چرا گردشگری نوین به جوامع محلی وابسته است؟
امروزه صنعت گردشگری به یکی از مهمترین ابزارهای تحرک اقتصادی در کشورهای جهان بدل شده است. سالها پس از آنکه صاحبنظران به این نتیجه رسیدند که آرزوی دستیافتن به توسعهیافتگی لزوما خطی و تقلیدگرایانه نیست، درکی تازه از سیاستگذاریهای توسعهای به وجود آمده است. رهیافت توسعه حالا بیش از گذشته به صنایع خلاق و بهرهور متکی است و توسعه سختافزارانه نیز جای خود را به توسعه پایدار داده است. ویزگی صنایع خدماتمحوری مانند گردشگری نیز همین است. اما ماجرا در همینجا هم خلاصه نمیشود. در صنعت گردشگری روندهای جدید جای قبلیها را گرفته و این ایده دنبال میشود که زمانی میتوان حداکثر بهره و کارایی را از گردشگری برد که این نوع فعالیتها پایدار باشند و همه ارکان آن به یک اندازه دیده شوند.
اهمیت جوامع محلی در صنعت گردشگری
منظور از پایداری در صنعت گردشگری که از آن به گردشگری پایدار نیز یاد میشود، اشاره به حالتی دارد که در از قِبل آن ضمن ارتقای تجربه گردشگری و حفظ محیطزیست، کیفیت زندگی و رفاه جوامع محلی (local comunty) نیز ارتقا یابد. گفته میشود در صنعت نوین گردشگری و به خصوص کسب و کارهای نوپایی که خود حاصل نفوذ و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباط در این صنعت است، کیفیت زندگی مردم محلی با میزان رشد اقتصاد گردشگری در ان منطقه ارتباط دارد و این دو تفکیکپذیر نیستند.
به عبارتی دیگر در صنعت گردشگری پایدار در هرگونه برنامهریزی بنیادی برای توسعه و مدیریت این صنعت، مشارکت جوامع محلی ضرورت دارد. این ضرورت از اصلی اقتصادی به نام «ذینفع بودن مشارکتکنندگان» سرچشمه میگیرد. یعنی محصولات و خدماتی که در صنعت گردشگری به گردشگران عرضه میشود، به یمن حضور و مشارکت جوامع محلی ممکن میشود و چون بر زندگی هریک از افراد آن جامعه تأثیر میگذارد، بنابراین باید گونهای عمل کرد که خواستها و نیازهای آنها نیز پاسخ داده شود. در چنین دیدگاهی ساکنان بومی سنگ زیرین آسیاب گردشگری پایدار تلقی میشوند و به این دلیل که در تمام مراحل و سطوح توسعه گردشگری حضور دارند و ارزش افزوده این صنعت را حداکثر میکنند، حضورشان باید ارج نهاده شود.
تاثیری که ساکنان بومی در رشد صنعت گردشگری دارند، بیش از اینهاست. اگر امروزه شاهد هستیم که اقامتگاههای بومگردی بیش از هتلها طرفدار دارد یا مزارع و باغهای کشاورزی در یک روستای دور افتاده سالانه هزاران نفر را به سمت خود میکشاند یا اگر مراسمها و آیینهای بومی و محلی برای جمعیت عمدتا شهرنشین جذابتر است یا اینکه سرمایهگذاری بر پروژههای گردشگری در مناطق دارای ویژگیهای اقلیمی و فرهنگی خاص باب شده … ، معنایش این است که صنعت گردشگری روز به روز به جوامع محلی وابستهتر میشود. گو اینکه امروزه گردشگری تجربهگرا بیش از دیگر گونههای گردشگری نقل محافل علمی گردشگری و برنامههای توسعهای این صنعت است.
مشارکت جوامع محلی، توسعه صنعت گردشگری را تضمین میکند
در حالی که ادبیات گردشگری پایدار نقشهای مختلفی را به جوامع محلی منتسب میکنند و بر مزیتهای حضور آنها در توسعه گردشگری تاکید میشود، داشتن ارزیابی دقیق از چگونگی این حضور دشوار است. در معنای عام، نقش و حضور جوامع محلی در صنعت گردشگری نوعی مشارکت اجتماعی است که میگوید برای حصول بهترین نتیجه باید سازوکاری برای مشارکت فعال جامعه در کارهای مشارکتی، تصمیمگیریها و سیاستگذاریها را داد. در صنعت گردشگری نیز کارشناسان میگویند اگر حضور و مشارکت معنیدار جامعه در گردشگری به اعمال نظر نخبگان یا افرادی غیر از ساکنان جوامع محلی باشد، هرگونه سرمایهگذاری و اقدام به منظور دستیابی به توسعه پایدار گردشگری محتوم به شکست خواهد بود.
مسئله بغرنجتر آنجاست که این الگوی مشارکت جوامع محلی در گردشگری در کشورهای کمتر توسعه یافته فعالانه نیست. در حالی که انتظار میرود ساکنان جوامع محلی که از آنها به عنوان بازیگر اصلی دستیابی به گردشگری پایدار و رشد اقتصاد گردشگری یاد میشود، مشارکت داده شوند، در جوامع کمتر توسعه یافته هرگز مسئولیتی به آنها محول نمیشود و عمده توجهها به افراد درگیر در فعالیتهای ملموس گردشگری است. در گردشگری پایدار جلوههای مختلف حیات جوامع محلی به عنوان منبع به مصرف میرسد و به دلیل همان اصل ذینفعبودن مشارکتکنندگان توجه به آنها لازم است. از سویی چنانچه اولویتها به درستی تعیین نشوند، آنچه نصیب جوامع محلی میشود، اتلاف و تحلیل رفتن منابع، مشکلات زیستمحیطی نظیر خشکسالی و کمبود آب و… ، بروز ناهنجاری اجتماعی مثل افزایش بزه نخواهد بود.
از همین روست که کارشناسان پیشنهاد میکنند، در صنعت گردشگری نگاهها متمرکز به مصرفکننده باشد یا تنها اقشار و گروههای خاصی در زنجیره تولید و عرضه محصولات و خدمات گردشگری فعال باشند. برعکس پیشنهاد میشود برای دستیابی به نتیجه ایدهآل، باید ساکنان جوامع محلی را در پروسه توسعه این صنعت و فعالیتهای مربوط به آن مشارکت داد تا ضمن آشنایی آنها با عواید و مزایای این صنعت، اجرای طرحها و برنامههای توریستی با مشکلات، موانع و آسیبهای کمتری روبرو شود.
دو مثال از نقش جوامع محلی در توسعه گردشگری پایدار
مطالعات مختلفی درباره نقش جوامع محلی و نوع احساسها و برداشتهای آنها از حضورشان در توسعه صنعت گردشگی صورت گرفته است. شواهدی زیادی در مورد آنچه جوامع واقعاً از نقش (های) خود در توسعه گردشگری فکر میکنند وجود دارد. مطالعهای موردی روستای «بارابارانی» در تانزانیا در سال 2017 نشان داده، به همان اندازه که جوامع محلی نظراتی مثبت و رضایتبخش از مشارکتشان در پروژههای گردشگری داشته باشند، گردشگری در این منطقه بیشتر رشد کرده است. دادهها حاکی از آن است که چشماندازهایی که اعضای جامعه محلی برای خود در کسب و کارهای گردشگری ترسیم کردهاند، بر تجربه گردشگران بازدیدکننده از این روستا نیز اثر گذاشته است. گردشگران در این مطالعه گفتهاند از اینکه اوقات خود را در این منطقه گذراندهاند، رضایت دارند، میزان بازدیدها بالاتر رفته و محصولات و سوغاتیهای اهالی نیز بیشتر فروش رفته است. همچنین یافتهها نشان میدهد اجتماعات محلی میخواهند درگیر سیاستهای گردشگری شوند و از سیاستگذاران و برنامهریزان نیز خواستهاند به نحوی عمل کنند که نیازهای آنها به عنوان ذینفعان اصلی تامین و نگرانیهای آنها برطرف شود.
مطالعهای مشابه نیز چند سال پیش درباره سنجش وضعیت مشارکت جامعه محلی «سرعین» در فعالیتهای مربوط به گردشگری پایدار این منطقه انجام شده است. نتایج این مطالعه نشان داد ساکنان سرعین مایل به مشارکت در فعالیتهای صنعت گردشگری این منطقه هستند و اتفاقا میزان تمایل آنها در حد مطلوب بوده اما به نوشته محققان در راستای پایداری نیست. چرا که در سازوکارهای صنعت گردشگری سرعین به ساکنان بومی توجهی نمیشود و به عبارتی در فعالیتهای گردشگری مشارکتی عینی ندارند. درواقع، ساکنان سرعین با وجود میل باطنی به این دلیل که سازوکار مشارکتی تعریف نشده شرایط را برای مشارکت در فعالیتهای گردشگری مهیا نمیبینند.
جوامع محلی چه میخواهند؟
مطالعات مختلف نشان میدهد مهمترین خواسته ساکنان جوامع محلی در مناطق دارای ظرفیتهای گردشگری این است که به عنوان بخشی کلیدی از توسعه گردشگری پایدار به رسمیت شناخته شوند و اقدامات و سیاستها به گونهای طراحی و اجرا شوند که متضمن درج نیازهای واقعی آنها باشند. علاوه بر این، جوامع محلی مایلند صدای آنها در هرگونه ابتکار و اقدام مربوط به توسعه گردشگری شنیده شود و از منافع جمعیشان حمایت شود؛ شفافیت و پاسخگویی حداکثری شود؛ و فساد و سوءاستفاده احتمالی از منابع و ظرفیتهای آنها در فرآیند توسعه پروژهها به صفر برسد.
مردم محلی در مناطق برخوردار از ظرفیتهای گردشگری به شدت با این دیدگاه که برنامهریزی و تصمیمگیری درباره گردشگری نخبهگرایانه است عموم مردم نباید در آن مشارکت کنند، مخالفند. یافتهها همچنین نشان میدهد مردم وقتی درباره توسعه گردشگری در مناطق خود صحبت میکنند، مخالف رویکرد رایج از بالا به پایین در تصمیمگیری هستند.
این نتایج ضمن اینکه ماهیت تصمیمگیری بسته و متمرکز دولتهای مرکزی را نشان میدهد که در هنگام تدوین سیاستها، به شکلی مستبدانه تمام اشکال مشارکت و تصمیمگیری را کنترل میکنند، حاوی توصیههایی به این نهادها هست. برای مثال ساکنان جوامع محلی به طرز شگفتآوری خواهان آن هستند که از منابع طبیعی و میراث ملموس و ناملموسشان (فرهنگ و آداب و سنن) در قبال بهرههایی که از آن در راه توسعه گردشگری و ترویج و تبلیغ برند گردشگریشان گرفته میشود، حفاظت شود؛ یا اینکه از دولتهای محلی یا ملی میخواهند به اکوتوریسم منطقهای اهتمام کافی را نشان دهند و بودجههای بیشتری را به این مناطق تزریق کنند تا از مواهب آن برخوردار شده و توانمند شوند؛ آنها از دولتهایشان میخواهند به دلیل هزینههایی که فعالیت در اکوسیستم گردشگری برای آنها دارد، نقش فعالانهتری بازی کنند و تسهیلات و حمایتهایی را برای آنها در نظر بگیرند؛ به رونق و گسترش کسب و کارهای محلی مانند توسعه تولید و فروش صنایع دستی توجه شود؛ بر ساخت و توسعه مراکز تفریحی و گردشگری مکمل سرمایهگذاری صورت گیرد؛ و در نهایت اینکه به ساخت مراکز پردازش و فرآوری و تولید محصولات محلی و عرضه آنها که برای ساکنان محلی درآمدزایی میکند، به عنوان یک اولویت حیاتی در راه رونق گردشگری پایدار نگریسته شود.