۷ نکته مهم برای هرکسی که یک بومگردی دارد یا میخواهد راه بیندازد
مهمترین مواردی که هر مدیر و مالک بومگردی باید آنها را بداند و رعایت کند تا تجربه بهتری برای گردشگران رقم بزند
نویسنده: رضا جمیلی
گردشگری در ایران در هفت سال گذشته به شدت تغییر کرده است. از یک سو نسل تازهای به جمع مصرفکنندگان و مشتریان خدمات این بازار اضافه شده که از تجربههای جدید استقبال میکند. نسلی که به دنبال خدمات منحصربهفردی است که تا پیش از این در ایران تعریف نشده بودند. از سوی دیگر با رواج کسبوکارهای آنلاین و پلتفرمهای گردشگری یا همان استارتاپهای گردشگری امکان تعریف خدماتی از این دست بیش از گذشته فراهم و در دسترس شده است.
صحبت از نسلی است که نوجوانی را سپری کرده و هنوز وارد دوره میانسالی نشده است. نسلی که در محدوده سنی ۲۰ تا ۴۰ سال قرار دارد و هم سبک زندگی متفاوتی نسبت به والدین خود داشته و دارد و هم بخش زیادی از زندگی و زیست روزمرهاش در اینترنت میگذرد. این نسل نه تنها در اینترنت وقتگذرانی میکند بلکه به خدمات آنلاین و محصولات و محتوای کسبوکارها و استارتاپهای اینترنتی اعتماد دارد و از آنها استفاده میکند.
همین ویژگی (تکیه زیاد زندگی این نسل به اینترنت) باعث شده تا تلاشهایی که پلتفرمهای گردشگری در سالهای اخیر برای معرفی یکی از شاخههای جدید این صنعت به نام گردشگری مبتنی بر بومگردی به خرج دادهاند به چشم آنها بیاید و از این خدمات استفاده کنند.
بومگردی به شکلی از گردشگری گفته میشود که در آن گردشگران با همراه شدن با زندگی افراد یا جامعه محلی، تجربه نزدیکتر و اصیلتری از آداب و رسوم و سبک زندگی و در یک کلام تجربه زندگی در یک منطقه، روستا، محل یا … را به دست میآورند. از اقامت در خانهها یا استراحتگاههای روستایی و جنگلی ماسال و کپرهای ساحلنشینان بندری در هرمزگان گرفته تا زندگی در چادر عشایری خانوادهای کوچرو در منطقه دشمنزیاری فارس همه نوعی بومگردی محسوب میشود.
در این میان اقامتگاههایی برای اسکان این دست گردشگران توسط افراد محلی در شهرها و روستاهای مختلف کشور ساخته شده که به آنها بومگردی گفته میشود. برخلاف خانههای اجارهای (مشابه آنچه در سایتهایی مانند ایربیانبی یا تهرانمبله) گردشگران و مسافران میتوانند برای اقامت پیدا کنند، بومگردیها شامل خانههایی محلی با معماری و وسایل و چیدمان و دکوراسیون نزدیک به بوم یا تاریخ و آداب و سنن همان منطقه است. همچنین بومگردیها تنها بخشی از فضای خود را به هر گردشگر یا یک خانواده اختصاص میدهند و این فرصت را به وجود میآورند که گردشگرانی از شهرها و مناطق مختلف کشور به شکل اشتراکی از فضای آن استفاده کنند. اتفاقی که در آپارتمانهای مبله رخ نمیدهد و فرایند اجاره آنها به شکل دربست و غالبا غیراشتراکی است.
در سالهای اخیر در کنار استقبال نسل جدید گردشگران از این اقامتگاهها و توسعه پلتفرمهایی که با تولیدمحتوا امکان شناسایی و اجاره آنها به صورت آنلاین را فراهم کردهاند صدور سادهتر مجوز راهاندازی بومگردی توسط دولت از جمله وزارت گردشگری هم در رواج این شکل از گردشگری بیتاثیر نبوده است.
اما تجربه من به عنوان کسی که در ۸ سال اخیر در صنعت گردشگری بهخصوص گردشگری أنلاین و استارتاپهای گردشگری فعال بودهام نشان میدهد که بسیاری از کسانی که با هدف کسب درآمد یا معرفی فرهنگ بومی خود (یا هر دو) اقدام به راهاندازی یک خانه یا اقامتگاه بومگردی میکنند درک درستی از تعریف، ماهیت و استانداردهای کیفی و کمی بومگردی ندارند.
از این رو تلاش میکنم در این مطلب با کمک تجربه و مشاهدات خودم از دهها بومگردی که در سالهای اخیر در آنها اقامت داشته یا از آنها بازدید کردهام برخی از این موارد را اینجا برشمرم.
هدفم این است که به فعالان بومی که با هزار امید و زحمت فراوان وارد این بازار روبه رشد شدهاند کمک کنم با بهبود برخی فرایندها و رویهها و استانداردهایشان هم به رونق کسبوکارشان یاری کنند و هم تجربه اصیلتر و باکیفیتتری برای گردشگران فراهم سازند. گردشگرانی که برخلاف پدرومادرهای خود اقامت در چنین مکانهایی را بر چادر زدن در پارکها یا اقامت در مسافرخانهها و هتلها ترجیح میدهند. از این رو داشتن یک تجربه باکیفیت آنها را به بهترین مبلغان بومگردی در کشور تبدیل خواهد کرد.
خطر بزرگی به نام نداشتن استاندارد
مهمترین رکن هر کسبوکاری استانداردها و پروتکلهای آن است. گردشگر مشتری بومگردی محسوب میشود و باید این استانداردها بهصورت شفاف و کارکردی برایش تعریف و اجرایی شوند. اگر یک گردشگر در گوشهای از یک بومگردی آتش و کباب برپا کند و شخصی دیگر در یک اتاق یا آشپزخانه این کار را بکند معنایش این است که مدیر بومگردی استانداردی برای این کار تعریف نکرده است.
اگر ساعت ورود و خروج را از قبل برای گردشگران روشن و شفاف توضیح نداده باشید و گردشگر وقتی بعد از ده ساعت رانندگی به مقصد رسید با در بسته بومگردی مواجه شد شک نکنید که شما در حال آسیب رساندن به کسبوکار خودتان و ساختن یک تجربه بد برای گردشگر هستید. اگر راس یک ساعت خاص در شب روشنایی بومگردی را قطع میکنید باید حتما از قبل این مورد و موارد مشابه را به گردشگر اطلاع داده باشید.
این روزها در سایتهایی مانند جاجیگا و جاباما و شب و … بسیاری از این شرایط برای بومگردیهای مختلف درج شده اما بسیاری از آنها از یک فرمت واحد پیروی میکنند. هر اقامتگاهی ازجمله بومگردیهایی که روی این پلتفرمها حضور ندارند یا میخواهند جزییات بیشتری از استانداردها و رویههای خود را با گردشگران در میان بگذارند نیاز است برای این کار در حد یک برگه A4 هم که شده مهمترین رویهها و پروتکلهایشان را از همان بدو ورود با گردشگران در میان بگذارند و از بایدها گرفته تا نبایدها و خط قرمزها را برای آنها روشن کنند.
بدیهی است که در یک روستا در منطقهای کویری در نزدیکی شهداد کرمان ممکن است این بایدها و نبایدها با آنچه در کلانشهری چون تهران یا مشهد تعریف شده متفاوت باشند اما این بدیهیات را نباید به حال خود رها کرد و پیشفرض میزبان این باشد که برای گردشگر روشن و مبرهن هستند! اگر جامعه محلی روی یک رفتار یا موضوع خاص حساسیت دارد باید از قبل و بهشکلی سامانمند آن را به مهمانان خود در اقامتگاهتان اطلاعرسانی و اقناع لازم در این زمینه را ایجاد کرده باشید.
مشخص نکردن رویهها و زمانبندیها برای گردشگران یکی از خطاهای پرتکرار بومگردیهاست. اینکه صبحانه را یک روز ساعت ۸ صبح بدهید و یک روز دیگر ساعت ۱۰، تنها تصویر بینظم و غیرمتعهدی از برند گردشگری شما در ذهن مهمانانتان میسازد!
طبیعی بودن با بیقانونی یک نیست!
همانطور که گفته شد هر کسبوکار نیاز به تعریف پروتکلهای خودش دارد. استانداردهایی که در نهایت مشخص میکند یک بیزینس یا کسبوکار دارای شخصیت و قانون است. حالا هرچقدر رها و کمقیدوبند به نظر برسد و برای آرامش ساخته شده باشد اما باز قوانینی دارد که آن را از افتادن به ورطه هرج و مرج باز میدارد. این بیتوجهی به قوانین و تبدیل شدن به یک مکان ملوکالطوایفی چیزی است که در برخی از بومگردیهایی که در سالهای اخیر در آنها اقامت داشتهام به چشم آمده و توی ذوق زده است.
رها کردن مسافر یا گردشگر به حال خودش و اینکه هر کسی ساز خودش را بزند و گوشهای از اقامتگاه را به شیوهای که دوست دارد اداره کند موجب ایجاد یک تجربه بد برای کسانی میشود که این سبک ازقدرتنمایی در میان دیگران را دوست ندارند. بسیار دیدهام که یک یا دو خانواده کل فضای یک بومگردی را با موسیقیای که خودشان میپسندند و هیاهو و سروصدای زیاد قرق میکنند و دیگران برای در امان ماندن از موسیقیای که دوست ندارند یا رفتارها و شوخیهایی که نمیپسندند ترجیح میدهند کمتر و کمتر در طول روز و یا حتی شب در اقامتگاه آفتابی شوند! به اینها اضافه کنید شبزندهداریهایی که چنین آدمهایی آنها را راهبری میکنند و معمولا تا دیروقت شب بدون توجه به حقوق دیگران ادامه دارد.
اشتباه نکنید اتفاقا من از دسته کسانی هستم که اعتقاد دارم محیطهایی مانند بومگردیها و بهطور کلی مفهوم گردشگری بهترین جا برای دمخور شدن با غریبهها و ارتباط گرفتن با آنهاست. اینکه بدانیم آخرین موسیقیهایی که گوش دادهاند چیست، چه بازیهایی در جمعهای خودشان میکنند و نظرشان راجب به تغییرات اجتماعی-سیاسی و فرهنگی و… چیست… اما اگر میزبان اقامتگاه نتواند با قوانین و استانداردها و مدیریت درستی زمینه این «همفرهنگی» را برای همه مهمانان به شکلی یکسان فراهم کند اوضاع همانی میشود که شرح دادم.
رها کردن مسافر یا گردشگر به حال خودش و اینکه هر کسی ساز خودش را بزند و گوشهای از اقامتگاه را به شیوهای که دوست دارد اداره کند موجب ایجاد یک تجربه بد برای کسانی میشود که این سبک ازقدرتنمایی در میان دیگران را دوست ندارند.
تصور کنید به جای اینکه هر کسی در گوشهای از یک اقامتگاه، موسیقی موردنظرش را با صدای بلند پخش کند، میزبان در ساعتی مشخص برای دور هم جمع کردم همه مهمانان و اشتراک موسیقی و صحبت و سرگرمی و … یک برنامه منظم داشته باشد. یا ساعت سکوت تعریف کرده باشد و از قبل به همه اطلاع داده باشد که مثلا در این اقامتگاه تا یک ساعت مشخص میتوان موسیقی با صدای بلند پخش کرد…
اینها هیچ کدام به معنای راه انداختن بگیروببند و ایجاد محدودیتهای دستوپا گیر مشابه آنچه سالهاست در هتلها یا اماکن عمومیای که دولتیها بالا سر آنها هستند دیدهایم نیست. بلکه به معنای تعریف حداقل چارچوبهایی است که حقوق همه را تضمین کند و یک تجربه خوشایند برای همه بسازد.
بهانههای شخصی و خانوادگی را متوقف کنید!
برخی موارد دیدهایم که وقتی در یک بومگردی از میزبان میپرسم چرا فلان کمبود وجود دارد یا مثلا چرا چراغها خراب است یا کولر روشن نمیشود پاسخ داده که گرفتار یک کار شخصی بوده یا برادرش که مسئول این کار بوده یادش رفته و … خیلی خوب است که من به عنوان مهمان در چند روزی که در اقامتگاه شما حضور دارم تا حدی با زندگی و مسائل و دغدغهها و حتی گرفتاریها و مشکلات زندگی، اقلیم، روستا و منطقهتان آشنا شوم. اصلا شاید برای رفع آنها کاری از دست خودم یا کسانی که میشناسم بربیاید. اما اینکه فکر میکنید برای برخی کمبودها میتوانید شخصیترین بهانههای خانوادگی را مطرح کنید برای پرنسیب و پرستیژ کسبوکارتان اصلا خوب نیست.
فراموش نکنید که شما رقیب هتلها هستید. تا حالا شنیدهاید که اگر آب حمام یک هتل قطع باشد یا نظافت آن رعایت نشده باشد مدیر هتل بهانه بیاورد که «ببخشید خواهر کارمندمان مریض بوده و فرصت نکرده کارش را انجام دهد؟!»
بهانه شخصی و خانوادگی آوردن برای توجیه کمبودها یا نمایان ساختن برخوردها یا اختلافها و دعواهای خانوادگی پیش روی گردشگران بیشتر از اینکه نشانه طبیعی بودن اقامتگاه و میزبان باشد ناشی از عدم تعهد شما به کاری است که انجام میدهید.
شما میتوانید وقتی همه تعهدی که به گردشگر داشتهاید را بهدرستی انجام دادهاید و او در حال استراحت در گوشهای از حیاط بومگردی شماست دوستانه به سراغ او بروید و از گرفتاریهای زندگی یا آرزوها و امیدهایتان با او صحبت کنید اما درست وسط نارضایتی او از بد بودن شرایط اتاقش یا خرابی قفل در، نمیتوانید سفره دلتان را باز کنید و از حرفگوشنکن بودن برادر یا خواهر یا پسرتان گلایه سر دهید!
فراموش نکنید که شما رقیب هتلها هستید. تا حالا شنیدهاید که اگر آب حمام یک هتل قطع باشد یا نظافت آن رعایت نشده باشد مدیر هتل بهانه بیاورد که «ببخشید خواهر کارمندمان مریض بوده و فرصت نکرده کارش را انجام دهد؟!»
مسئله خیلی مهم نظافت و استانداردهای آن
برگردیم بر سر حرف اول. تجربه کردن یک محیط به شکل طبیعیاش یک کلیشه نادرست است که در بین بسیاری از مدیران بومگردی جا افتاده است. گردشگری که هر روز در خانه خودش دوش میگیرد و این سطح از بهداشت و نظافت شخصی برای او یک عادت روزانه است و بخشی از سبک زندگیاش شده، اگر سه روز پشت سر هم نتواند به یک حمام درستحسابی دسترسی پیدا کند حتما دادش هوا خواهد رفت. حالا هرچقدر به او بگویید که در بومگردی نباید زیاد سخت گرفت و انتظاراتت را باید پایین بیاوری و …!
فراهم کردن سرویس بهداشتی و حمام مناسب و تمیز یکی از پایههای هرگونه خدمات اقامتی است. فرقی نمیکند صحبت از یک هتل ۵ ستاره باشد یا یک مسافرخانه معمولی. احتمالا به عنوان مدیر یک اقامتگاه متوجه شده باشید که گردشگر در بازدید اولیه و قبل از گرفتن تصمیم برای ماندن یا نماندن، یکی از اولین سوالاتش یا اولین بررسیهای میدانیاش درخصوص سرویس بهداشتی است!
پس در این زمینه شاید تاکید اینکه حتما در اقامتگاهتان نیاز است مدلهای مختلف دستشویی را فراهم کنید دیگر حرف اضافه باشد. از فرنگی و ایرانی تا فراهم کردن انواع شویندهها و صابون و … یکی از مهمترین نیازهایی است که برخی بومگردیهای ایران کمتر به آن توجه نشان میدهند. فراموش نکنید که در یک محیط کویری یا جنگلی گردشگر در طول روز هر چقدر به زحمت بیفتد و کمبودهای محیط یا روستا او را اذیت کند اگر این امکان برای او فراهم باشد که آخر شب یک دوش درست و حسابی بگیرد، هم خستگیاش در میرود و هم به خودش و به تجربه کلی آن روزش نمره بالاتری خواهد داد. بحث خاص دستشویی و حمام را بیش از این کش نمیدهم و میدانم که اصل حرفم و اهمیت آن را گرفتهاید!
قبل از پیگیری گردشگر به نیازهایش رسیدگی کنید
اشاره کردم که رها کردن گردشگر به حال خودش یک خطای متداول در بومگردیهاست. اینکه گردشگران بومگردیها بر خلاف آدمهای «هتلرو» افرادی هستند که میتوانند از پس نیازهایشان بربیایند و به قول خارجیها زیاد «نیدی» (Needy) نیستند یک حرف اشتباه است که شاید هفت سال پیش که بیشتر مشتریان بومگردیها هیچهایکرها و ماجراجوها و طبیعتگردها بودند درست بوده ولی این روزها دیگر مصداق ندارد.
این روزها خانوادههایی که بچههای شیرخواره دارند هم مهمان بومگردیها میشوند. نمیتوان انتظار داشت که هر کسی خودش از پس خود و نیازهایش بربیاید. از این روست که رها نکردن گردشگر به حال خودش را باید جدی بگیرید.
در رویههایتان تعریف کنید که حداقل روزی دو بار به هر گردشگر به هر شکلی شده سری بزنید و از او درباره نیازها یا کمبودها یا درخواستهایش سوال بپرسید. اینکه گردشگر حس کند و البته در عمل هم ببیند که شما حواستان به او هست و اگر کاری داشته باشد همیشه در دسترساش هستید حس امنیت و اطمینان قدرتمندی به او میدهد. مقایسه کنید با اینکه او فکر کند صرفا به او یک سقف بالا سر دادهاید و خودش باید به فکر همه چیز باشد.
ساخت و ساز و تعمیرات هنگام حضور گردشگران!
ما در خانه خودمان هم که هستیم اجازه نداریم هر زمان و هر ساعتی چکش و آچار و مته دست بگیریم و ساخت وساز یا تعمیرات راه بیندازیم. همسایه ما حقوقی دارد که به خاطر آن معمولا چنین اموراتی را در خانهمان در زمانهای خاصی و در کمترین زمان ممکن انجام میدهیم تا آرامش کسی را به هم نریزیم.
حالا این حقوق برای مهمانان یک بومگردی صدها برابر است. در مواردی دیدهایم که یک بومگردی درست در میانه نوروز که ظرفیت آن کامل است و مهمانانی از گوشه کنار ایران دارد در حال ساخت و ساز و تعمیرات است. این یک معنا بیشتر ندارد: شما برای میزبانی از مهمانان و گردشگران آماده نبودهاید! یا حداقل کامل آماده نبودهاید. توصیه میکنم هرچقدر هم کمبود دارید در دو سه روزی که یک گردشگر مهمان شماست برای او یک محیط ساکت را فراهم کنید و ساخت و سازها و تعمیراتتان را بسپارید به زمانی که مهمان ندارید.
«گردشگری تجربه» با «گردشگری تجربه بد» چه فرقی میکند؟
گردشگری تجربه یا Experience Tourism این روزها ورد زبان بسیاری است. از کارشناسان گردشگری گرفته تا صاحبان کسبوکارها و البته مدیران تولیدمحتوای پلتفرمهای آنلاین. اما خیلی مهم است که به عنوان مدیر یک بومگردی و کسی که صدها میلیون تومان هزینه و سرمایهگذاری کردهاید درک و تعریف درستی از این مفهوم جذاب داشته باشید.
گردشگری تجربه برخلاف آنچه با بیدقتی شکلی از گردشگری که در آن فرد به دنبال تجربه کردن ابعاد زندگی جوامع و محیطهای مختلف است معرفی میشود نیست. گردشگری تجربه یعنی تلاش آدمها برای تجربه کردن بخشهای خوشایند زندگی دیگران. از این رو حتی اگر سختیهای یک زندگی روستایی را هم بخواهند تجربه کنند دوست دارند آن را در یک بستر کنترلشده و امن و در نهایت سرگرمکننده و لذتبخش تجربه کنند.
فراهم کردن سرویس بهداشتی و حمام مناسب و تمیز یکی از پایههای هرگونه خدمات اقامتی است. فرقی نمیکند صحبت از یک هتل ۵ ستاره باشد یا یک مسافرخانه معمولی. احتمالا به عنوان مدیر یک اقامتگاه متوجه شده باشید که گردشگر در بازدید اولیه و قبل از گرفتن تصمیم برای ماندن یا نماندن، یکی از اولین سوالاتش یا اولین بررسیهای میدانیاش درخصوص سرویس بهداشتی است!
اینگونه نیست که یک گردشگر چندین میلیون تومان هزینه کنید و از وقت و کار خودش بزند و بیاید در یک روستای دورافتاده در کردستان که شبها پشهها او را تکهپاره کنند و تا صبح نتواند پلک روی هم بگذارد! بعد هم در جواب او بگویید که خب مردم این روستا قرنهاست با این پشهها و نیش آنها زندگی کردهاند و شما که آمدهاید اینجا تجربهگری کنید باید نیش آنها و این بیخوابی را تحمل و تجربه کنید! یا درست است که این گردشگر آمده شیر دوشیدن از گاو در طویله را از نزدیک و با دستهای خودش تجربه کند ولی واقعا نمیخواهد لگد خوردن از گاو را تجربه کند و با پای شکسته برگردد شهرش! او یک تجربه امن و خوشایند از این کار در ذهنش دارد و نمیتوانید وقتی با پای شکسته در حال برگشتن به شهرش است به او بگویید هر سال چند زن یا مرد شیردوش این اتفاق را تجربه میکند و این بخشی از تجربه شیردوشی است که برای هرکسی ممکن است اتفاق بیفتد!!!
نمیتوانید هر شرایط ناخوشایندی را به اسم تجربه واقعی آن محیط برای گردشگر توجیه کنید. دقت داشته باشید که گردشگری تجربه متمرکز بر هدفی است که در نهایت یک تجربه خوشایند کلی برای گردشگر به یادگار بگذارد. همه ما میدانیم که پنجا سال پیش در هیچ روستای ایران، سیستم سرمایشی پیدا نمیشده است. یا همین روزها هم آب آشامیدنی سالم در برخی نقاط کشور پیدا نمیشود. نمیتوانید به گردشگر بگویید در گرمای ۵۰ درجه بدون سیستم سرمایشی سر کند تا تجربه واقعیای از سفر به یک روستا در جنوب کشور نصیبش شود. شما هر گردشگری را ساعت ۱۲ ظهر تابستان برای تور ماهیگیری خلیج فارس ببرید احتمالا بدترین تجربه زندگیاش را برای او رقم خواهید زد. فایدهای هم ندارد که هی به او بگویید ماهیگران جنوب قرنهاست با این شرایط در این سواحل دارند زندگی میکنند. باید برای او یک محیط کنترلشده و زمانبندی خاص تعریف کنید تا صرفا تجربه ماهیگیری جذابی در دریا برایش رقم بخورد نه اینکه بخواهید ذره به ذره سختیهای زندگی در گرمای تابستان را به جان او فرو کنید!
فرق است میان یک کارمند بانک که با زن و بچهاش هزینه کرده و آمده در یک روستا در کویر که گردشگری تجربهمحور داشته باشد با کسی که یک ماجراجوی تمام عیار کوله به پشت است و برایش خوابیدن روی سنگ و کلوخ با تخت راحت فرقی نمیکند. این ماجراجو شاید به دنبال تجربههای صددرصد واقعی در سفر باشد اما گروه اول که مهمترین مشتری بومگردیهاست تعریف و انتظار دیگری از گردشگری تجربهمحور دارد.
چرا نوشتن مطالبی از این دست مهم است؟
برای من سفر رفتن بخشی از زندگی است. در سفرهایم هم بهترین تجربههایم را در بومگردیها داشتهام. نوشتن این مطلب صرفا با هدف بهتر شدن آنهاست وگرنه همین حالا هم یک اتفاق بزرگ و خوشایند در این زمینه در کل کشور رقم خورده و بسیاری کمبودها و نواقص در گردشگری کشور با کمک تلاشها و زحمتهای مدیران بومگردیها حسابی تغییر کرده است.
با اینحال دو روز نشستم و این سه هزار کلمه را نوشتم چون معتقدم گردشگری بومگردی در آینده نقش مهمی در توسعه جوامع محلی بازی خواهد کرد. به رونق شهرهای کوچک و روستاها و ماطق کمتر توسعهیافته ایران کمک زیادی خواهد کرد و از همه مهمتر بخش بزرگی از اقتصاد گردشگری کشور میشود. برای من به عنوان یک فعال رسانهای و بنیانگذار یک کسبوکار گردشگری خیلی اهمیت دارد که بتوانیم با به اشتراک گذاشتن تجربههایمان و نقد سازنده و بیغرض و مرض، کمک کنیم یک زیستبوم قدرتمند و بادانش و مدام در حال بهبود از کسبوکارهای گردشگری در این بخش شکل بگیرد.
از همین رو از همه کسانی که در زمینه بومگردی صاحب کسبوکار یا تجربهای هستند دعوت میکنم تجربههای خودشان را با ما به اشتراک بگذارند و دست به قلم شوند و کمک کنند دانش و تجربه زیسته مرتبط با بومگردیها دست به دست شود. این تنها راه ما برای بزرگتر و قدرتمندتر کردن این بخش از اقتصاد گردشگری است.
و البته تلاشی است برای اینکه در نهایت گردشگر ایرانی تجربه بهتری از سفر به جای جای ایران زیبا داشته باشد.