و بسیاری دیگر شبیه من رشته مهندسی را به دلیل باید و نبایدهایی که جامعه برای ما تعریف کرده بود، انتخاب کردیم. زمانی با خودم فکر کردم که سن و سالم به ۳۰ سال رسیده اما علائق و وقت و فکر و ذکر و سرمایههای را که به دست آوردهام صرف ورزش مورد علاقهام کردهام.
بنابراین تصمیم قطعی خودم را گرفتم که به رغم داشتن شغل و درآمد خوب، حوزه مهندسی را کنار بگذارم و به صورت تخصصی کسب و کار خودم را در حوزه طبیعتگردی و گردشگری کوهستان راه بیندازم. این یک چالش شخصی بود. به لحاظ حقوقی و فضای کسب و کار نیز در سال ۸۵ حدود ۲۷۰۰ تا ۲۸۰۰ آژانس مسافرتی در کشور فعال بودند که قریب به اتفاق آنها در بخش فروش بلیت فعالیت میکردند و اگر هم مجری برنامههای تور بودند، تورها در این حد بود که با رزرو پرواز و هتل، مسافران را به مقاصدی مثل ترکیه و مالزی و کیش و… بفرستند.
من متوجه شدم در ایران طبیعت گردی به آن مفهوم که کسی بخواهد با گردشگری تجربهای کسب کند و در محیط طبیعی فعالیت داشته باشد، وجود ندارد. درواقع با تجربیاتی که در کوهنوردی خارجی کسب کرده بودم و ارتباطاتی که داشتم، میدانستم که بخش مهمی از گردشگری فعالیت در طبیعت است. بنابراین در سال ۸۵ به اتفاق داییام تصمیم گرفتیم شرکت اسپیلت البرز را تاسیس کنیم.
در حوزه طبیعتگردی که به گفته خودتان در کشور دچار نوعی انحراف مفهومی بود، اسپیلت البرز چه کار ویژهای در این زمینه انجام داد؟
برنامه ما این بود که در سال سوم و براساس طرح تجاریمان به سوددهی برسیم. آن زمان کسی در ایران سراغ گرشگری طبیعتگردی نرفته بود اما ما این مسیر را طی کردیم و از ابتدا هم بنا را بر این گذاشتیم که تجربههای ناب زندگی در دل طبیعت را ممکن کنیم. ما در اسپیلت البرز نمیخواستیم به مردم پرواز و هتل و غذا بفروشیم بلکه هدفمان این بود که تجربه بفروشیم. با همین ایده اسپیلت البرز شروع به کار کرد. تا به امروز بالغ بر ۱۵۰ مقصد و تور داخلی را با مطالعه و تحقیق و با رعایت تمام ضوابط و استانداردهای محیطزیستی و… طراحی و تجاریسازی کردهایم و به صنعت گردشگری کشور دادیم.
در حال حاضر اما اغلب این مناطق از نظر تور و تورگردانی اشباع شدهاند و ما نیز در اسپیلت البرز از این تعداد فقط در حدود ۴۰ مقصد تور برگزار میکنیم. استراتژی اسپیلت البرز از ابتدا این بوده که همواره در بازارهای نو حضور یابد و به همین دلیل از بسیاری از بازارها خروج کردهایم. بالغ بر ۶۰ مقصد خارجی را نیز شناسایی کردیم و بر روی آنها تور طراحی و تعریف کردهایم که همچنان هم ادامه دارد.

نام اسپیلت البرز اشاره به چه چیزی دارد؟
اسپیلت کلمهای مازندرانی است و ترکیبی از دو واژه «اسپِ» به معنای سفید و «لَت» به معنای لکه است. اسپبلت به معنای لکه سفید است. به مرور اسپِلَت به تدریج به اسپیلَت تبدیل شده و در ادامه نیز با تغییر گویش به اسپیلِت تبدیل شده است. این واژه در گذشته به یخچالهای طبیعی اطلاق میشد.
کشور ما آبستن تحولات و تنشهای زیادی است و ممکن است در سالهای آینده بحرانهای دیگری هم پیش بیایند که معادلات را به کلی هم بریزند. اما تا زمانی که وارد تنش و بحران بعدی نشدیم باید ایده از این ستون تا آن ستون را دنبال کنیم و در برابر فرصتهایی کوتاهی که پیش رویمان قرار میگیرد، باید تورمان را پهن کنیم و ماهیگیری کنیم
گرچه ایران در نوار بیابانی قرار دارد، در برخی مناطق کشور میتوان یخچالهای طبیعی را دید. در گذشته تعداد این یخچالها بیشتر بود اما امروزه به دلیل گرمایش زمین تعداد آنها به اندازه تعداد انگشتان یک دست است. یکی از این یخچالها، در منطقه علمکوه واقع شده است. مازندانیها در گذشته وقتی علمکوه را میدیدند که لکهای سفید بر روی آن قرار دارد، میگفتند اسپِلَت.
شرکت اسپلت البرز چه ساختاری دارد و چه بخشهایی در آن فعال هستند؟ تیمتان چند نفره است و چه برنامههایی را اجرا میکنید؟
در شرکت اسپیلت البرز از ابتدا سه دپارتمان تور داخلی، تور خروجی و تور ورودی تعریف کردیم و چهارمین دپارتمان نیز در سال ۹۴ با نام «دماوند اکوکمپ» ایجاد شد. تا پیش از دوران کرونا حدود ۳۰ نفر در شرکت مشغول به کار بودند و حدود ۶۰ نفر نیز به طور مستقیم به عنوان راهنمای تور با ما کار میکردند. البته در فصول گردشگری و طبیعتگردی با تعدادی از راهنماهای فریلنسر نیز همکاری میکنیم. تمام این تورها و دپارتمانها به طور تخصصی در زمینه طبیعتگردی فعالیت میکنند.
در بازار ایران و برای تورهای داخلی و خروجی ما را با نام اسپیلت البرز میشناسند اما برای تورهای ورودی ما برند دیگری به نام «ایران اکو ادونچر» را ثبت کردهایم. در واقع دپارتمان تور ورودی ما با برند ایران اکو ادونچر کار میکند. ما از همان سال ۸۶ اولین تورهای خروجی کوهستان را با صعود به قله کلیمانجارو که بلندترین قله آفریقا است، شروع کردیم.
در بسیاری از کوهستانهای دنیا در طی این سالها برنامههای مختلفی را اجرا کردیم. برای مثال همه ساله در کشور نپال ۶-۷ برنامه اجرا میکنیم. در اروپا نیز برای صعود به قلههای «مون بلان» و «ماترهورن» برنامههای مختلفی اجرا میکنیم. در قفقاز و روسیه نیز همهسالانه تیمهایی را اعزام و از آنها پشیبانی میکنیم. همینطور نیز برای اکسپدیشن یا صعودهای بالای هفت هزار متر در مناطق مختلف هند و پاکستان و نپال و منطقه آمریکای جنوبی نیز برنامهریزی میکنیم. تا پیش از دولت دونالد ترامپ نیز در یک برنامه صعود در ایالات متحده آمریکا از ۱۰ پارک ملی این کشور دیدن کردیم.

همه ما برداشتی از طبیعتگردی و گردشگری کوهستان داریم و ممکن است آن را تجربه کرده باشیم. منتها این نوع از توریسم تعاریف و ضوابط و استانداردهای خاص خود را دارد. طبیعتگردی و گردشگری کوهستان به طور دقیق به چه معناست؟
طبیعتگردی بحثی عامتر است. آنچه که در ایران به عنوان طبیعتگردی میشناسیم، ترجمه ecotourism است. در عمل اما آنچه انجام میشود، به طور دقیق منطبق بر اکوتوریسم نیست. اکوتوریسم نوعی از گردشگری است که به طور تخصصی روی طبیعت کار میکند. آنچه در ایران متداول است و شرکتها و تورگردانهای مختلف روی آن کار میکنند، active tours یا eco adventure tours است.
به این معنا که تقاضا در بازار ایران و هدف گروههایی که به طبیعت میروند، شناخت تخصصی طبیعت نیست. اغلب مردم با این هدف به طبیعت میروند که فعالیتی داشته باشند و مناظر طبیعی را مشاهده کنند یا با فعالیت جسمانی در طبیعت بانشاطتر شوند. این گرایش دلایل زیادی دارد که شاید یکی از مهمترین آنها گسترش شهرنشینی و افزایش فشارهای اجتماعی بر مردم باشد که آنها را به سمت طبیعت میکشاند. منظور از شناخت تخصصی در طبیعتگردی، مواردی مثل تور پرندهنگری، تور پروانهنگری یا تور آشنایی با گونههای گیاهی و جانوری و… است. منتها درصد بسیار کمی از تورهایی که در کشور اجرا میشوند، واجد این خصوصیات هستند.
گردشگری ایران نیازمند برندسازی است و این ضرورت در بخشهای تخصصی اهمیت بیشتری دارد. کوه دماوند ظرفیت زیادی برای برندسازی دارد. از شکل مخروطی تا ارتفاع آن که بلندترین کوه منطقه غرب آسیا است. نزدیک بودن این قله به پایتخت نیز یک مزیت کلیدی است. گردشگران کوهستان میتوانند با پرواز به ایران بیایند و سه ساعت بعد پای کوه دماوند برسند. همه اینها مزیت است اما متاسفانه ما برندسازی را فراموش کردهایم
گردشگری کوهستان به آن بخشی از eco adventure گفته میشود که در کوهستان انجام میشود و شامل صعود بلند و همینطور trekking یا راهپیمایی در مسیرهای کوهستانی است.
ایران از دیرباز به تنوع اقلیمی و آب و هوایی معروف بوده است. در حوزه طبیعتگردی و گردشگری کوهستان با توجه به تجربه خودتان و کسب و کاری که راه انداختهاید، در مقایسه با دیگر کشورها دارای چه مزیتهایی هستیم. بحث زیرساختی به کنار، از نظر پتانسیلهایی که میتوان از آن بهره برد و گردشگر خارجی به داخل کشور آورد ارزآوری کرد، وضعیت ایران چگونه است؟
اجازه دهید جایگاه گردشگری کوهستان در ایران و تفاوت و نسبت آن با کشورهای دیگر را با آمار توضیح دهم. کلیمانجارو قلهای مخروطی و آتشفشانی با ارتفاعی در حدود ۵۹۰۰ متر است که در نواری معتدل در منطقه آفریقا قرار دارد. مسیر صعود به این قله نیز مسیری غیرفنی است. قرار داشتن این قله در منطقه گرمسیر باعث میشود که درجه پایداری هوای منطقه بیشتر باشد. همین ویژگی ءءءءاجازه میدهد افراد با تواناییها و تجهیزات کمتری به قله صعود کنند. قله ۶۰۰۰ متر به این معناست که فردی با تواناییهای کوهنوردی معمولی و بدون نیاز به آموزشهای حرفهای و پیشرفته صعود، میتواند به بالای آن صعود کند.
همه این ویژگیها باعث میشود گردشگران زیادی همه ساله راهی این منطقه شوند. براساس آمارهای سال ۲۰۱۹، حدود ۳۵ هزار گردشگر خارجی به کشور تانزانیا رفتهاند و به قله کلیمانجارو صعود کردهاند. با این توضیح که مبلغ ورودی به قله کلیمانجارو ۵۰۰ دلار است. یعنی هر گردشگری علاوه بر هزینهای که برای تور و غذا و باربر و راهنما و اقامت و حمل و نقل و… که به طور معمول باید پرداخت کند، ۵۲۰ دلار نیز به سازمان پارک ملی کلیمانجارو پرداخت میکند که مستقیم به صندوق دولت ریخته میشود.
قله دماوند نیز تقریبا وضعیتی مشابه با کلیمانجارو دارد. در دماوند اما مبلغ ورودی به ازای هر گردشگر خارجی ۵۰ دلار است. در مقام مقایسه در سال ۲۰۱۹ تنها ۸۰۰ کوهنورد ورودی با پرداخت مبلغ ورودی به قله دماوند صعود کردهاند. کافی است همین دو عدد را مقایسه کنید تا به تفاوتها پی ببرید. یعنی دو دولت ایران و تانزانیا از دو قله با شرایط و وضعیت و ظرفیت مشابه، چگونه بهرهبرداری میکنند. این در حالی است که تولید ناخالص داخلی تانزانیا یک دهم تولید ناخالص داخلی ایران هم نیست.
تصور نکنید دولت تانزانیا هزینهها و سرمایهگذاریهای هنگفتی را صرف زیرساخت کلیمانجارو کرده است. بلکه این شرکتهای تورآور هستند که امکانات و تاسیسات و زیرساختهای لازم را تدارک میبینند. شبیه به همین کاری که ما در پروژه اکوکمپ دماوند انجام دادهایم. نقطه قوت تانزانیا، مدیریت صحیح است. مدیریت درست و ثبات در تصمیمگیریها باعث شده این کشور ۳۵ هزار گردشگر کوهستان را جذب کند. برای ما هم ممکن است دستیابی به آمار پذیر ۳۵ هزار گردشگر کوهستان در کوتاهمدت امکانپذیر نباشد، تردیدی نیست که با مدیریت و درک درست و استفاده بهینه از ظرفیتها میتوان طی ۵ سال به رقم ۱۰ هزار گردشگر کوهستان ورودی دست پیدا کرد.
در حال حاضر به دلیل تجمع و حضور بیش از ظرفیت توریست و گردشگران داخلی در ایام خاص و نبود متولی مشخص و عملکردهای بحثبرانگیز و فاقد برنامه، آسیبهایی جبرانناپذیر به محیط دماوند وارد شده است. جالب است بدانید تا سال ۹۶ تعداد گردشگران کوهستان ورودی به عدد ۳۰۰۰ نفر هم رسید اما آنقدر زیرساختها ضعیف و شرایط پذیرایی و اقامت گردشگران غیرقابل تحمل است که تعداد آن به ۸۰۰ نفر و حتی کمتر رسیده است. از همین مثال جزء میتوان کل را سنجید و پی برد چه اتفاقاتی در حوزه گردشگری کوهستان ایران در حال رخ دادن است. ضمن اینکه دیگر مسیرهای توریستپذیر کشور در مناطق کوهستانی مثل علمکوه، سبلان، زردکوه و… نیز همین وضعیت را دارند.

هدفتان از راهاندازی پروژه اکوکمپ دماوند در زمینه گردشگری کوهستان چه بود؟ این پناهگاه مشخصات و ویژگیهایی دارد؟
در طی چندین سال فعالیت تخصصی در زمینه تورگردانی و گردشگری کوهستان، آنچه میدیدم این بود که چه در کشورهای پیشرفتهتر و چه در کشورهایی ضعیفتر مثل تانزانیا و نپال و…، خدمات کوهنوردی و زیرساختها برای ارائه خدمات به کوهنوردان و گردشگران کوهستان کیفیت بالاتری از کشور خودمان دارد.
در ایران هدف ۷۰ درصد کوهنوردان و گردشگران کوهستان که وارد کشور میشوند، صعود به قله دماوند است. اما در عمل زیرساخت مناسبی برای خدماتدهی به کوهنوردان ایجاد نکردهایم. تنها پناهگاه جنوبی دماوند را داریم که نه ظرفیت برد در آن رعایت میشود و نه رزرواسیون درست و حسابی دارد. ظرفیت اسمی این پناهگاه ۱۵۰ نفر است اما در یک آخر هفته ۲۵۰۰ نفر وارد پناهگاه میشوند یا اطراف آن چادر میزنند. شلوغی پناهگاه، نبود برق و رها شدن فاضلاب در محیط و… معضلات جدی است که در این پناهگاه دیده میشود.
گردشگری کوهستان به آن بخشی از eco adventure گفته میشود که در کوهستان انجام میشود و شامل صعود بلند و همینطور trekking یا راهپیمایی در مسیرهای کوهستانی است
وقتی گردشگران خارجی را به این پناهگاه میبردیم نهتنها احساس آرامش و رضایت نمیکردند، بلکه از فضای شلوغ و آلودگی بالا نیز آزار میدیدند. در سال ۹۴ تصمیم گفتیم با سرمایه خودمان و با توجه به تجربیاتی که از کشورهای مختلف کسب کرده بودیم در جبهه شمال شرقی دماوند اکوکمپ تاسیس کنیم. در پروژه اکوکمپ دماوند کمپهای بستهای در ارتفاع ۴۳۵۰ متری برپا کردهایم که کاملا دوستدار محیط زیست هستند. یعنی تاسیسات در ابتدای فصل برپا میشوند و در آخر فصل هم زمانی که جمع میشوند، انگار کسی اصلا در آنجا حضور نداشته است.
امکاناتی دیگر نظیر چادرهای تختدار و غذاخوری و آسپزخانه فراهم کردهایم و برق را هم از الکتریسیته پاک صفحات خورشیدی تامین میکنیم. فاضلاب اکوکمپ دماوند را هم به ارتفاعات پایینتر منتقل میکنیم. جالب است بدانید زمانی که ما اکوکمپ دماوند را راهاندازی کردیم، هنوز در قله مون بلان فرانسه فاضلاب را به دامنههای پایین قله انتقال نمیدادند و حتی در کوههای آلپ نیز چنین استانداردی پیادهسازی نشده بود.
گروه هدف اکوکمپ دماوند توریستهای خارجی است. خوشبختانه در نمایشگاههای متعدد خارجی شرکت کردیم و با برند ایران اکو ادونچر و دماوند اکوکمپ، برای این منطقه بازاریابی کردیم و امروزه این منطقه برای توریستهای خارجی و گردشگران کوهستان شناخته شده است. در حقیقت کسب و کار دماوند اکوکمپ مکمل بیزنس اسپیلت البرز است. در این میان البته زمانهایی را هم به کوهنوردان داخلی اختصاص میدهیم و اصلا گردشگر کوهستان خارجی نمیپذیریم. چرا که میخواهیم ارتباطمان را با کوهنوردان داخلی نیز حفظ شود.

ظرفیتهای ایران در گردشگری کوهستان همانطور که شما میگویید بالاست. بخشی از دلایل مهجور ماندن این حوزه به مسائل مدیریتی و نبود زیرساختها برمیگردد. به قول شما زیرساختها را بالاخره میسازند. اما مسئله مهمتر اقناع کردن گردشگر خارجی برای حضور در بازار ایران است. گردشگری ایران همواره از نانشناخته ماندن ضربه خورده و این معضل در حوزههای تخصصی گردشگری مثل گردشگری کوهستان شایعتر است. به نظر شما برای در بحث بازاریابی و جبران عقبماندگیهای تاریخی گردشگری کوهستان چه باید کرد؟
امروز دوره برند و برندسازی است. گردشگری ایران نیازمند برندسازی است و این ضرورت در بخشهای تخصصی اهمیت بیشتری دارد. کوه دماوند ظرفیت زیادی برای برندسازی دارد. از شکل مخروطی تا ارتفاع آن که بلندترین کوه منطقه غرب آسیا است. نزدیک بودن این قله به پایتخت نیز یک مزیت کلیدی است. گردشگران کوهستان میتوانند با پرواز به ایران بیایند و سه ساعت بعد پای کوه دماوند برسند. همه اینها مزیت است اما متاسفانه ما برندسازی را فراموش کردهایم.
در بسیاری از نمایشگاههای بینالمللی که حضور مییابیم، وقتی بازدیدکنندگان خارجی عکس و پوستر دماوند را بر در و دیوار غرفهها میبینند، با تعجب میپرسند آیا این قله فوجییاما است؟ آیا قله کامچاتکای روسیه است؟ یا اینکه آدرس و مختصات قله و اینکه کجا واقع شده را از ما جویا میشوند. از سویی دیگر برندسازی نیز وظیفه دولتهاست. گرچه شرکتها و فعالان گردشگری بخشی از سرمایه خودشان را صرف بازاریابی در بازارهای کوچکی میکنند که قصد حضور در آنها را دارند، این کافی نیست.
مسئله مهم دیگر، قاعده و فرمول برندسازی است. برای برندسازی باید محتوا تولید کرد و تورهای آشناسازی برگزار کرد و گروههای مرجعی مثل سلبریتیها و ژورنالیستهای حوزه کوهنوردی و گردشگری کوهستان را وارد میدان کرد. ما همه ساله با هزینه خودمان تورهای آشناسازی با گردشگری کوهستان برگزار میکنیم، اما نهادها و سازمانهای متولی هیچ حمایتی انجام نمیدهند. در صورتی که قاعده این است که وزارت میراث فرهنگی بودجهای را به این امر اختصاص دهد و از شرکتهایی نظیر ما بخواهد که تور آشناسازی با دماوند و گردشگری کوهستان در دماوند برگزار کنیم.
مطلب پیشنهادی: آشنایی با مفاهیم گردشگری بوم گردی
چطور باید مردم اروپا و آمریکا و دیگر کشورها ایران و ظرفیتهای گردشگری کوهستان آن را بشناسند؟ اگر گردشگران خارجی برخی مناطق مثل شیراز و اصفهان و یزد را کم و بیش میشناسند، نه به این خاطر است که دولت طرح و برنامهای مدون برای معرفی این مناطق داشته، بلکه اثرات برندسازی چند دهه پیش این شهرها است. برخی اماکن تاریخی هم آنقدر بزرگ و معروف و پراهمیت هستند که بزرگی خودشان را نشان میدهند.
متاسفانه درباره بقیه مناطق و بخشهایی از صنعت گردشگری مثل گردشگری کوهستان اقدام خاصی صورت نگرفته است. این در حالی است که گردشگری کوهستان در مقایسه با گردشگری فرهنگی ارزآوری بیشتری دارد. برای نمونه در اروپا تورهای فرهنگی دوهفتهای ایران حدود ۱۲۰۰ یورو به فروش میرسد اما تورهای دوهفتهای گردشگری کوهستان کمتر از دو هزار یورو نیست. از طرفی دیگر فرآیندها کند و فرسایشی است و تا تصمیمگیریها به ارکان اجرایی آن در استانها و شهرستانها برسد، عملا بسیاری از فرصتها از دست میرود و طرحها کنار گذاشته میشوند.
به نظر میرسد کسب و کارهای تخصصی باید بازار خود را محدود کنند و به سمت نیچمارکتها و بازارهای محدود حرکت کنند. تنها در این صورت است که کسب و کارها میتوانند در بازارهای محدود خودشان تاحدودی برندسازی و بازاریابی گردشگری کوهستان ایران را به جای دولت انجام دهند.
گردشگری ایران در یکی دو ساله اخیر دوران پرافت و خیزی را پشت سر گذاشته است. از فشارهای تحریمی و خروج آمریکا از توافق برجام تا برخی حوادث داخلی و از سال گذشته هم شیوع ویروس کرونا، شرایط را برای اغلب کسب و کارهای گردشگری سخت کرده است. کسب و کارهایی که حوزه کاریشان گردشگر ورودی یا برگزاری تورهای خارج از کشور است بیش از دیگران متحمل ضرر و زیان شدهاند. وضعیت کسب و کار شما در این اوضاع و احوال چگونه است؟
شرکت اسپیلت البرز نیز در حوزه گردشگر ورودی و خروجی سال خوبی را پشت سر نگذاشت. مرزهای کشور بسته بود و عملا نیز آخرین تور ورودیمان را در آبان ماه برگزار کردیم. سقوط و حضیض گردشگری کشور نیز از همین دوره شروع شد. متاسفانه بعد از حوادث آبان ماه و به خصوص با شیوع ویروس کرونا چون نمیتوانستیم کاری انجام دهیم، دپارتمانهای تور ورودی و خروجیمان را به ناچار به خواب زمستانی فرستادیم و الان هم مترصد هستیم به محض بهبود شرایط برای برگزاری تور مجددا فعال شویم. در حوزه داخلی اما فعالیتهایی محدود داریم. درست است که بازار داخلی طبیعتگردی در حال حاضر چندان سودآور نیست اما ما نیز چندان به سودآوری فکر نمیکنیم.

هدف اصلیمان از حضور در بازار داخلی طبیعتگردی حفظ زنجیره تامین، راهنماهای تور و نیروی انسانی است. بهرحال برای اینکه بتوانیم کسب و کارمان را حفظ کنیم، در کنار هزینه از اندوختههای سالهای قبلمان، تورهایی را نیز برگزار میکنیم. متاسفانه اوضاع برای کسب و کارهای گردشگری و خوب نیست و بنا به آمارها ۹۰ درصد آژانسهای مسافرتی غیرفعال شدهاند.
قله دماوند وضعیتی مشابه با کلیمانجارو دارد. در سال ۲۰۱۹ تنها ۸۰۰ کوهنورد ورودی با پرداخت مبلغ ورودی به قله دماوند صعود کردهاند. کافی است این عدد را با ۳۵۰۰۰ نفر کلیمانجارو مقایسه کنید تا ببینید دو کشور از دو قله با شرایط و وضعیت و ظرفیت مشابه، چگونه بهرهبرداری میکنند. این در حالی است که تولید ناخالص داخلی تانزانیا یک دهم تولید ناخالص داخلی ایران هم نیست
ارزیابیتان درباره آیند صنعت گردشگری در دوران پاکرونا و تولید واکسن چیست؟ ریبرندینگ صنعت گردشگری در راه است و این شاید برای ایران نیز فرصتی مناسب باشد. چه درسهایی از این بحران در راه برندسازی گردشگری ایران باید گرفت؟ چه اشتباهاتی را نباید تکرار کرد و چه کارهایی را باید انجام داد؟
برآوردها نشان میدهد که جهان در سال ۲۰۲۱ نیز همچنان درگیر کرونا خواهد بود و وضعیت به حالت عادی برنمیگردد. اگر به سال بعد از آن امیدوار باشیم، این بدان معنا نیست که گردشگری در سال ۲۰۲۲ نیز به روال قبلی برمیگردد. پیشبینی موسسه مکنزی این است که صنعت گردشگری برای بازسازی خود به دستکم ۵ سال زمان نیاز دارد تا به سطح سال ۲۰۱۹ برسد.
البته باید تاکید کنم که آسیبپذیری گردشگری ایران نسبت به کشورهای پیشرو کمتر است. همانطور که اقتصاد ایران از وضعیت کرونا آسیبپذیری کمتری داشته است. چرا که جنس مسائل و بحرانها و برنامهریزیهای ما کوتاهمدت است. اساسا ایران از نظر تاریخی جامعه کوتاه مدت است و در دهههای اخیر نیز این وضعیت تشدید شده است. بنابراین چون کسب و کارهای ما از دیرباز به فضاها و دورههای کوتاهمدت عادت داشتهاند و برنامهریزیهای بلندمدت نکردهاند، آسیبپذیری کمتری داشتهاند.
البته در این نگاه محافظهکارانه رشد نیز کمتر است. یعنی به همان میزان که رشد اقتصادیمان محدود است، آسیبپذیریمان نیز کمتر است. در گردشگری نیز وضع همینگونه است. در حال حاضر هتلداران و ایرلاینها و تورگردانها و آژانسهای کشور این آمادگی را دارند که کسب و کار خود را تعطیل کنند اما چنین چیزی در کشورهای دارای اقتصادهای پیشرو ممکن نیست. چرا که کسب و کارها تابآوری ندارند که چند ماه فعالیت خود را معلق نگه دارند.
ما امیدواریم که پیشبینیهای مکنزی درباره ایران نه هفت سال بلکه سه سال باشد. دومین مولفه اثرگذار احتمالی بر آینده صنعت گردشگری ایران، روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا و تغییر سیاستهای این کشور است. در دوران برجام عواید بسیاری نصیب گردشگری ایران شد. خوشبینانه است که مجددا به چنین دوران شکوفایی برگردیم اما معتقدم اگر موانع برداشته شوند، فرصتهایی- ولو اینکه کوتاه باشند- نصیبمان خواهد شد. بیش از آن نیاز به پارادایم شیفت در شیوه حکمرانی کشور داریم.

سومین مسئله نیز ریست شدن اذهان عمومی با شیوع ویروس کرونا است. کرونا آنچنان اذهان همه را درگیر کرده که دیگر کسی به خبرهای بدی که از ایران به بیرون مخابره میشود، توجه نمیکند یا خیلی زود اتفاقها فراموش میشود. برای مثال در خبر سرنگونی هواپیمای اکراینی، این اتفاق در حالت معمول باید دو یا سه سال بر گردشگری کشور تاثیر میگذاشت، اما در حال حاضر ذهنها خارجیها نسبت به آن ریست شده است.
به طور کلی کشور ما آبستن تحولات و تنشهای زیادی است و ممکن است در سالهای آینده بحرانهای دیگری هم پیش بیایند که معادلات را به کلی هم بریزند. اما تا زمانی که وارد تنش و بحران بعدی نشدیم باید ایده از این ستون تا آن ستون را دنبال کنیم و در برابر فرصتهایی کوتاهی که پیش رویمان قرار میگیرد، تورمان را پهن کنیم و ماهیگیری کنیم.
از وجهی دیگر در شرایط بیثباتی کنونی نیز اقیانوسهای آبی زیادی وجود دارد که میتوان آنها را با هوش و درایت کارآفرینی شناسایی کرد. استارتاپها و کسب و کارهایی مثل اسنپ یا دیجیکالا و… نیز در شرایط اقتصادی مشابهی وارد میدان شدند و رشد کردند. ۸۰ میلیون ایرانی با نیازهای مختلف و متنوع در این کشور زندگی میکنند که گردشگری هم یکی از همین نیازهاست. به عبارت دیگر باوجود وضعیت شکننده و سخت کنونی، هنوز هم صنعت گردشگری ظرفیت سرمایهگذاری و راهاندازی کسب و کارها و تعریف پروژههای جدید را دارد.