توجه به اوقات فراغت از دستاوردهایی انسان مدرن است که سبب توجه بیشتر مردم جهان به مقوله گردشگری هم شده است. در این میان گردشگری فرهنگی یکی از گونههای مهم گردشگری است که کشورهای مختلف سرمایهگذاریهای زیادی را انجام دادهاند. گردشگری موسیقی نیز یکی از زیرمجموعههای گردشگری فرهنگی است که مخاطبان خاص خود را دارد. ایران نیز کشوری است با تنوع و غنای فرهنگی بالا که موسیقی مقامی و سنتی و محلی در جای آن جایگاهی بلندمرتبه دارد. در جایجای جغرافیای ایران اقوام و گروههایی زندگی میکنند که هر کدام نغمههای خاص خود را دارند اما متاسفانه بخش زیادی از آنها مهجور ماندهاند و نهتنها بسیاری از ایرانیان درباره غنا و قدمت این نوع موسیقیها اطلاع چندانی ندارند.
گذشته از اینکه امکان انتقال موسیقی محلی به صورت نسل به نسل تقریبا از میان رفته و حافظان و حامیان آنها نیز افراد قدیمی و سالمندان هستند، فرصت استفاده از این ظرفیت به عنوان عاملی برای جذب گردشگر فرهنگی نیز به کلی فراموش شده است. فواد توحیدی معتقد است در کشور ما گردشگری موسیقی به طور کلی به فراموشی سپرده شده و سیاستگذاران هیچ برنامهای در این زمینه ندارند. این پژوهشگر موسیقی نواحی میگوید اگر در چند دهه گذشته ظرفیتهای فرهنگی کشور در بخش موسیقی جدیتر گرفته میشد و آن را با گردشگری پیوند میدادیم، بسیاری از چالشها و مشکلات اقتصادی ساختاری و ریشهدار کشور حل میشد.
توحیدی که چندین دوره دبیر و داور جشنواره موسیقی نواحی کشور را عهدهدار بوده، بر این باور است که ظرفیتهای گردشگری موسیقی ایران حتی از کشورهای پیشرو در این زمینه هم بیشتر است اما در کشور ما آگاهانه یا ناآگاهانه پیوندی میان گردشگری و موسیقی ایجاد نشده و همین باعث شده فرصتها یکی یکی از دست برود.
ایران از جمله کشورهایی است که میراث فرهنگی غنی و متنوع دارد و در زمینه موسیقی نیز دارای قابلیتها و ظرفیتهای بالایی است. گردشگری موسیقی همانطور که از نام آن مشخص است، در پی جذب گردشگران و پیوند آنها به موسیقی و رویدادهای آن است. انواع موسیقیهای محلی و قومی کشور ما را مستعد توسعه این نوع گردشگری میکند. برداشت شما از داشتههای موسیقی نواحی ایران چیست؟
تنوع ایران در بحث موسیقی نواحی بینظیر است. به جرات میگویم هیچ کشوری در دنیا در بحث موسیقی نواحی مانند ایران دارای تنوع و گوناگونی نیست. تنوع بیبدیل قومی باعث پیدایش رنگینکمانی از موسیقی و البته سایر شاخصههای فرهنگی شده است. ما درکی از اهمیت این موضوع نداریم و فقط زمانی که گردشگران وارد کشور میشوند و از نزدیک با ذخایر عظیم فرهنگی آشنا میشوند، متوجه ابعاد آن میشویم.
مهرماه سال گذشته با پیگیری یکی از دوستان موسیقیدان سوئیسی، تور گردشگری موسیقی را هماهنگ کردیم و گروهی گردشگر صرفا برای شنیدن موسیقی محلی و همچنین موسیقی کلاسیک ایرانی به مناطق مختلف کشور سفر کردند. همگی از دیدن و شنیدن اجراها و تنوع آن حیرت زده شده بودند و حتی برای سفرهای بعدی خود به ایران و شنیدن انواع دیگر موسیقی نواحی برنامهریزی کردند که متاسفانه با شیوع کرونا این مساله به تعویق افتاد.
در سالهای اخیر برگزاری جشنوارههای موسیقی محلی به عنوان یکی از بهترین راههای توسعه توریسم موسیقی به روندی جهانی تبدیل شده و رویدادهای مختلفی با هدف جذب بازدیدکنندگان به یک منطقه یا گروه جمعیتی برگزار میشود. به نظر شما دلیل اصلی جذاب بودن موسیقی نواحی برای گردشگران از دیگر فرهنگها در چیست؟
به طور کلی موسیقی جذابترین هنر دنیاست و بیشترین مخاطب را داراست. به نظر من دلیل جذابیت مضاعف موسیقی نواحی این است که هدفمند اجرا میشوند. به این معنی که هر موسیقی برای اتفاقی خاص نواخته میشود که خودِ آن اتفاق جذاب است. برای مثال موسیقی آیین پیوند، موسیقی سوگ، موسیقی حماسی، موسیقی کار و… از گونههای مرسوم موسیقی نواحی هستند که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند و از منطقهای به منطقه دیگر متفاوت است.
ایران ظرفیت بسیار بالایی در حوزه گردشگری دارد. همین الان کشورهای پیشرو در حوزه گردشگری یک چهارم پتانسیل ما را در این بحث ندارند. شما میپرسید چه نقدی به سیاستها وارد است. اصلا سیاستی وجود نداشته که بخواهیم آن را نقد کنیم. نقد اصلی به نبود سیاست است
دلیل دوم این است که موسیقی هر منطقه، مانند سایر شاخصههای فرهنگی زاییده اقلیم و شرایط آن ناحیه است. دقیقتر این که تمام شاخصههای فرهنگی موجود از نوعی یکدستی برخوردار هستند و به عبارتی همه چیز همان است که باید باشد. هیچ وصله ناجوری وجود ندارد و این یکدستی به تاثیرگذاری بیشتر منجر میانجامد.
برای مثال در موسیقی کلاسیک ایرانی هرمندان با پوشش و لباسهایی که صرفا برای آن موسیقی طراحی شده، روی صحنه میروند و به طور معمول هم پس از اجرا لباسهای خود را عوض میکنند. کسی که در اجرای خود شعر محکم حافظ با واژههایی مرصع مربوط به قرن هشت را میخوانده حالا با تلفن همراه خود به شکل عوامانه و حتی با ادبیاتی سخیف صحبت میکند. اینها مثالهایی است که نشان میدهد هماهنگی چندانی میان موسیقی کلاسیک با زندگی واقعی مجریان آن وجود ندارد.
در موسیقی نواحی اما چنین نیست. هماهنگی میان اجزا و عوامل حداکثری است و گویی همهچیز از لباس محلی گرفته تا شعر محلی، ساز محلی و… بهروز و در تعامل و پیوند با یکدیگر قرار دارند. در موسیقی نواحی همهچیز از یک بستر واحد برمیخیزند و این یعنی قدرت نفوذ بیشتر در میان شنوندگان بدون هیچ گونه نمایش و اغراق.
در ایران وضعیت توریسم گردشگری چگونه است؟ کمتر شنیدهایم که در سطح سیاستگذاری کسی درباره این نوع گردشگری صحبت کند یا متولیان طرح و برنامهای برای جذب گردشگری از موسیقی ارائه کنند. این ضعف را باید از دریچه سیاستگذارانه دید یا دلایل دیگری دارد؟
متاسفانه بحث گردشگری موسیقی به صورت جدی در ایران دنبال نشده است، اگرچه رویدادهای موسیقایی مثل جشنواره موسیقی فجر، جشنواره موسیقی نواحی کشور و فستیوال کوچه ناخودآگاه و غیرهدفمند عدهای علاقهمند را به شهرهایی مانند تهران، کرمان و بوشهر کشانده، با این حال برنامهریزی دقیقی برای پرداختن جدی به گردشگری موسیقی انجام نشده است.
من معتقدم در این زمینه دچار غفلتی تاریخی هستیم. متاسفانه در کشور ما همیشه درگیر سیاست هستیم و مسائل مهمتر را کنار گذاشتهایم. به طور کلی در ایران به بحث گردشگری و شاخههای مختلف آن توجهی نشده است. این در حالی است که با جدیتر گرفتن حوزه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و تقویت آن میتوانستیم برای افراد زیادی اشتغال ایجاد کنیم و با تشویق کارآفرینی در این عرصه به شدت سودآور، بسیاری از چالشها و مشکلات اقتصادی ساختاری و ریشهدار کشور را حل کنیم.
مشکلاتی که که دهههاست درگیر آن هستیم. کافی است نگاهی اجمالی به آمارهای جهانی گردشگری کنیم تا متوجه شویم که چقدر این بخش درآمدزایی دارد و جذاب است. البته تنها بحث درآمدزایی در میان نیست. تقویت گردشگری میتواند وجههای واقعی و مثبت از یک سرزمین را به جهانیان نشان دهد و فرهنگ و هویت آن را انعکاس دهد.
قدر مسلم آن است که گردشگری موسیقی هم به عنوان یکی از شاخههای مهم این جریان میتواند سهم به سزایی در جلب مخاطب و به تبع آن جذب سرمایه و درآمد برای هر کشوری داشته باشد. بر این باورم که یکی از راههای اساسی برای خارج شدن از نیاز وابستگی به درآمدهای نفتی تقویت بخش گردشگری است و این مهم با انتخاب سیاستگذاریهای درست، اعطای مشوقها و حمایتها و در مجموع ایجاد بسترهای مناسب قابل دسترسی است.
فراموش نکنیم ایران ظرفیت بسیار بالایی در حوزه گردشگری دارد. همین الان کشورهای پیشرو در حوزه گردشگری یک چهارم پتانسیل ما را در این بحث ندارند. شما میپرسید چه نقدی به سیاستها وارد است. اصلا سیاستی وجود نداشته که بخواهیم آن را نقد کنیم. نقد اصلی به نبود سیاست است. ما یکی از جذابترین زمینههای جذب گردشگر را فدای کوتهفکری نهادینهای کردهایم که متاسفانه در سطح کلان جامعه ما هنوز نفس میکشد. هنوز تصویر سازهای ایرانی از رسانه رسمی و ملی ما پخش نمیشود. این در حالی است که تصاویر دردناک مصرف مواد مخدر، خشونت، و سایر ناهنجاریها به راحتی از پخش میشود. با این شرایط چطور توقع داریم که سیاستی موافق با موضوعی اعمال شود که اصل آن موضوع، بیمنطق سرکوب شده است.
تقویت گردشگری میتواند وجههای واقعی و مثبت از یک سرزمین را به جهانیان نشان دهد و فرهنگ و هویت آن را انعکاس دهد. قدر مسلم آن است که گردشگری موسیقی هم به عنوان یکی از شاخههای مهم این جریان میتواند سهم به سزایی در جلب مخاطب و به تبع آن جذب سرمایه و درآمد برای هر کشوری داشته باشد
اگر نسل جدید به موسیقی غیرایرانی اقبال بیشتری نشان میدهد، بیتقصیر است. او حتی شکل سازهای سرزمین خودش را ندیده و آثار موسیقایی هم که از رسانه ملی برایش پخش شده یا بیریشهاند یا در ضعیفترین فرم ارائه شدهاند. مسلما در چنین شرایطی او به سمت انواع دیگری از موسیقی میرود که سایر رسانهها و فضای مجازی بیشتر مبلغ آن هستند. دردناک است که در کشور ما سازهای خارجی را بیشتر از سازهای خودمان میشناسند. من میگویم این یک شکست فرهنگی تمام عیار است.
کارآفرینان گردشگری چطور میتوانند به بازنمایی جامعه محلی و پتانسیلهای آنها به توریستها و تولید ارزش افزوده کمک کنند؟
فکر میکنم اول خود کارآفرینان باید به اهمیت موضوع موسیقی بومی و پتانسیل بالای آن در جذب گردشگر پی ببرند و به این حقیقت برسند که موسیقی به تنهایی هم میتواند آنقدر جذاب باشد که سایر جاذبههای فرهنگی زیر سایه آن قرار گیرند. متاسفانه الان دقیقا برعکس است و موسیقی بومی در حاشیه قرار گرفته است. پیش از هر کاری باید تکلیفمان را با خودمان و موسیقیمان روشن کنیم. تا زمانی که به ارزش واقعی موسیقی بومی کشورمان پی نبریم و اعتقاد لازم را به آن نداشته باشیم، هیچوقت نمیتوانیم آن را به شکل قابل قبولی عرضه کنیم و از طریق آن کارآفرینی کنیم.
عشایر سهم زیادی در حفظ و اشاعه موسیقیهای محلی دارند. در مقام یک پژوهشگر موسیقی نواحی، به نظرتان چطور میتوان این اقشار و گروهها را وارد مختصات گردشگری کرد؟
این نکتهای مهم است که بخشی از جمعیت عشایری کشور ما یکجانشین و به عبارت دقیقتر خوشنشین شدهاند. کارشناسان و متخصصان دلایل زیادی برای این تغییر شیوه زیست مطرح کردهاند. کنترل کردن این عوامل و جلوگیری از اثرگذاری آنها کار سادهای نیست و توصیه هم نمیشود. بهتر آن است بجای دستکاری در روند طبیعی عوامل به فکر بهرهبرداری فرهنگی خوب و مثبت از شرایط پیشآمده باشیم. واقعیت این است که ظرفیت موسیقی نواحی بسیار بالاست و در هر بخش آن میتوان جذابیتی برای جلب مخاطب یافت.
برای مثال جلب گردشگر برای شنیدن موسیقی زار یا گواتی که نوعی جادوپزشکی است یا موسیقی کوچ عشایر یا موسیقی مذهبی مثل مراسم سنج و دمام و همینطور رقصهای محلی هر منطقه و حتی شنیدن موسیقی سوگ مثل موره، مور، مورک و… ظرفیتهایی هستند که در صورت سیاستگذاری صحیح و اجرای برنامههای درست، تاثیر خود را بر جذب گردشگر و ارتقای جایگاه گردشگری موسیقی ایران برجای خواهند گذاشت.
پیوند دادن موسیقی محلی با صنعت گردشگری و گردشگران مطلوب است اما به طور قطع هر نوع رفتار فرهنگی با نیت بهرهبرداری اقتصادی از عواید آن خطراتی را متوجه جامعه محلی و میراث آنها خواهد کرد. در توریسم موسیقی و به خصوص موسیقی محلی خطقرمزها کدام است؟
تبدیل رفتارهای فرهنگی به یک صنعت همانطور که باعث رشد اقتصادی مجریان آن میشود و به بقای آن نیز کمک میکند، میتواند باعث تغییر یافتگی و نمایشی شدن آن نیز شود. تجربهای که در یکی از مناطق جنوب کرمان داشتم همین را نشان میدهد. افرادی که مجری موسیقی محلی در یک مرکز بومگردی بودند پس از چند ماه لباسهایی را بر تن کردند که مربوط به ناحیه دیگری بود و در ادامه سازهایی دیگر را به رپرتوار موسیقی خود اضافه کردند که هیچ سنخیتی با اقلیم خودشان نداشت. دلیلشان ایجاد تنوع و جذابیت بیشتر برای گردشگران بود. حتی ملودیهایی که اجرا میشد از نواحی دیگر ایران بود و مخاطب بجای اینکه موسیقی زیبا و اصیل جنوب کرمان را بشنود موسیقی لری و بندری را میشنید.
به نظر من مسئولان مراکز گردشگری باید قبل از شروع فعالیت از طرف نهادها و ارگانهای متولی گردشگری توجیه شوند. من معتقدم نباید به بهانه بهرهبرداری اقتصادی و کارآفرینانه از موسیقی محلی اجازه دهیم دخل و تصرفهای بیقواره فرهنگی صورت گیرد وگرنه مطمئن باشید این مساله سرعت از بین رفتن داشتههای غنی مناطق را افزایش میدهد و شاهد تغییرات بیحسابوکتاب و فرهنگی خواهیم بود که در بلندمدت تبعات سنگین و جبرانناپذیری خواهد داشت.
دستیابی به توسعه متوازن و همهجانبه فرمول مشخص و از پیش تعیین شدهای ندارد. سالها بعد از سلطه نظریههایی که به جنبههای سختافزاری توسعه میپرداختند، رویکردهای جایگزین بیشتر بر پیوستهای فرهنگی و اجتماعی برنامههای توسعهای تاکید دارند. گفته میشود در فرآیند توانمندسازی پیش از هر کاری باید به درک و شناختی از هنجارها و ارزشها و به طور کلی به ساحت فرهنگی جوامع میزبان دست یافت.
در چند دهه اخیر طرحهای زیادی در مناطق مختلف کشور با همین نیت و با تاکید ویژه به مناطق شرقی و جنوب شرقی اجرایی شدهاند، اما هیچکدام نتوانستهاند آنگونه که انتظار میرود از حجم مشکلات و معضلات و آسیبپذیریها کم کنند. گردشگری و صنایع دستی یکی از ظرفیتهایی است که عدهای باور دارند از طریق آن میتوان اقتصاد این مناطق را به تحرک واداشت. کسب و کارهای نیز بر همین محور راه افتادهاند و کم و بیش کارهایی انجام دادهاند.
دستکم بخشی از مردم به این درک و شناخت رسیدهاند که جنوب شرق کشور مقاصدی بکر برای سفر کردن دارند یا صنایع دستیشان را میتوان خریداری کرد و از این طریق هم به معیشت مردم محلی کمک کرد. در همین حال کسب و کارهایی هم هستند که میخواهند عمیقتر کار کنند. نمونهاش «خانه صنایع دستی و بوم گردی هفت دست» است که از دو سال پیش فعالیت خود را در زمینه توانافزایی هنرمندان حوزه صنایع دستی و بوم گردی آغاز کرده است.
بنیانگذاران خانه هفت دست براین باورند که خرده فرهنگهای مناطق مختلف زیر بار فرهنگ مسلط بازار در حال نابودیاند و در این میان نقدهایی هم به دانشگاه و جریان رسانهای دارند. رسانه از این لحاظ که در حال ترویج سبک زندگی خاصی مبتنی بر مصرفگرایی است و دانشگاه که فاقد نگاه واقعی و ارتباط درست با هنر و هنرمندان است. با مهرداد بهمنی، مدیرعامل خانه هفت درباره این مباحث و همینطور اهداف و فعالیتهای آنها گفتوگو کردهایم.
در خانه هفت دست کلاسهایی آموزشی ویژه علاقمندان صنایع دستی برگزار میشود
حفظ خرده فرهنگها یکی از اهدافی است که برای خانه هفت دست اعلام کردهاید. ایده راهاندازی این کسب و کار از چه ملاحظه و نگرانیهایی برآمد و عملی شد؟
به طور مشخص از تجربه کار با زنان محلی شکل گرفت. ما سالها در زمینه توانمندسازی زنان در جوامع محلی و ارتقای سرپناه حاشیهنشینها در مناطقی از استان سیستان و بلوچستان و خراسان کارهایی انجام داده بودیم. آنجا ما به این نتیجه رسیده بودیم که دولت توان تامین مسکن حاشیهنشینها را ندارد. جمعیت زیادی در مناطق محروم و در حاشیه شهرها در سرپناههای مناسب زندگی میکنند اما دولت نه بودجه کافی در اختیار دارد و نه برنامه مشخص برای رسیدگی به وضع آنها. طرح ما نوعی ارتقای تدریجی بود. مردم هر چند سال یکبار با هزینههای ۳ تا ۴ میلیون تومان برای بهبود سرپناه خود هزینه میکردند در صورتی که با این مبلغ در ۲۰ یا ۳۰ سال میشد واحد مسکونی آبرومندانهتری ساخت.
برای انجام این کار باید دانشگاهها را نیز به موضوع مسکن حاشیهنشینها وصل میکردیم. مسابقهای طراحی کردیم و به دانشجویان گفتیم برای ارتقای کیفیت سرپناههای مردم محلی طرح بدهند. بچهها طرح میدادند و در مرحله بعد هم با استفاده از قابلیتهای افراد بومی کمک میکردیم که در حد چند میلیون تومان خانههای خود را ارتقا دهند. این کار را در مناطقی از خراسان و نیشابور و شیرآباد زاهدان انجام دادیم. تجربه ما در این مناطق نشان داد که برخی خانوارها در حد همین چند میلیون تومان هم سرمایهای ندارند و سرپرستان خانوار هم اغلب زنانی بودند که فاقد شغل درست بودند.
در آنجا به این جمعبندی رسیدیم با توجه به اینکه بسیاری از زنان با صنایع دستی آشنا هستند، اگر بتوانیم تسلط آنها را به هنرهای صنایع دستی را ساماندهی کنیم و در تهیه مواد اولیه و طراحی و تولید و بستهبندی و بازاریابی و تبلیغات و فروش به آنها کمک کنیم، شاید از پس خودشان برآیند و احتیاج نباشد که کسی به آنها کمک کند. یعنی این زنان به حمایتهای معنوی بیش از کمکهای مادی نیاز دارند. از اینجا ایده خانه هفت دست شکل گرفت که از هنرمندان محلی مناطق محروم در حوزههای مختلف از مواد خام تا فروش حمایت کند.
البته ما میدانستیم که چنین کاری مشکل و زمانبر است. بههر حال ارتباط گرفتن با هنرمندان محلی و قانع کردن آنها به فعالیت در زمینه صنایع دستی به آسانی ممکن نیست. مثلا باید به هنرمندان یاد میدادیم که از مواد اولیه طبیعی استفاه کنند، محصولات با دست بافته شوند، کار کودکان ممنوع باشد، اصل تجارت عادلانه و استانداردهای محیطزیستی نیز به طور کامل رعایت شود. برای ما بحثهایی مثل مشارکت افراد محلی، تجارت عادلانه و توانمندسازی زنان و ممنوعیت کار کودک مهم بودند و شاید همین هم کار را سخت میکرد.
برگزاری نشستهای تخصصی با حضور دانشجویان مرتبط با صنایع دستی
خانه هفت دست نهادی مدنی و غیرانتفاعی است که اکثر افراد در آن به صورت داوطلبانه کار میکنند. فعالیت مجموعه در حوزه توسعه محلی است که با مردم محلی در تماس و ارتباط مستقیم هستند و کار تسهیلگری را برای آنها انجام میدهند. از طرف دیگر در تهران نیز چند دوره نمایشگاههای دورهای برگزار کردیم و هنرمندان نیز خواستیم محصولاتشان را به نمایشگاه بیاورند و به صورت مستقیم به فروش برسانند. این باعث شد که هم به سلیقه مخاطب شهری پی ببرند و هم محصولات خود را به فروش برسانند. از طرفی دیگر برگزاری این نمایشگاهها به هنرمندان کمک میکرد که محصولات هنرمندان دیگر را نیز ببینند و تجربههای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند.
ما بر این باوریم که اگر بخواهیم صنایع دستی محلی رشد کند لاجرم باید با نهاد دانشگاه و رشتههای صنایع دستی، هنر، گرافیک و معماری و به طور کلی رشتههایی که مرتبط با صنایع دستی هستند، ارتباط داشته باشد. در خانه هفت دست هدفمان این است که اضلاع را به یکدیگر پیوند دهیم. اگر چنین شود و رابطه سهگانه هنرمندان محلی، دانشجویان دانشگاههای هنر و متقاضیان آثار هنری محلی از طریق صنایع دستی و بوم گردی فراهم شود، علاوه بر اینکه به هنرمندان محلی قدرت میدهد، پاسخگوی نیازهای بخش زیادی از جامعه علاقمند به هنرهای صنایع دستی هم خواهد بود. علاوه بر این فرصتی هم برای دانشجویانی است که میخواهند به طور مستقیم با هنرمندان و تولیدکنندگان صنایع دستی ارتباط برقرار کنند اما در حالت عادی از آن محرومند.
خانه هفت دست نیز مثل بسیاری از نهادهای مدنی و خیریه و مردمی که دغدغه فقر و توسعه نیافتگی در مناطق محروم و حاشیهای کشور را دارند کار خود را شروع کرده اما به مرور به حوزه هنر، و صنایع دستی و بومگردی و… سوق پیدا کرد. در تجربه شما آیا این تغییر رویکرد از کار عمرانی به صنایع دستی توانسته به اقتصاد مردمان محلی کمک کند و آیا کمک کردن از طریق هنر راه مناسبی است؟
به طور حتم مناسب است. هرچند ممکن است دیر جواب بدهد. صرفا هم هنر نیست. در واقع بحث اصلی استفاده از توانایی و تخصص و تبدیل کردن آن به کالا و فروش آن است تا هم هنرمندان راحتتر زندگی کنند و هم فرهنگ و هنر محلیشان حفظ شود. یعنی به جای اینکه از طرحهای وارداتی مناطق دیگر استفاده کنند، از مزیتهای محلی و بومی خودشان استفاده کنند.
هنر در هر منطقهای ویژگیهای منحص به فرد خود را دارد و از لحاظ رنگ و طرح و مصالح از مناطق دیگر متمایز است. آنچه اما مهمتر است، تشویق و ترغیب هنرمندان به بهرهگیری از آن است. یعنی هنرمندان در هر منطقهای محصولات صنایع دستی خود را به همان سبک و سیاقی تولید کنند که نسلهای پیشین آنها انجام میدادند. در حقیقت لازم است ویژگیهای اختصاصی را به عامل توسعه محلی تبدیل کنند. نتیجه نهایی هم این میشود که از طریق اشتغال متکی به هنر توانمند میشوند و میتوانند روی پای خودشان بایستند.
متاسفانه در کشور ما بسیاری از خانههای بومگردی تنها کاریکاتور بومگردی هستند. یعنی هر کسی ساختمانی کاهگلی ساخته باشد و با کشکول و تسبیح تزیین کرده باشد، تصور میکند که بوم گردی راهاندازی کرده است. بوم گردی واقعی آن است که فرهنگ محلی را نمایندگی کند
از طرف دیگر چنین بسترهایی به تدریج زمینه رشد و توسعه کسب و کار را برای مردمان محلی فراهم میکند. اضافه کردن بوم گردی به فعالیتها نیز فکر شده بود. وقتی بناست توانمندسازی از طریق اشتغال انجام شود، رفتن افراد به مناطق و بازدید آها به عنوان گردشگر در قالب بومگردی به مردمان محلی و اقتصاد صنایع دستی آنها کمک میکند. ضمن اینکه بوم گردی علاوه بر معرفی فرهنگ محلی زنجیرهای از شبکهها و افراد را به یکدیگر وصل میکند. مهمتر اینکه بومگردیها میتوانند فروشگاهی برای عرضه محصولات صنایع دستی باشند. اینها مجموعهای از عوامل است که با یکدیگر همافزایی میکنند.
در بخش بوم گردی خانه هفت دست علاوه بر معرفی اقامتگاههای بوم گردی، مسائل نظری نیز در قالب نشست و دوره دنبال میشوند
شما از یک طرف نیز با هنرمندان محلی ارتباط دارید و از طرفی نیز دانشجویان را به مشارکت دعوت میکنید. چرا که معتقدید نهاد دانشگاه فاقد نگاه و ارتباط درست به خرده فرهنگهاست. از طرفی نیز همین نقد را به جریان رسانهای دارید. به عبارتی خودتان را حلقه واسط قرار دادهاید و از فضای نقد مناسبات رسمی به راهحلی آلترناتیو رسیدهاید. توضیح میدهید منظورتان چیست؟
مشکل اصلی این است که صنایع دستی و هنر نیز مثل بقیه مسائل نیازمند زنجیرهای از عوامل است که با یکدیگر کار کنند. تنها با همافزایی است که میتوان به موفقیت رسید اما در عمل چنین نیست. ما مجموعههای فعال زیادی در روستاها داریم که صنایع دستی تولید میکنند ولی در بسیاری از موارد فاقد کیفیت و مواد مصالح و طراحی مناسب است. در زمینه بازاریابی، تبلیغات و بستهبندی و فروش نیز اشکالات زیادی دیده میشود.
از آن سو دانشگاهها نیز با واقعیتها به کل غریبهاند. دانشگاهها روی تزهای فانتزی و غیرواقعی کار میکنند و علاوه بر اینکه نگاهی ناقص به هنرهای محلی دارند، با شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه آشنایی ندارند. دانشگاههای ما عمدتا در حقیقت در حال کپی کردن تولیدات دانشگاهها و نمایشگاههای خارجی هستند و عمدتا هم تکیهشان به اینترنت است. بخشی از تولیدات نیز از کتابها و مجلهها به دست میآید. تاکید دارم که چنین نقدی متوجه تمام دانشجویان یا دانشگاهها و اساتید دانشگاه نیست. این معضل عمده دانشگاههای صنایع دستی کشور ما است.
دانشگاههای ما برای مثال درباره ساخت موزه در مریخ یا ساخت ویلا در پارک تحقیق میکنند و طرح میدهند اما درباره اینکه ۲۵ میلیون نفر در حلبیابادها و زاغهنشینها و حاشیه شهرها و در مناطق دورافتاده و محروم زندگی میکنند، هیچ ایدهای ندارند. ما نیاز داریم که برای حل مشکلات و یافتن راهچاره همه بازیگران و ظرفیتهای آنها را به یکدیگر پیوند دهیم. از طرفی دیگر مخاطبان شهری که ضلع سوم این پازل هستند، به طور کلی فراموش شدهاند. مخاطبان شهری ما نیازمند محصولات صنایع دستی هنریِ تزیینی و کاربردی در خانههایشان هستند. واقعیت این است که ما اشیا مناسب برای اقشار متوسط کم داریم. به طور مشخص منظورم اشیاء هنری لوکس یا عتیقه نیست بلکه مرادم کالاهای هنری معمولی است که هر کسی بتواند در خانهاش داشته باشد.
بنابراین اگر این زنجیره به هم وصل شود، یعنی آن قشر متوسط شهری که میخواهد خرید کند این اجناس را بخرد و از طرفی هم دانشگاه کمک کند که بخش طراحی و تولید محصولات صنایع دستی در مناطق مختلف ارتقا پیدا کند یا با شناخت واقعی هنر محلی، نظریهها و تئوریهای بومی درباره هنر ایرانی در دانشگاه شکل بگیرد، در این صورت زنجیرهای خواهیم داشت که یکدیگر را رشد میدهند.
اگر مخاطب شهری در مناسبات حضور نداشته باشد و نقشی برای آن در نظر نگیریم، هر چقدر هم زن سرپرست خانوار در شهرستان سرباز محصول هنری تولید کند، کسی نمیخرد. اگر دانشگاه نباشد، ممکن است کیفیت هنری محصولات واجد استانداردهای لازم نباشد. بنابراین این سه پایه باید با یکدیگر همراه شوند تا تحول صورت گیرد. چنین کاری نه ساده است و نه پروژهای کوتاه مدت. ما نیز ادعا نداریم که توانستهایم کاری انجام دهیم. با اینکه دو سه سال است که در حال کار کردن هستیم اما هنوز در حال یاد گرفتن هستیم.
نمایشگاههای دورهای با حضور هنرمندان و فروش مستقیم محصولات آنها
اصلاح این مناسبات به صورت ریشهای چندان ساده نیست و به قول خودتان در کوتاه مدت هم به نتیجه نمیرسد. با همین رویکرد هم اهدافی برای خودتان تعریف کردهاید و گروههایی تشکیل دادهاید که در بخشهای آموزش و پژوهش و… فعالند. کار این گروهها چیست و برای دستیابی به اهداف استراتژیکتان از چه راهبردهایی استفاده میکنید؟
کار کردن در حوزه صنایع دستی علاوه بر اینکه سخت است، هزینهبر هم هست. یعنی اگر به موضوع کار تبدیل نشود و تنها متکی به تئوری و نظر باشد، به جایی نخواهد رسید. بنابراین تعیین مرز اقتصادی و فرهنگی چنین فعالیتهایی مهم است. چنین نیست که تصور کنیم بیزنسی در حوزه صنایع دستی راه بیندازیم و بعد رنگ و لعاب آن را فرهنگی کنیم. باید کار فرهنگی انجام داد و برای سرپا ماندن باید به جنبههای اقتصادی آن نیز توجه کرد. یعنی رویکرد اصلی باید فرهنگی باشد و اقتصاد را تابع آن در نظر بگیریم. بنابراین این سهگانه باید با یکدیگر کار کنند و تنها در این صورت به نتیجه میرسد.
دانشگاههای ما برای مثال درباره ساخت موزه در مریخ یا ساخت ویلا در پارک تحقیق میکنند و طرح میدهند اما درباره اینکه ۲۵ میلیون نفر در حلبیابادها و زاغهنشینها و حاشیه شهرها و در مناطق دورافتاده و محروم زندگی میکنند، هیچ ایدهای ندارند
عمده گروههایی که ما امیدواری زیادی به آنها داریم اما در شرایط کنونی به دلیل شیوع ویروس کرونا ضعیف شدهاند، بخش توسعه محلی است که باید به مناطق مختلف سفر و با افراد محلی تعامل برقرار میکنند. این گروهها به تولید محصولات و تامین مواد اولیه و طراحی بستهبندی و… کمک میکنند. یکی دیگر از کارگروهها نیز در زمینه طراحی و تبلیغات فعالیت میکند و پشتیبانی تبلیغی از اهداف خانه هفت دست در فضای آنلاین است. یکی از بخشهای فعال خانه هفت دست نیز در حوزه آموزش است که کلاسهای حضوری و آنلاین برگزاری میکند. در بخش پژوهش نیز بر روی ویژگیهای فرهنگی مناطق دور کار میکنند.
یکی از بخشهای فعال خانه هفت دست، بومگردی است. در این بخش چه کارهایی انجام میشود؟
واقعیت این است که بخش بوم گردی خانه هفت دست بعد از شیوع ویروس کرونا و محدودیتهای سفر فعالتر شده است. در این بخش چندین کار انجام میدهیم. یکی اینکه خانههای بومگردی دارای استاندارهای واقعی را به مخاطبان معرفی میکنیم. متاسفانه در کشور ما بسیاری از خانههای بومگردی تنها کاریکاتور بومگردی هستند. یعنی هر کسی ساختمانی کاهگلی ساخته باشد و با کشکول و تسبیح تزیین کرده باشد، تصور میکند که بوم گردی راهاندازی کرده است. بوم گردی واقعی آن است که فرهنگ محلی را نمایندگی کند.
ما در بخش بوم گردی، اقامتگاههای بوم گردی واقعی را به کسانی که میخواهند سفر کنند معرفی میکنیم. ایدهمان هم این است که اگر مردم به این مکانها مراجعه کنند به اقتصاد محلی کمک میشود. در بخش بوم گردی مباحث نظری را نیز دنبال میکنیم و به مخاطبانمان یاد میدهیم که در سفر به چه چیزهایی توجه کنند. این قبیل بحثها را در قالب دورههای روایت سفر پیش میبریم.
خانه هفت دست نهادی غیرانتفاعی است که در زمینه پژوهش، آموزش، فروش و توانافزایی هنرمندان حوزه صنایع دستی و بوم گردی فعالیت میکند
جنس راویتهای سفر در خانه هفت دست از نوع مردم شناسانه و فرهنگی است. یعنی مکان و مقصد به مخاطب معرفی نمیشود بلکه تجربههای سفر در آن بازگو میشود که کمک میکند که خرده فرهنگها بهتر شناخته شوند. این همان دغدغه اولیه شما در خانه هفت دست هم هست.
هدف ما از برگزاری دورههای روایت سفر در خانه هفت دست این است که مردم را با فلسفه سفر آشنا کنیم. برای مثال تفاوتهای سفر توریستی با سفرهایی که در آن گردشگر یا مسافر در پی شناخت طبیعت و فرهنگ و مردم و اقلیم و هنر منطقه است، توضیح میدهیم. بسیاری اوقات دیدهاید که افراد سفر میکنند اما زمانی که از آنها میپرسیم که آیا از فلان نقطه بازدید کردید یا چه غذایی میل کردید یا در کجا اقامت کردید یا مردم محلی چه نوع موسیقی و پوشش و… داشتند، پاسخ مشخصی ندارند. آنها سفر کردهاند و برگشتهاند و عکس هم انداختهاند اما با آن فرهنگ ارتباط برقرار نکردند.
اگر رابطه سهگانه هنرمندان محلی، دانشجویان دانشگاههای هنر و متقاضیان آثار هنری محلی از طریق صنایع دستی و بوم گردی فراهم شود، علاوه بر اینکه به هنرمندان محلی قدرت میدهد، پاسخگوی نیازهای بخش زیادی از جامعه علاقمند به هنرهای صنایع دستی هم خواهد بود
در بخش روایت سفر خانه هفت دست از این میگوییم که اساسا فلسفه سفر چیست و چرا باید سفر کرد. به مخاطبان میگوییم که رشد شخصیت آدمی در ارتباط با دیگری است. این «دیگری» یا در خانه و محله است یا مناطق جدیدی به آنجاها سفر میکنیم. سفر کردن کمک میکند که شناختی بهتر به پدیدههای فرهنگی به دست آوریم و شخصیت فرهنگیمان رشد کند. ما در روایت های سفر میگوییم که سفر کردن چگونه باید باشد. سفر فقط این نیست که سوار هواپیما شد و در هتل اقامت کرد و احیانا از فروشگاهها خرید کرد.
ما در روایتهای سفر میخواهیم بگوییم میتوان در شرایط مختلف سفر کردن را تجربه کرد و به نوعی دل به دریا زد و کمی از عرف فاصله کرد. راویان سفر که ما در خانه هفت دست میزبان آنها هستیم تجربههایی را به مخاطبان انتقال میدهند که به نوعی دیگر به سفر نگاه کنند. در سفر میتوان از لباس از لباس مردمان محلی، غذای آنها، زبان و گویششان، موسیقیشان، معماریشان یاد گرفت و آموخت. همه اینها بخشی از فرهنگ مردمان هر منطقه است. نمادشناسی در هنرهای بومی و ریشههای آنها، بازخوانی سفرنامههای کهن و معاصر، نوشتن درباره سفر نیز در همین روایتهای سفر به صورت آنلاین به مخاطبان عرضه شدهاند.
ما بر این باوریم که روایتهای سفر در شرایط کنونی که سفر کردن توصیه نمیشود، کمک میکند که مخاطبانمان به شناخت بیشتری از جامعه محلی و میزبان و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی آنها دست یابند. درباره کشورهای مجاور نیز میهمانانی را دعوت کردهایم که در هفتههای آتی روایتهای خودشان از سفر را بازگو میکنند.
خانه هفت دست گروههای آموزشی نیز در ساختار خود دارد. علاوه بر دانشجویان هنر، هنرمندان نیز به عنوان یکی از اضلاع حضور دارند. در گروههای آموزشی مخاطبان، دانشجویان و هنرمندان چه آموزشهایی را فرامیگیرند؟
آموزشها مختص مخاطبانی است در جامعه محلی فعالیت دارند. ما در خانه هفت دست کلاسهایی درباره مبانی نظری، فعالیت در فضای مجازی و فروش و عکاسی محصولات و… برای هنرمندان برگزار میکنیم. دورههایی هم برای کسانی که در تهران علاقمند به فراگیری هنرهای صنایع دستی هستند، تدارک دیدهایم. به دانشجویان فعلا آموزش خاصی ارائه نمیشود. درباره آنها البته به گونهای دیگر عمل کردیم. به این صورت که در نمایشگاهها از آنها دعوت میشد و یک سری سخنرانی با موضوع نمایشگاه برگزار میکردیم. این نمایشگاهها به طور معمول بخشهایی مثل نمایش فیلم و نشست و گفتوگو نیز دارد.
در فروشگاه خانه هفت دست محصولات صنایع دستی هنرمندان محلی عرضه میشود
دانشجویان از همین طرق با یکدیگر و با ما ارتباط برقرار میکردند. دورههایی نیز با هدف معرفی فرهنگ محلی مناطق مختلف برگزار میکنیم که مخاطبان آنها نیز دانشجویان هستند. درباره دانشگاهها نیز ایدهمان این است از طریق اساتید برنامههای مشترک برگزار کنیم یا در قالب تورهای آموزشی، دانشجویان به مناطق مختلف ببریم تا از نزدیک با جوامع محلی آشنا شوند و تعامل شکل بگیرد. فکر میکنم آشنایی دانشجویان با جوامع محلی و فرهنگ و تولیدات آنها مهمترین آموزشی است که کمک میکند ذهنشان درگیر سوژههای واقعی شود.
در پلتفرم فروش خانه هفت دست چه خدمات و محصولاتی عرضه میشود؟
در بخش فروشگاه اجناسی که از نمایشگاهها اضافه میآیند یا محصولات هنری که تقاضا برای آنها زیاد است و به هنرمندان محلی سفارش تولید آنها را دادهایم، عرضه میشوند. تنوع محصولات در بخش فروشگاه خانه هفت دست نسبتا بالا است و مخاطبان و خریداران هم از طریق فضای مجازی یا حضوری محصولات را خریداری میکنند.
اساس خانه هفت دست بر تعامل با هنرمند و مخاطب و جامعه محلی است. کرونا چه تاثیری بر فعالیتهایتان گذاشته است؟
بخش زیادی از کار ما در خانه هفت دست این بود که نمایشگاه ویژه مناطق مختلف کشور را برگزار میکردیم. نمایشگاههایی برای کرمان و یزد، سیستان و بلوچستان، خراسان، ترکمن، افغانستان و… . از آن طرف نیز موضوعاتی مانند بافت دستی و چاپ دستی را مدیریت کردیم و ارتباط خوبی هم با مخاطبان و هنرمندان گرفتیم. متاسفانه کرونا تمام نمایشگاههایمان را تعطیل کرده، رفت و آمد به دفتر خانه هفت دست به حداقل رسیده و کلاسهایمان نیز تعطیل شدهاند. تنها بخشی که در این مدت کمی فعالیت داشته برنامههای آنلاین است.
خُراشاد روستایی در نزدیکیهای شهر بیرجند در استان خراسان جنوبی است. روستایی با صنایع دستی منحصربهفرد که ثبت جهانی هم شده است. نام خراشاد با توبافی گره خورده است. نوعی پارچه سنتی دستبافت که زنان خراشادی صدها سال است که میبافند و به دلیل جنس مرغوب و طرحهای خاص طرفداران زیادی دارد. در توبافی نیز مثل کاربافی یزد دست و پا همزمان حرکت میکنند تا پارچه بافته میشود. پارچهای که از گذشته در ساخت حوله از آن استفاده میشد ولی امروزه کاربردهای مختلف دیگری نیز دارد. لیلا منصوری، بنیانگذار کسب و کار اینستاگرامی «خراشاد توباف» محصولات توبافی زنان هنرمند خراشادی را معرفی و به فروش میرساند. او میگوید بسیاری از زنان خراشادی که نسل در نسل به توبافی مشغولند نسبت به ارزش مادی و معنوی دستبافتههای هنریشان آگاه نیستند و در ماههای اخیر نیز با شیوع ویروس کرونا همان اندک درآمدشان قطع شده است. منصوری قصدش از راهاندازی کسب و کار خراشاد توباف را ایجاد بستری تعاملی با زنان خراشادی برای تبدیل هنرشان به فعالیتی اقتصادی میداند. هنرمندانی که او میگوید فقط و فقط بافنده هستند و نمیدانند چگونه محصولات خود را به فروش برسانند. با موسس کسب و کار خراشاد توباف درباره هنر توبافی و ویژگیها و مشخصات این جنس پارچههها و مواردی دیگر از جمله لزوم حمایت از هنرمندان توبافی و محاسن و مزایای فروش صنایع دستی بر بستر شبکههای اجتماعی گفتوگو کردهایم.
روستای خراشاد در نزدیکیهای بیرجند دو سال پیش ثبت جهانی شد
داستان شکلگیری کسب و کار اینستاگرامی خراشاد توباف از کجا شروع شد؟
ایده راهاندازی چنین کاری از زمان دانشجویی در سالهای ۸۷ به بعد به ذهنم خطور کرد. ما از طرف دانشگاه در قالب اردوهای جهادی به مناطق مختلف کشور سفر میکردیم. در همین سفرها بود که متوجه شدم زنان روستایی هنرهای بکری دارند که کسی به آنها توجه نکرده است. حتی خودِ زنان هم نمیدانستند هنرشان چه ارزش افزوده بالایی دارد.
هنرها و صنایع دستی زیادی در کشور وجود دارد که مردم با آنها آشنایی ندارند و میتوان با معرفی و سرمایهگذاری به خصوص در شهرهای بزرگ آنها را احیا کرد یا از خطر نابودی نجات داد. در برخی مناطق واسطهها به زنان روستایی سفارش کار میدادند و دستمزد بسیار ناچیزی در حد گذران زندگی به آنها پرداخت میکردند. دغدغهام این بود که محصولات صنایع دستیشان را به مردم معرفی و ارائه کنم. چرا که آنها فقط هنر را بلد بودند و نمیدانستند نیاز بازار و مسائلی مانند طراحی محصولات و… چیست.
در خراشاد تقریبا اکثر مردم در خانههایشان دستگاه توبافی دارند و به همین دلیل هم بافندگان با مشکلات زیادی در زمینه فروش دست و پنجه نرم میکنند. یعنی نمیدانند اگر محصولی ببافند نمیدانند کجا آنها را به فروش برسانند. گرچه بازاری محلی برای فروش محصولات اما این بازار هم مدتهاست که به دلیل شیوع ویروس کرونا بسته شده است.
سالها قبل در سفری به منطقه خراشاد متوجه شدم که زنان در این منطقه با هنر توبافی به بافت پارچههای نخی اقدام میکنند که جنسی مرغوب دارد و میتوان از آن برای کاربریهای مختلف استفاده کرد. از طرفی نیز میان روستائیان و بازار حلقههای مفقوده زیادی وجود دارد. ما در کسب و کار خراشاد توباف سعی کردیم این جای خالی را پر کنیم. با یکی از کارگاههای توبافی خراشاد توافق کردیم که محصولات را برای ما ببافند و ما نیز آن را در فضای مجازی به فروش برسانیم. ما ایده و ابعاد و طرح و رنگ حولهها را به بافندگان میدادیم و بافندگان نیز محصولات را تولید میکردند.
حولههای دست بافت یکی از مهمترین محصولات صنایع دستی توبافی روستای خراشاد است
ابتدا به این سمت رفتیم که کاربری پارچههای توبافی را بازتعریف کنم که تنها محدود به حوله نباشد. چرا که پارچه توبافی همهچیز بود اما در عین حال هیچچیز نبود. حتی محلیهای خراشاد هم میگفتند پارچههاشان تنها برای حوله یا نهایتا دستمال آشپزخانه مناسب است. زمانی که با آنها شروع کردیم، بافندگان پارچهها را در سه ابعاد تولید میکردند. ما متوجه شدیم که حولههای توبافی دوستدار محیط زیست هم هستند و این برای گروههایی که به رویکرد پسماند صفر پایبند هستند، گزینهای ایدئال است.
به مرور نیز با شناسایی گروههای هدف، محصولات جدیدی براساس طرح و کاربریهای مختلف شامل حولههای بزرگ، مسافرتی، دست و صورت، سفره نان، دستمال سفره، دستمال رولی، دستمال جیبی، خشککن ظرف، خشککن نوزادی و… تولید کردیم که خوشبختانه مردم نیز به خوبی با آنها ارتباط برقرار کردهاند. در حال حاضر محصولات ما در دسدهبندیهای نوزدان و بزرگسالان یا محصولات ویژه دوستداران محیط زیست تولید میشوند و در صفحهمان در شبکه اجتماعی اینستاگرام به فروش میرسد.
کارگاههای زیادی در خراشاد در زمینه تولید پارچههای توبافی در ابعاد و کیفیتهای مختلف فعال هستند. از طرفی نیز این هنر کهن چندان در میان مردم شناخته شده نیست. چگونه توانستید کسب و کار خراشاد توباف را میان هر دو گروه بافندگان و مشتریان جا بیندازید؟
یکی از مهمترین کارهایی که انجام دادیم، اعتمادسازی میان بافندگان بود. برای مثال به آنها سفارش تولید محصولات توبافی را میدادیم و بعد همه محصولات را آنها به صورت نقدی خریداری میکردیم. هنوز هم همین کار را میکنیم. یکی از مشکلات هنرمندان توبافی در منطقه خراشاد این است که مغازهداران در بازارهای محلی محصولاتشان را به صورت امانی قبول میکنند و تسویه هم بلندمدت و به شرط فروش است.
ما اما از همان ابتدا دستمزدهای بافندگان را پرداخت میکنیم. به ویژه اینکه در ماههای اخیر با گرانی و فشارهای اقتصادی هنرمندان توبافی دسترسی به هیچ بازار دیگری ندارند. مانند بسیاری از مناطق دیگر، خراشاد نیز که منطقهای گردشگرپذیر است به کل تعطیل شده و محصولات توبافی روی دست بافندگان آنها مانده است. بسیاری از هنرمندان توبافی حالا روی فضای مجازی حساب باز کردهاند. از طرفی نیز چون تقاضا برای محصولات توبافی زیاد است در چند مرحله با بافندگان دیگری نیز وارد همکاری شدهایم و کسب و کارمان را توسعه دادهایم. اولین ویژگی محصولات توبافی ما کیفیت است.
کسب و کار نوپای خراشاد توباف محصولات متنوع و باکیفیت با کاربریهای مختلف را مختلف را در اینستاگرام عرضه میکند
گرچه بخش زیادی از محصولات باکیفیت توبافی به خارج از کشور صادر میشوند و اغلب اجناسی هم که در بازارهای داخلی وجود دارد، کیفیت لازم را ندارد، با این حال ما متعهد هستیم که محصولات توبافی را با بهترین کیفیت به دست مشتریانمان برسانیم. شروع به کارمان را با سود شروع نکردیم اما به مرور حاشیهسود اندکی را برای خودمان در نظر گرفتهایم. تلاشمان این است که محصولات باکیفیت دست مشتریان برسانیم و ادعا میکنم از نمونه کارهایی که در بازارهای محلی خراشاد نیز عرضه میشوند، کیفیت بالاتری دارد.
چه مزیتهایی نسبت به دیگر کسب و کارهای مشابه دیگر دارید؟
کیفیت و نحوه ارائه و تنوع کاربریها بزرگترین شناسه و تبلیغ محصولات توبافی ما است. فکر میکنم علاوه بر مواردی که گفتم راز موفقیت ما تلفیق هنر سنتی توبافی با کاربریهای امروزیتر است. در زمینه تعریف کاربریهای جدید و جلب رضایت بافندگان چالشهای زیادی داشتیم. بافندگان سالهاست به یک شیوه و قالب مشخص محصولات را میبافتند اما ما متفاوت عمل کردیم و به نوعی میتوان گفت محصولات توبافی سفارشی متناسب با نیازها و سلیقهها و کاربریهای امروزی تولید کردهایم.
با چندین کارگاه مختلف همکاری داریم و تعدادی از بافندگان نیز در خانههایشان برای صفحه ما میبافند. در حال حاضر محصولات توبافی در شهرهای دیگر هم به فروش میرسانند اما تنوع و ترکیب رنگی محصولات ما در مقایسه با رقبا بیشتر است. همین موضوع هم چالشی بزرگ برای توسعه کسب و کار ما است. چرا که اکثر محصولات به رنگ سفید است و بافندگان نیز چندان به مولفههای دیگر مثل تنوع اهمیتی نمیدهند. یعنی شاخص و استاندارد مشخصی وجود ندارد که هنرمند براساس آن محصولی را ببافد.
خراشاد توباف با ۱۴ هنرمند بافنده از روستای خراشاد همکاری دارد
اوایل بسیار سخت بود که بتوانیم با هنرمندان به یک زبان مشترک برسیم که المانها و ویژگیهای محصولات چگونه باشند یا وزن و تراکم آنها به چه نحو باشد. ما همه این موارد را در سفارشگذاریها و تولید محصولاتمان رعایت میکنیم. در چند مرحله کیفیت کار را چک میکنیم و اگر رضایتبخش بود، آن را برای معرفی و فروش در صفحه میگذارند. همین موضوع نیز جلب اعتماد مشتریان شده است. ما با مخاطبانمان صادق هستیم و به آنها میگوییم که محصولاتمان چه ویژگیها و کیفیت و رنگی دارند.
حرفه و هنر اصلی زنان روستای خراشاد توبافی است. به جز کسب و کار شما و برخی صفحههای مشابه، بافندگان محصولات دستبافت خود را کجا به فروش میرسانند؟
در خراشاد تقریبا اکثر مردم در خانههایشان دستگاه توبافی دارند و به همین دلیل هم بافندگان با مشکلات زیادی در زمینه فروش دست و پنجه نرم میکنند. یعنی نمیدانند اگر محصولی ببافند نمیدانند کجا آنها را به فروش برسانند. گرچه بازاری محلی برای فروش محصولات اما این بازار هم مدتهاست که به دلیل شیوع ویروس کرونا بسته شده است.
تا پیش از همهگیری ویروس کرونا، زنان خراشادی محصولات توبافی خود را به گردشگران میفروختند اما امروزه دیگر از این خبرها نیست. در پارهای مواقع نیز سرمایهگذارانی هستند که دستگاه توبافی و نخ و دیگر مصالح و مواد اولیه بافت را در اختیار بافندگان قرار میدهند و به آنها در ازای تولید محصولات توبافی دستمزدهایی پرداخت میکنند که ناچیز است. برخی از بافندگان نیز در نمایشگاههای صنایع دستی حضور مییافتند که با شیوع ویروس کرونا نیز این فرصت عملا از بین رفته است.
میراث فرهنگی زمانی در دهه ۸۰ و پس از ثبت جهانی این روستا، اسباب و امکان آموزش را برای زنان این منطقه فراهم کرد اما در شرایط کنونی شایسته نیست آنها را به حال خود رها کند. دستگاههای توبافی نسبت به گذشته گرانتر شدهاند. نخ و رنگ و دیگر موارد اولیه نیز همینطور. هنرمندان مجبورند برای دیگران ببافند.
متاسفانه به رغم ظرفیت بالایی که بازارهای داخلی دارد، تلاشی برای ارائه محصولات توبافی خراشاد در داخل کشور نمیشود و از قضا گردشگران خارجی بهتر از خومان محصولات توبافی خراشاد را میشناسند. چرا که این روستا ثبت جهانی شده و همه ساله هم گردشگران خارجی زیادی از این منطقه بازدید میکردند. جالب این است که در ابتدای شروع کار کسب و کارهای دیگر و صفحههای اینستاگرامی به ویژه در ترکیه به ما میگفتند ما مشابه این محصولات را داریم و میتوانیم نیازتان را تامین کنیم. جالبتر اینکه بسیاری از مشتریان ما میگفتند مشابه نمونههای کارهای شما را در برندهای خارجی دیدهایم.
انواع حوله، سفره نان، دستمال سفره، دستمال رولی، دستمال جیبی، خشککن ظروف و… بخشی از محصولات کسب و کار خراشاد توباف است
محصولات توبافی چه مشخصات و ویژگیهایی دارند؟
در توبافی نقش و نگارها ذهنی است و به هیچ وجه نمیتوان طرح و رنگها را تکرار کرد. هیچ دو نوع محصول توبافی عینا شبیه به یکدیگر نیستند و مشتریان نیز این موضوع را پذیرفتهاند. همه چیز تجربی یاد گرفتهاند و به هیچ وجه نمیتوان دو هنرمند و دو محصول را پیدا کرد که عینا شبیه یکدیگر کار کنند.
بخشی از حلقه مفقودهای که در ابتدا به آن اشاره کردید را کسب و کارهای آنلاینی مثل خراشاد توباف پر کردهاند. هنرمندان توبافی در روستایی که ثبت جهانی شده و شیوع ویروس کرونا نیز پای گردشگران را از آن بریده، چه حمایتهایی نیاز دارند؟
ببینید بافتن پارچههایی توبافی دشوار است و عوارض جسمی زیادی دارد اما هیچکدام از بافندگان زیر پوشش بیمه درمانی نیستند. هر هنرمند توبافی بیش از حد مشخصی نمیتواند کار کند و تصور میکنم باید بیشتر حمایت شوند. میراث فرهنگی زمانی در دهه ۸۰ و پس از ثبت جهانی این روستا، اسباب و امکان آموزش را برای زنان این منطقه فراهم کرد اما در شرایط کنونی شایسته نیست آنها را به حال خود رها کند. دستگاههای توبافی نسبت به گذشته گرانتر شدهاند. نخ و رنگ و دیگر موارد اولیه نیز همینطور. هنرمندان مجبورند برای دیگران ببافند. در کارگاههایی توبافی گاه تا چهار نسل در کنار یکدیگر کار میکنند و این هنر را ادامه میدهند اما تنها دغدغهشان این است که محصولاتی که میبافند خریدار داشته باشد اما از طرف کسی از آنها حمایت نمیکند.
پارچههای توبافی به دلیل دست بافت بافت بودن به طور کامل از نظر طرح و رنگ با یکدیگر متفاوت هستند
در یک سالی که از شروع کسب و کار خراشاد توباف میگذرد، استقبال مخاطبان و مشتریان چطور بوده است؟
مخاطبان استقبال خوبی از محصولات میکنند. به یاد نمیآورم ما محصولی را معرفی کرده باشیم و به فروش نرسیده باشد. امروزه مردم به صنایع دستی بافتنی اهمیت زیادی مینهند تجربه ما نیز این موضوع را ثابت میکند. در اوایل اصلا تصور نمیکردیم مردم اینقدر از محصولات توبافی استقبال کنند یا بتوانیم از عهده تامین محصولات متناسب با نیازهای مخاطبان برآییم. از طرفی نیز بافتن تدارک محصولات زمانبر است و بافندگان توان این را ندارند که دائما ببافند. به همین دلیل از قبل اعلام میکنیم که چه روز و چه ساعتی فروش آنلاین محصولات شروع میشود و به تفکیک روز و ساعت محصولات را در دستهبندیهای نوزادان و بزرگسالان عرضه میکنیم.
تجربه شما از فروش آنلاین محصولات صنایع دستی از طریق اینستاگرام چیست؟
ما سعی کردیم از طریق شبکه اجتماعی اینستاگرام که پلتفرمی محبوب و پرمخاطب در کشورمان است، محصولات توبافی خراشاد را که یکی از چندین صنایع دستی برتر کشور است به دست مشتریان برسانیم. بسیاری از مخاطبان ما میگویند امکان فروش آنلاین در شرایطی که امکان سفر و خرید حضوری به بازار خراشاد وجود ندارد، یک امتیاز ویژه است. ما در فضای آنلاین به صورت تخصصی محصولات توبافی خراشاد را معرفی و عرضه میکنیم و مخاطبانمان نیز این را فرصتی ایدئال برای خرید دانند اما این روش بیعیب و نقص هم نیست.
کسب و کار خراشاد توباف هنر سنتی توبافی را با کاربریهای مدرن و امروزیتر ترکیب کرده است
گرچه اینستاگرام ظرفیتهای خوبی برای شروع کسب و کار دارد، موضوع این است که این پلتفرم محدودیتهایی هم دارد. یعنی پلتفرمی نیست که بتوان در آن فروشهای بالا را مدیریت کرد. چرا که همه چیز به دایرکت ختم میشود که بعد از مدتی دیده نمیشوند. یا اینکه ممکن است مخاطبان در میان انبوه پیامها گم شوند. تصور کنید یک اشتباهی از ما سربزند و ما بخواهیم وجه محصول را عودت دهیم. در این صورت چه باید؟ دشواری پیدا کردن یک مشتری در میان صدها و هزاران پیام دریافتی در شبکه اینستاگرام بسیار زیاد است به همین دلیل ما از همان ابتدا مشخصات و شماره تلفن و آدرس را از مخاطبانمان میگیریم. از همین رو بنا داریم سایت فرش محصولاتمان را راهاندازی کنیم تا از هر دو بستر سایت و اینستاگرام محصولات را دست مخاطبانمان برسانیم.
با پلتفرمهای دیگر مثل سایتهای خردهفروشی آنلاین همکاری دارید؟
همکاری با سایتها نیز معضلات خاص خود را دارد. چندین سایت در کشور ما فعالند که محصولات شبیه ما را به فروش میرسانند اما تنوع محصولات آنها پایین است. یعنی برایشان صرفه اقتصادی ندارد که از محصولات توبافی که اغلب تک هستند عکاسی کنند و روی سایت بگذارند. با اینکه بسیاری از همین سایتها به ما پیام میدهند که محصولات ما را میخواهند اما مطمئن نیستیم که بتوانیم با آنها کار کنیم. چرا که محصولات سریکاری نیستند و طرح و نقشههایشان دائما عوض میشود و هنرمندان نیز نمیتوانند تضمین کنند که فلان محصول را مطابق با رنگ و طرح از پیش تعیین شده میبافند.
این معضل بزرگی برای فروش آنلاین محصولات از طریق سایت است. در اینستاگرام ما محصولات را استوری میکنیم و مینویسیم از این فلان محصول چه تعداد کار داریم اما سایت چنین قابلیتی ندارد. به همین دلیل فکر میکنم ترکیبی از سایت و اینستاگرام ممکن است بهتر جوابگوی نیازهای ما باشد.
خوراکها داستان دارند. به هر روستا و شهر و منطقهای که قدم بگذارید، بعید است که غذا و خوراکی اختصاصی برای خودشان نداشته باشند. غذای هر منطقه بخشی از هویت و میراث معنوی مردم آن دیار است. غذا بیش از غذا، مفهومی فرهنگی است که روابط و ارزشهای اجتماعی صاحبان آن را نمایندگی میکند. زبانی است که عدهای از ساکنان یک منطقه با آن حرف میزنند و زندگی میکنند. فرهنگ، آداب و رسوم ملتهای مختلف درباب طبخ و مصرف غذا شاکله گردشگری غذا و خوراک است. سبکی از گردشگری که روز به روز جذابتر و محبوبتر هم میشود. گردشگران به دنبال خوراکها و محصولات محلی ریشهدار، کهن و اصیلی میروند که صاحبان آنها سالها روی طعم و مزه و شیوههای پخت آنها کار کردهاند. بسیاری از این خوراکیها آنطور که باید و شاید از جغرافیای خود بیرون نیامدهاند. یکی از کسب و کارهایی که حدود یک سالی است در حوزه غذاهای سنتی و بومی کشور راه افتاده ساوا است. ساوا در خوردوخوراک فعال است و در آن محصولات غذایی با همان طعم یا بافت و مزه منطقه اصلی تولید و به فروش میرسد. هدف اصلی کسب و کار ساوا بیرون کشیدن غذاهای بومی ارزشمند و متنوع ایرانی از محدودهای جغرافیایی و کمک به شناساندن آنها است. تیم ساوا به ابزارهای لازم برای دستیابی به این اهداف مجهز و مسلط است: دانش لازم در حوزه گردشگری و مواد غذایی محلی را دارند، محتوای تولیدیشان اختصاصی است و سلیقه مشتریان را میشناسند، پلفترم فروش دارند و آنطور که خودشان میگویند از میان تولیدکنندگان و کشاورزان و سرآشپزان بامهارتترینها را انتخاب میکنند. با مریم کریمی، یکی از بنیانگذاران ساوا گفتو گو کردهایم.
ساوا محصولات غذایی مناطق مختاف کشور را با همان طعم ساکنان محلی تولید میکند
درباره راهاندازی ساوا برایمان بگویید. ایده اولیه چه بود و ساوا چطور و کی متولد شد؟
من در سفرهایم در گشتوگذار بازارهای محلی با محصولاتی آشنا شدم که محصولات جذابی بودند اما در شهرهای دیگر قابلدسترس نبودند. حتی گاهی افراد در شهرهای دیگر این محصولات را نمیشناختند. فکر میکردم میشود برای این مدل محصولات بازار بزرگتری ساخت و برای ساختن این بازار بزرگتر، موانعی وجود دارد که باید آنها را رفع کرد. با یکی از متخصصین حوزه گردشگری و غذا در این باره صحبت کردم. او هم مایل به همکاری بود و تصمیم گرفتیم در قدم اول محصولات غذایی محلی را انتخاب کنیم. اولین صحبت ما بهار ۹۸ انجام گرفت. تا پیش از آن چند ماهی روی کسبوکارهای مشابه مطالعه داشتم. از بهار تا پاییز ۹۸ کار تحقیق و طراحی کسبوکار و جمع کردن تیم را انجام دادیم و آذر همان سال به فروش آنلاین را شروع کردیم. با شروع همهگیری ویروس کرونا سه ماه فروش را متوقف کردیم و از خرداد مجددا فروش شروع شد.
هدف اصلیتان از راهاندازی ساوا و فعالیت در زمینه غذاهای محلی چه بود؟
این ایده اولیه را دوست داشتیم و فکر میکردیم جای کار کردن دارد. من بخش کسبوکار را جلو بردم و همکارم در حوزه غذا تخصصش را وارد کرد. فکر میکردیم این محصولات ارزشمندند اما بهدرستی شناخته نشدهاند. این موضوع که چنین کسبوکاری میتواند از سمتی خلاقانه باشد و از طرفی باعث رشد کسبوکارهای محلی شود هم انگیزهمان را بیشتر میکرد و به کار معنای درستتری میداد.
از طرفی دوست داشتیم به محصولات غذایی محلی جور دیگری نگاه کنیم. معمولا وقتی از این محصولات صحبت میشود، حرف از خواص آنهاست و انگیزه بسیاری از مشتریان این محصولات همین است. ما فکر میکردیم طعم این خوراکیها هم ارزشمند و منحصربفرد است و قابلیت حضور فعالانهتری در سفره و روزمره دارد.
دوست داشتیم محصولی از سوغات خوراکی ایران طراحی کنیم که هم آن را به گردشگر معرفی کنیم، با کارکردهای جدیدی که برای خوراکیهای محلی میسازیم. بنابراین با سرمایهگذاری شخصی خودمان کار را شروع کردیم.
گردشگران از شیوههای تهیه و طبخ خوراکهای محلی و سبک سنتی آنها استقبال میکنند
تیم ساوا شامل چه کسانی است؟
افراد گروه در حوزههای مختلفی متخصصاند. بخشی از فرایند انتخاب و بعد از آن تغییر در محصولات و کارهای آزمایشگاهی و اطمینان از سلامت و بهداشت توسط مربوط به تخصص غذاست. تولید و بستهبندی در کارگاههای متفاوت در تهران و شهرها و روستاهای دیگر انجام میشود. همکاران دیگر در بخش فروش و بازاریابی و زنجیره تامین و موارد اینچنینی که کسبوکاری مثل ساوا نیاز دارد هم مشغول به فعالیت هستند.
کسب و کارتان را جایی ثبت کردهاید؟
مشغول انجام فرایندهای مختلف برای گرفتن مجوزهای متفاوتی هستیم. این روند کمی برای کسبوکاری مثل ساوا که ابتدا به صورت آنلاین و استارتاپی شروع به کار کرده کمی سخت است و هنوز روندهای متناسب بهدرستی شکل نگرفته است. در عین حال برای اطمینان از موضوع سلامت و بهداشت محصولات، تمام کارگاههای ساوا در شهرها و روستاهای دیگر مجوز دارند و تحتنظارت هستند. در حال حاضر هم سایت همراه با «اینماد» به فعالیت خود ادامه میدهد.
تمرکز زیادی روی محتوا داریم و تیم متخصصی برای تولید محتوا تشکیل دادهایم که هم به تولید محتوای متنی و عکسی هم به موضوع غذا متخصصاند. فکر میکنیم محصولات باید بهتر شناسانده شوند و در ضمن، باید مدلهای مصرف بیشتری برایشان تعریف کرد
در این مدت کوتاهی که فعالیت دارید، به اهداف خود رسیدهاید؟
سریعتر از چیزی که پیشبینی میکردیم رشد داشتهایم و هنوز مسیر طولانیای در پیش داریم.
راهاندازی کسب و کار در حوزه خوراکیهای اصیل و قدیمی و ناشناخته دشوار است. برای شناخت و آشنایی با محصولات و کسب دانشی در این زمینه نیاز به مطالعه و تحقیق و بررسیهای زیادی وجود دارد. روش کار شما چطور است؟ خوراکیها و همینطور محصولاتی که برای آشپزی کاربرد دارند را بر اساس چه معیارهایی انتخاب می کنید؟
روش کار ما حضور نیروی متخصص در هر زمینهای است که یک کسبوکار در صنعت غذایی نیاز به حضورشان دارد. دانش و مطالعه و تخصص برای هر کسبوکاری یک الزام است. محصول را با هماهنگی بین تخصصی که در زمینه غذا و کسبوکار و شناختی که براساس مخاطب و برند داریم انتخاب میکنیم. بعد از انتخاب و انجام فرایندهایی که برای ورود این محصولات به سبد فروش داریم، آشپزهای متخصص پژوهش دستور پختهای مدرن یا سنتی را مینویسند و تست میشود.
تولید و بستهبندی محصولات ساوا در کارگاههای تهران و شهرها و روستاهای دیگر صورت میپذیرد و به صورت اینترنتی به فروش میرسد
در کار شما تولید محتوای اختصاصی در رسیدن به موفقیت تعیینکننده است. معرفی محصولات و شناساندن آنها به مخاطبی که اطلاعی از بسیاری از غذاهای مناطق مختلف کشور ندارد، نیاز به محتوا دارد. در این زمینه چه کارهایی انجام میدهید؟
تمرکز زیادی روی محتوا داریم و تیم متخصصی برای تولید محتوا تشکیل دادهایم که هم به تولید محتوای متنی و عکسی هم به موضوع غذا متخصصاند. فکر میکنیم محصولات باید بهتر شناسانده شوند و در ضمن، باید مدلهای مصرف بیشتری برایشان تعریف کرد. برایمان مهم است که محتوا تخصصی و دستاول باشد.
از چه کانالهایی محصولات را فروخته و به دست مشتریان میرسانید؟
بخشی از فروش به صورت آنلاین و برای مصرفکننده است. بخش دیگر به صورت آفلاین هم برای مصرفکننده و هم برای کسبوکارهایی مثل رستورانها، کافهها، هتلها، هاستلها و اصولا کسبوکارهایی است که آشپزخانه و کارگاه دارند. برای این کسبوکارها به صورت عمده کار تامین انجام میشود. با این روش محصولات محلی و بومی را میتوانیم وارد فهرست غذایی این کسبوکارها کنیم. به این کسبوکارها پیشنهاد میکنیم محصولات صنعتیشان را کاهش دهند و در عوض با کمک محصولات محلی تنوع بیشتری به فهرستهای غذاییشان بدهند.
اگر به کسب و کارهای مرتبط با خوردوخوراک سنتی رونق بگیرند، وضع معیشتی جوامع محلی نیز بهبود مییابد
محصولاتی که در ساوا ارائه میشوند، چه مشخصههایی دارند؟ مخاطبان چقدر آنها را میشناسند؟
چیزی که دوست داریم به مخاطب ارائه دهیم تجربه است. این تجربه ترکیبیاست از بستهبندی، ارائهی محتوای متناسب درباره محصول و شیوه مصرف آن، محصول غذایی و پشتیبانی مناسب. دربارهی محصولات، معمولا محصولاتی را انتخاب میکنیم که ناشناختهتر باشند. برای تولید بعضی از محصولات محلی، تولیدکنندگان محلی از روشهایی استفاده میکنند که باعث به خطر افتادن امنیت یا بهداشت غذا میشود. برای اصلاح این روشها به دانش آشپزی و فرآوری غذا و ابزار مناسب نیاز است. ساوا با کمک این دانش، مشکلاتی که باعث میشوند محصولات محلی برای مخاطب شهری قابلخرید یا نگهداری نباشد را رفع کرده است. ما این دانش را به تولیدکنندگان محلی هم انتقال میدهیم تا برای تولید دیگر محصولاتشان نیز از آن استفاده کنند.
با وجود اصلاحات و تغییراتی که در محصولات انجام میشود، برای ساوا حفظ اصالت خوراک مهم است. میراث معنوی تهیه این خوراکها و محصولات در ساوا، منطبق با الگوهای حفاظت از میراث غذایی نگهداری میشوند.
دوست داشتیم محصولی از سوغات خوراکی ایران طراحی کنیم که هم آن را به گردشگر معرفی کنیم، با کارکردهای جدیدی که برای خوراکیهای محلی میسازیم. بنابراین با سرمایهگذاری شخصی خودمان کار را شروع کردیم.
برای حفظ میراث غذایی باید به این نکته توجه داشت که محصولات غذایی محلی باید هویتی خاص داشته باشند و مواد اولیه آنها، شیوه تولید یا فراوری محصولات نیز سنتی باشد. محصول وقتی هویت خاص دارد که از محصولی مشابه در دستهبندی یکسان، متمایز باشد و وقتی سنتی است که سالها در بازار محلی به فروش رسیده باشد و انتقال آن نسلبهنسل انجام شده باشد. این بازه انتقال باید دستکم ۳۰ سال باشد.
نوع رابطهتان با تهیهکنندگان محصولاتتان چگونه است؟
برای ما تعهد به توسعه پایدار یک اصل است. بنابراین مواردی مثل پرداخت نقدی و آنی به تولیدکنندگان برایمان مهم است. به دیگر شرایط توسعه پایدار هم پایبندیم حتی جایی که مواد اولیه با هزینه بیشتری خریداری میشود و حاشیه سود محصولات ما را پایین میآورد. علاوه بر خرید مداوم و کمک به بزرگ شدن کسبوکار محلی، بخشی از سود محصولات به صورت مجزا به منظور توسعه پایدار به آن شهر یا روستای تولیدکننده برمیگردد.از طرفی در روند انتخاب و تولید محصول هر آموزشی لازم باشد به تولیدکنندگان میدهیم تا برای باقی محصولاتشان که در سبد فروش ساوا نیست، از این دانش استفاده کنند.
محصولات غذایی در هر منطقهای هویتی منحصربهفرد دارند و ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع محلی را نمایندگی میکنند
شعار ساوا «تجربه جدید، تجربه اصیل» است. استقبال از محصولات چطور بوده است؟ مخاطبان چقدر با غذاهای ایرانی قدیمی آشنا هستند؟ به طور کلی ما ایرانیان از میراث غذاییمان شناخت داریم؟
خوشبختانه ما درباره بیشتر محصولات با استقبال خوبی مواجه شدیم و در حال حاضر چندین کافه و رستوران و هتل از محصولات ساوا برای پذیرایی از مهمانان خود در فهرست استفاده میکنند. من درباره آشنایی مخاطبان با غذاهای ایرانی قدیمی نمیتوانم اظهارنظری کنم چون هدف ساوا این بوده است که محصولات ناشناخته و محدود در فرهنگ غذایی اقوام را همگانی کند و سبد محصولات ساوا با همین نگاه انتخاب شده است و نه محصولات شناختهشده. به طور کلی نگاه اکثریت نسبت به غذاهای سنتی و بومی مثبت است ولی کمتر شناختی از میراث خوراکی وجود دارد که بیگمان دلیل آن هم به عدم آموزش و حمایت از طرف دولت برمیگردد. در کشورهایی که میراث خوراکی مشهوری دارند، دولتها چه به عنوان متولی و چه سیاستگذار فعالیتهای زیادی برای شناساندن اهمیت میراث غذایی کشور انجام میدهند.
بازیگران جدید گردشگری غذا و کسب و کارهایی مثل ساوا در سالهای اخیر زیاد به چشم آمدهاند. فرمول بازیگران سنتی تکیه بر تولید انبوه است با این حال میتوان گفت ابتکار عمل به طور کلی در اختیار تازهواردان است. چقدر این ظرفیت قدر دانسته شده یا از آن بهره گرفته شده است؟
واقعیت این است که بازیگران سنتی با توسعه عرضی و طولی بازارهای خود و ورود به تولید صنعتی توانستند قیمت محصول را تا حد زیادی پایین آورده و عرصه رقابت را بر تولیدکننده سنتی تنگ کنند. در نتیجه تولیدکننده با دسترسی کمتر به رسانه و تبلیغات و حملونقل باید تلاش کند تا بازار را از نظر کیفی به دست آورد. متاسفانه در حوزه خوراکگردی طرحهای جامع و هدفمندی تا به حال در کشور اجرا نشده است و فعالیتها در حد برگزاری چند جشنواره با انگیزه درآمد و نه حمایت از تولیدکننده خرد بوده است.
بخشی از فعالیتهای ساوا در حوزه مسئولیت اجتماعی است. چه اقداماتی به این منظور انجام میدهید؟
ساوا مقداری از درآمد خود را در جهت توسعه مناطقی که از آنها محصول تهیه میکند هزینه میکند و اصراری هم بر صرف این درآمد در حوزه مربوط به غذا ندارد و سمنهای مربوطه با تشخیص نیازهای اصلی آن جامعه و با تمرکز بر کارآفرینی از آنها حمایت میکنند. ضمن اینکه ساوا پایبندی به اصول برداشت مجاز از منابع طبیعی و و همینطور اجرای چرخه مدیریت سبز در نظام تامین خود را از وظایف اصلی خود در برابر اجتماع میداند.
بسیاری از خوراکهای محلی در کشور به دلیل معرفی نشدن به تدریج از سفره خانوارهای ایرانی حذف میشوند
مهمترین چالشی که در حال حاضر کسب و کارهایی مانند ساوا با آن درگیر هستند چیست؟
پیچیدگی اخذ مجوزهای لازم و نبود هماهنگی بین دستگاههای متولی جهت صدور گواهینامهها و فرایندهای دیوانسالاری طولانی برای انجام امور دولتی که در عد و عهده گروههای چابک و کوچک نیست. عدم توسعه متوازن در زیرساخت و امکانات در سراسر کشور نیز فرصتهای همکاری را با بعضی از تولیدکنندگان محلی کمرنگ میکند
از نظر بنیانگذار و موسس ساوا، در بخش میراث فرهنگی کشور و به ویژه غذاهای محلی چه انتظاراتی از سیاستگذار و متولیان امر میرود؟
آموزش مفاهیم بنیادی بهداشت و امنیت غذا به مردمانی که درگیر تولید غذای محلی هستند. همچنین آموزش ارزش داشتههای فرهنگی به کودکان از سنین مدرسه و تداوم این آموزشها تا سنین بزرگسالی باعث میشود تا قدر این میراث گرانبهای بشری بیشتر درک شود و همانند محیط زیست و آثار ملموس با افزایش آگاهی، جامعه در پی پاسداشت آن باشد. برپایی مراسم و بزرگداشتهایی در جهت تقدیر از متولیان قدیم و جدید حوزه میراث خوراکی کشور و برنامه ریزی اصولی برای توسعه خوراک گردی در کشور نیز اهمیت فراوانی دارد
رشد سریع گردشگری جهانی پس از نه سال که از تولیدات خالص داخلی کشورها پیشی گرفته بود، با شیوع همهگیری ویروس کرونا متوقف شد. بخشی زیادی از مشاغل در جهان با صنعت گردشگری مرتبط است و اگر گردشگری سقوط کند، به معنای تحت تاثیر قرار گرفتن ۱۲۱ میلیون شغل و متوقف شدن پروژههایی به ارزش ۳/۴ تریلیون دلار است. اما عدهای از فعالان این حوزه معتقدند پس از انجام واکسیناسیون سراسری و به عبور از شرایط فعلی، مسافران با رویکردی متفاوت، یعنی توجه بیشتر به محیط زیست و در جمعهایی خلوتتر و کمتعدادتر و به صورت هوشمندانهتر سفر خواهند کرد. اگر هدف اصلی اکوتوریسم قبل از همهگیری ویروس کرونا، توجه به گردشگری پایدار و ایجاد تعادل در تاثیرات اجتماعی و زیست محیطی بود، رویکرد جدید پس از همهگیری، گردشگری احیاگرانه است. رویکری که بر مبنای آن، محیطی که پذیرای گردشگران میشود، پس از پایان سفر، از روز اول بهتر خواهد بود!
جاناتان دی، استاد گردشگری پایدار در دانشگاه Purdue میگوید: «در مقایسه با رویکرد جدید، گردشگری پایدار تنها جنبه حداقلی دارد: یعنی در پایان سفر گردشگری پایدار، گردشگران محیط را نابود نکرده باشند. در گردشگری احیاگرانه اما هدف اصلی بهتر کردن مناطق گردشگری برای نسلهای آینده است.»
در گردشگری احیاگرانه، حضور توریستها در مقاصد میزبان آگاهانه است
تعریف گردشگری احیاگرانه
ریشه گردشگری احیاگر را باید در پیشرفتهای احیاگرانه و نیز طراحی احیاگر جستجو کرد. یعنی ساخت ساختمانهایی که از نظر مصرف انرژی و طراحی محیطی با استانداردهای LEED (Leadership in Energy and Environmental Design) یا همان استانداردهای راهنمای طراحی در زمینه انرژی و محیط زیست هماهنگ باشند. پس از آن این مفهوم در زمینههای متفاوتی به کار بسته شد. برای مثال کشاورزی احیاگرانه بنیاد نهاده شد که محور اصلی آن بازپروری خاک استفاده شده و محدود شدن کربن است.
بیل رید، یکی از معماران و طراحان قواعد گروه احیاگری میگوید: «به طور کلی، پایداری در صنایع مختلف وقتی به عرصه عمل میرسد، بر کاهش سرعت آسیبرسانی فرآیندها متمرکز میشود.» شرکت او که در ماساچوست و نیومکزیکو دفاتری دارد و از سال ۱۹۹۵ پروژههای زیادی را در زمینه طراحی احیاگرانه و همچنین گردشگری احیاگرانه آغاز کرده است. رید راهکاری همچون استفاده بهینه از سوخت یا کاهش مصرف انرژی را صرفا مسکنهایی میداند که به گفته او مرگ را در بیماران بدحال کمی به تاخیر میاندازد. در حالی که احیاگری، درباره بازسازی، احیا و افزایش ظرفیت زندگی است که به کمک برقراری رابطهای جدید با جهان میسر میشود.
گرچه با تعویق مسافرتها در شرایط کرونایی پیش آمده، مسئله گردشگری احیاگرانه نیز پشت دروازهها در انتظار مانده، در عین حال به عنوان یک تحول جدید در نظر گرفته میشود. شش سازمان غیرانتفاعی از جمله مرکز سفرهای مسئولیتپذیر و سازمان بینالمللی سفرهای پایدار در مجموعهای به نام «آینده گردشگری» با یکدیگر همراه شدهاند تا فردای بهتری برای این صنعت گردشگری رقم بزنند.
Playa Viva در سال ۲۰۰۹ در مکزیک تاسیس شده و یکی از مهمترین اقامتگاههای گردشگری احیاگرانه است
همچنین ۲۲ گروه مسافرتی، همچون برگزارکنندگان تور از جمله G Adventures، بازاریابان گردشگری منطقهای مثل «بورد گردشگری اسلونی»، و سازمانهایی نظیرAdventure Travel Trade Association توافقی جمعی بر سر ۱۳ بند قانونی درباره برگزاری تورها را به امضا رساندهاند که دو بند از این توافقنامه عبارت است از توزیع عادلانه درآمد و اولویت کیفیت به کمیت.
یک مثال بارز از محبوبیت روزافرون رویکردهای جدید در گردشگری، سازمان گردشگری نیوزیلند است که در محاسبات سود درباره میزان سودآوری فعالیتهای گردشگری، صرفا به درآمد مالی و معیارهای اقتصادی توجه نمیکند بلکه به تازگی منافع رفاهی به دست آمده از فعالیت گردشگری برای کشور و شهروندانش را در حوزههای محیط زیست، سلامت و هویت اجتماعی در نظر میگیرد. همچنین مسئولان در مجمعالجزایر هاوایی تصمیم دارند حوزه گردشگری را به مرکزی فرهنگی برای گردشگران تبدیل کنند با این امید که گردشگران فرهنگی با ساکنان جزایر رابطه جدیدی برقرار کنند. ساکنانی که در سالهای گذشته از ازدحام بیش از حد گردشگران در این منطقه ناخشنود بودند.
اقتصاد چرخهای در صنعت گردشگری
جاناتان دی برای روشنتر کردن این جریان نوظهور، به مفهوم «اقتصاد چرخهای» اشاره میکند؛ اقتصادی که تلاش دارد سیستمی بدون پسماند و هدردهنده ایجاد کند که منابع را به اشکال مختلف مثل استفادههای چندباره بازیافت میکند و بدین ترتیب سیستم را به چرخهای احیاگر و طبیعی مبدل سازد. او اضافه میکند: «صنعت گردشگری تازه در ابتدای راه جریان گردشگری احیاگرانه قرار گرفته و ما ایدههای متفاوتی برای اضافه کردن اقتصاد چرخهای به این صنعت در نظر داریم.»
در گردشگری احیاگرانه با رعایت اصول و استانداردها میتوان انواع قعالیتها را انجام داد
تجربه سفری که کاملا احیاگر باشد ممکن است همچون اسب تکشاخ، رویایی باورنکردی به نظر برسد، اما عدهای از برگزارکنندگان تورهای مسافرتی ایدههایی برای این موضوع در سر دارند. این مفهوم در ساختار زیرورت جنگلی کوچکی در جنوب مکزیک، با نام Playa Viva که در سال ۲۰۰۹ در کنار سواحل اقیانوس آرام بازگشایی شد، تا حد زیادی در نظر گرفته شده است. شرکت اجراکننده این برنامه در قواعد در حوزهای به مساحت ۲۰۰ هکتار که شامل سواحل، مناطق حفاظت شده زندگی پرندگان و همینطور بقایای بناهای تاریخی و زندگیهای باستانی میشده، قواعدی اعمال کرده تا گردشگران به حل مشکلات ساکنان جوامع محلی کمک کنند. از جمله این مشکلات شکار غیرقانونی لاکپشت و ضعف در آموزش و پرورش بود. این برنامه از شهر کوچک «جولوچوکا» آغاز شد که در سالهای گذشته به راهاندازی طرحهای کشاورزی ارگانیک به ساکنان منطقه و احیای زمینهای آن منطقه کمک شایانی کرد. در این طرح مبلغی معادل دو درصد از هزینه اقامت گردشگران در این منطقه به عنوان سرمایهگذاری آنها در توسعه منطقه در نظر گرفته میشود و به این ترتیب آنها در اقتصاد چرخهای این حوزه سهیم میشوند. اجرا کنندگان این برنامه به جای خرید زمینها و ساخت اقامتگاه در آنها، این شعار را در پیش گرفتند که «ما خودمان روستا هستیم». به گفته بیل رید این تغییر جهانبینی اولین گام آنها در برخورد متفاوت با گردشگری بود.
هدف نهایی سفر کردندر گردشگری احیاگرانه بهتر کردن مناطق میزبان است
Playa viva یکی از ۴۵ اقامتگاه یا ریزورت متعلق به آژانسی است که گردشگری احیاگرانه را دنبال میکند. این آژانس گردشگری، اقامتگاههای خود را با توجه به معیارهایی چون میزان استفاده از کربن، رفاه کارمندان، سطح همکاری و تعامل با ساکنان محلی و همچنین استفاده از غذای محلی اداره میکند و در اختیار گردشگران قرار میدهد. تاکنون قواعد و استانداردهای این نوع توریسم مختص زیرمجموعههای شرکت و به صورت درون سازمانی بود اما از سپتامبر ۲۰۲۰ این شرکت با هدف گسترش نگاه ترمیمی در این صنعت تصمیم گرفته نوعی سیستم Benchmarking و امتیازدهی را میان اقامتگاهها برقرار کند.
همگامسازی گردشگری با توسعه در گردشگری احیاگرانه
در همین رابطه یک برگزارکننده تورهای ماجراجویی در دنور امریکا به نام One Seed Expeditions، قصد دارد تا گردشگری را با توسعه اقتصادی همگام کند و برای این منظور ده درصد از سود تورهایش را به صورت وام بدون بهره در اختیار سازمانها و نهادهای غیردولتی در مناطق گردشگری کشورهایی مثل نپال و پرو قرار دهد. در مرحله بعد نیز این سازمانها به تشخیص خود باید این منابع را در قالب وامهای کوچکتر در اختیار محلیانی بگذارند که به فعالیتهای کشاورزی یا خردهفروشی اشتغال دارند. چارلز بیکر، بنیانگذار OneSeed Expedition میگوید: «مناطقی که بیشترین نیاز را به این وامها دارند ممکن است لزوما مناطق گردشگر پذیر نباشند اما ما میخواهیم صنعت گردشگری در خارج از مرزها و حوزههای تخصصی خود نیز برای ساکنان جوامع محلی ارزش افزوده ایجاد کند.»
در رویکرد گردشگری احیاگرانه، تعیین معیارهایی برای گردشگری بهتر نیازمند همکاری افراد و سازمانهای محلی است
محافظت از طبیعت در گردشگری احیاگرانه
در گردشگری احیاگرانه، همانقدر که نگاه جامعه مقصد و تاثیرات اجتماعی گردشگری اهمیت دارد، طبیعت نیز مورد توجه است. Intrepid Travel، یک آزانس گردشگری کوچک که تا قبل از همهگیری ویروس کرونا سالانه ۱۰۰۰ تور مستقل برگزار میکرد و از سال ۲۰۱۰ نیز به صف مخالفان مصرف کربن پیوسته بود و در برگزاری تورهایش به این موضوع توجه میکرد، امسال تعهد رسمی خود را افزایش داده و هدفگذاری خود را کاهش ۱۲۵درصدی انتشار کربن قرار داده است.
مدیر Intrepid Travel با اشاره به خطاهای رویکردی در تجارت مدرن میگوید: «تفکر غالبی وجود دارد که برای به دست آوردن سود بیشتر باید به جهان ضرر وارد کنی.» شرکت Intrepid Travel در ۲۰۱۸ به گروه سازمانهایB پیوسته است. سازمانهای B تعهد دارند همانطور که به سهامدارانشان سود میرسانند، سهمی نیز برای مشتریان، کارگران، کارمندان، جامعه محلی و طبیعت در نظر بگیرند. به باور جیمز تورناتون وقتی شرایط دوباره عادی شد، نباید سودآوری به قیمت از دست رفتن پایداری محیط تمام شود.
حضور بیش از اندازه گردشگران در مقاصد بر کیفیت زندگی جوامع محلی تاثیر منفی میگذارد
اصلاح اورتوریسم
در بسیاری از مباحثی که حول آینده گردشگری مطرح میشود، در نهایت با مسئله اورتوریسم رو به رو میشویم. اورتوریسم به معنای گردشگری انبوه و ازدحام گردشگران در یک مقصد بیش از ظرفیت آن محل. مسئله اساسی در اورتوریسم این است که حضور بیش از اندازه گردشگران در مقاصد بر کیفیت زندگی جوامع محلی تاثیر منفی میگذارد. فراتر از این در اورتوریسم حضور حداکثری و غیرمتعارف گردشگران در مقاصد، بر تجربه گردشگری خودشان نیز اثرات سو میگذارد. وضعیت اورتوریسم را میتوان درباره مقاصدی مانند Dubrovnik به کار برد که در حال حاضر تعداد قایقهای تفریحیاش در فصل گردشگری از بالاترین حد مجاز نیز تجاوز کرده است. جورج میلر، مدیر اجرایی مرکز مسافرتهای مسئولیتپذیر، میگوید: «برای مدت زمانی طولانی، رشد گردشگری بر مبنای اعداد محاسبه میشد و شاخصهایی مانند افزایش تعداد گردشگران، افزایش تعداد قایقهای تفریحی و… مبنا قرار میگرفت. اما ما میدانیم که حتی قبل از همهگیری ویروس کرونا نیز به شدت نیاز به بازنگری در چنین رویکردهایی داشتیم و باید به گونهای تعادل را برقرار میکردیم.»
در شرایط کنونی ممکن است چند سالی طول بکشد تا تعداد گردشگران مجمعالجزایر هاوایی به ارقام سال ۲۰۱۹ برسد و دوباره سالانه ده میلیون گردشگر از این جزیرهها بازدید کنند. این در حالی است که در سال ۲۰۰۹ این رقم چیزی در حدود شش و نیم میلیون بوده است و همان موقع هم رقابت شدیدی برای بالا رفتن از Diamond Head، قله آتشفشانی این جزیره به هنگام طلوع آفتاب وجود داشت. در سال ۲۰۱۸، نتایج تحقیقات مسئولان گردشگری هاوایی نشان داد که افزایش گردشگران در این منطقه به قیمت از دست رفتن کیفیت زندگی ساکنان محلی تمام شده است.
گردشگران به وجوه فرهنگی جوامع میزبان علاقمند هستند اما در گردشگری احیاگرانه نسبت به آسیبهای این حضور هشدار داده میشود
فرانک هس، معاون سازمان گردشگری هاوایی و مشاور مستقل در امور گردشگری میگوید: «ما نفرین برندهای بزرگ را به دوش میکشیم. هاوایی چنان به واسطه سواحل آفتابیاش در سراسر دنیا شناخته شده است که جنبههای دیگر این منطقه مثل وجوه فرهنگی و اجتماعی، تاریخ و پیشینه سلطنتی و نیز جاذبههای طبیعی و جغرافیایی آن نادیده گرفته میشوند.» در حال حاضر مجموعهای از افراد و سازمانهای فدرال، ایالتی و محلی در اداره پارکها و مراکز تفریحی و فرودگاهها همکاری میکنند. هس معتقد است مدیریت منسجم و هدفمند در کنار کارآفرینان خلاق میتواند توجه گردشگران را به وجوه فرهنگی این منطقه جلب کند و گردشگران علاقمند به حوزههای غذا، هنر، تاریخ و موسیقی را به این منطقه بکشاند.
چه کسی تعیین میکند گردشگری بهتر چگونه است؟
در رویکرد گردشگری احیاگرانه، تعیین معیارهایی برای گردشگری بهتر نیازمند همکاری افراد و سازمانهای محلی است. Visit Flanders، سازمان گردشگری مناطق شمالی بلژیک برای بازنگری در فعالیتهای خود از نظرات افراد محلی و نیز دادههای منطقهای بهره گرفته و در صدد است رشد گردشگری خود را به جای افزایش تعداد و بزرگتر کردن اقتصاد با در نظر داشتن «اقتصاد معنایی» پیش ببرد. برنامه راهبردی و اصلی این سازمان در کنار دیگر مسائل بنیادی بر ایجاد پیوند بین گردشگران و مردم محلی بنا نهاده شده است. به گونهای که چنان که مردم محلی اشتیاق خود را درباره غذاهایشان، تاریخ و نیز داستانسرایی از مواردی چون تجارب جنگ جهانی اول، در غالب نشستهایی صمیمانه با گردشگران به اشتراک بگذارند.
آنا پولوک، بنیانگذار Conscious Travel، آژانسی که دو حوزه آموزش و مشاوره گردشگری مشغول به فعالیت است میگوید هدف سازمان آنها تبدیل مسافرت به نیرویی مثبت در جهان است. او توضیح میدهد: «ما موفق شدیم تا در VisitFlanders تمرکز رشد را از رشد عددی به شکوفایی مقاصد و مناطق گردشگری تغییر دهیم؛ چنان که جوامع مقصد خود تعیین کنند خواستار چه شکلی از گردشگری در منطقهشان هستند.»
در گردشگری احیاگرانه طبیعت به اندازه نگاه جامعه مقصد و تاثیرات اجتماعی گردشگری اهمیت دارد
نقش مسافران در گردشگری احیاگرانه
گردشگری احیاگرانه نوعی نقش تامینکننده را بازی میکند. در این رویکرد تاکید بر این است که آنچه که با هدف محافظت از محیط زیست و خدمت به جوامع محلی انجام میشود الزاما باید بیش از آن چیزی باشد که مناطق گردشگرپذیر در حالت معمول در ازای سفر توریستها دریافت میکنند. پولوک در این رابطه میافزاید: «باید از این مسئله آگاه باشیم که سفر ما، هزینههایی دارد که باید توسط دیگر افراد پرداخت شود. درست همانگونه که نباید اجناس ارزان قیمتی را خریداری کنید که حاصل بیگاری کشیدن کارگران است. درباره مسافرت نیز باید دقت کنید که تجربه سفر خود را از چه کسی و با چه کیفیتی خریداری میکنید.»
تجربه شیوع ویروس کرونا، شاید خود بهترین نگاه به مفهوم پایداری باشد. در حالتی که حتی رفتن به چند خانه آنطرفتر هم یک سفر محسوب میشود. چالرز بیکر در این رابطه میگوید: «سفر بخش مهمی از اصول زندگی است. وقتی تصمیم میگیرید که زمان و منابع مالی خود را برای یک سفر هزینه کنید به این معناست که این همان کار مورد علاقه شماست.»
در گردشگری احیاگرانه اصل بر این است که سودآوری نیابد به قیمت از دست رفتن پایداری محیط تمام شود
گردشگری پایدار و صد البته گردشگری احیاگرانه همچنان به دنبال راههایی هستند تا به کاهش انتشار کربن در سفرهای هوایی کمک کنند. تا زمانی که اقتصاد به شرایط عادی بازگردد، به احتمال زیاد سفرهای کمتری صورت خواهد گرفت و آن هم بیشتر سفرهای محلی با فاصلههای کم و همچنین سرعت کمتر با خودرو، قطار، دوچرخه یا حتی پیاده. اگر در این دوره تامل کنیم، درخواهیم یافت که دوره بازنگری و تجدیدنظر فرارسیده است. چنان که بیل رید، مهندس معمار میگوید: «زمان آن فرارسیده که در رابطه خود با زندگی بازنگری کنیم و این بازنگری فرآیندی ادامهدار است و باید آن را به فرزندان خود نیز بیاموزیم. نوزایی و احیاگری، چرخهای پایانناپذیر از تولد دوباره است؛ راهی است که از طریق آن میتوانیم کره زمین را حفظ و احیا کنیم. بدون این بازآفرینی، نمیتوانیم سیارهای پایدار داشته باشیم.»
نسل اندر نسل یک هنر را ادامه دادهاند، نقش و نگارهایش را تکرار کردهاند، به یک روش تولیدش کردهاند و امروز به موزهای زنده تبدیل شده است. کلپورگان تنها موزه زنده سفال جهان و نخستین روستای جهانی صنایع دستی ثبت شده در یونسکو است. روستایی در نزدیکیهای شهر سراوان در استان سیستان و بلوچستان که کار اهالی آن ساخت محصولات سفالی است. آن هم به شیوهای که از هفتهزار سال پیش دست نخوره است. سفال کلپورگان به چند دلیل خاص و منحصر به فرد است. زنان و دختران بلوچی آن را میسازند، نقش و طرحهای آن که به طور کامل هندسی و تداعیکننده نقشهای باستانی و یادگار همان دورانها است، ذهنی و به صورت بداهه است. سومین ویژگی هم این است که در ساخت کاسهها، کوزهها، جامها، قندانها، قدحها، پارچها و لیوانها و… به جز دست از چرخ یا هیچ ابزار دیگری استفاده نمیشود. در یکی دو سال گذشته با رشد انواع کسب و کارهای آنلاین، هنرمندان سفال کلپورپان نیز در فضای مجازی هم حضور پررنگتری یافتهاند وآشنایی مردم با این هنر قدیمی بیشتر هم شده است. فرشته پرکی یکی از تولیدکنندگان سفال کلپورگان است که به گفته خودش این حرفه را از مادرش یاد گرفته و حالا خودش به مرحله استادی رسدیه است. او با اینکه سن و سال چندانی ندارد، اینقدر به هنر سفالگری علاقهمند است که کسب و کارشان را ثبت رسمی هم کرده است. با او درباره کسب و کارشان و پارهای مسائل دیگر گفتوگو کردهایم.
سفال کلپورگان یکی از صفحههای پرمخاطب در فضای مجازی است که محصولات تولیدیتان را در آنجا به فروش میرسانید. میدانم که مدتهاست به کار تولید سفال مشغول هستید. چه شد که سراغ هنر سفالگری رفتید؟
دو سه سال است که به طور حرفهای این کار را دنبال میکنم. سفالگری در روستای کلپورگان هنری است که از مادر به دختر انتقال مییابد. مادرم سالهاست این کار را به صورت حرفهای انجام میدهد. مادرم نیز هنر سفالگری را از مادرش یاد گرفته و این هنری است که ما سعی کردهایم در خانوادهمان آن را حفظ کنیم. در روستای ما همه زنان و دختران همین را انجام میدهند. روستای ما چندان بزرگ نیست اما به هر خانهای که مراجعه کنید، کارگاه خانگی دارند و کار اهالی آن سفالگری و تولید سفال برای فروش است. من نیز مثل بقیه شروع کردم به کار و به این کار نیز علاقهمند هستم و میخواهم آن را ادامه میدهم.
نمایی از محصولات سفالی که برای پخت در کوره گذاشتهاند
راجع به منطقهتان برای ما توضیح دهید. شهرت روستای صنایع دستی کلپورگان به چه خاطر است که یونسکو آن را ثبت کرده و یکی از چندین نقطه ایران در زمینه هنرهای صنایع دستی است.
کلپورگان در ۲۵ کیلومتری شهر سراوان قرار دارد. قدمت سفالهایی که در اینجا ساخته میشوند، به حدود هفت هزار سال میرسد. علت اینکه سفال کلپورگان شهرت دارد این است که به طور کامل با دست و بدون نیاز به چرخ ساخته میشود و نقش و نگار آن همان طرحهای باستانی است که از چندهزار سال پیش وجود داشتهاند. ما در همه این قرنها هیچ تغییری و نقشها و طرحها انجام ندادهایم و آن را نسل به نسل کردهایم که همین هم باعث شده در ذهن سفالگران زنده بمانند. به همین دلیل زنان سفالگر به صورت کاملا بداهه و ذهنی نقشها و طرحها را از ذهنشان روی سفال اجرا میکنند.
سفال کلپورگان جزئی از هویت صنعت گردشگریایران است. برای جهانیان نیز جالب است که چطور هنری در یک روستا از گذر هزاران سال حفظ شده است. کلپورگان موزه زنده است و از این لحاظ زنده است که اهالی آن هنر آباواجدادیشان را ادامه میدهند. گردشگران داخلی و خارجی نیز به منطقه میآیند و از نزدیک روند با روند تولید سفالها آشنا میشوند و محصولاتمان را به صورت حضوری میخرند و این کمک میکند چراغ کسب و کارمان روشن بماند.
ما حدود یک سال است که اینترنتدار شدهایم. بعد از بازدید سال گذشته وزیر ارتباطات از منطقه ما وضعیت اینترنت بهتر شد و مردم نیز این امکان را یافتند که به صورت مجازی کسب و کار خود را گسترش دهند. این درخواست اهالی روستا از مسئولان بود که خوشبختانه عملی شد. به توصیه آشنایان که میگفتند در فضای آنلاین فروش محصولات بیشتر میشود، صفحه سفال کلپورگان را در شبکه اجتماعی اینستاگرام درست کردم و الان هم محصولات سفال کلپورگان را به مناطق مختلف کشور ارسال میکنم.
هنر تولید سفالهای کلپورگان به جز اینکه بدون تغییر به امروز رسیده چه تفاوتهایی با بقیه سفالها دارد؟ محصولات طی چه مراحل و فرآیندهایی ساخته میشوند؟
سفال کلپورگان از خاک رس ساخته میشود. در نزدیکیهای روستای ما معدنی وجود دارد که خاک را از آنجا تهیه میکنیم. در مرحله بعد از جداسازی و الک کردن ضایعات، خاک را خیس میکنیم و ورز میدهیم و به مدت یک هفته در پلاستیک نگه میداریم. به محض اینکه گل سفال آماده شد، با قطعهای چوبی روی یک تکه سنگ شکل کار را درمیآوریم. سفالهای دستساز کلپورگان بدون هیچگونه قالب و طرح پیشساخته درست میشوند. بعد از حدود ۴ الی ۵ روز که سفالها خشک شدند، چون لعاب ندارند، با تکههای سنگی آنها را صاف میکنیم و صیقل میدهیم تا آماده اجرای نقش و نگارها شوند.
مادهای که طرحها را با آن روی سفالها نقاشی میکنیم، از سنگ منگنز است که ما در زبان محلی به آن تیتوک میگوییم. این سنگ را از منطقه مهرستان میآوریم و آتقدر آن را با سنگ معمولی میسابیم و با آب ترکیب میکنیم که حاصل مادهای سیاه رنگ است. برای زدن طرحها روی سفالها از این ماده با یک تکه چوب و پارچه استفاده میکنیم. ویژگی مهم سفالهای کلپورگان این است که نقشها از پیش آماده نیستند بلکه سفالگران به صورت ذهنی و بداهه آنها را روی سفالها میکشند.
هر سفالگری این نقشها را به یاد دارد و چون پیوسته آن را روی تکرار کردهاند، بعید است آن را فراموش کنند. بعد از اینکه نقوش را روی سفالها اجرا کردیم و تعداد آنها به ۷۰ یا ۸۰ عدد رسید، آنها را در دمای ۹۶۰ تا ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد حرارت میدهیم. چنین دمایی کمک میکند رنگ و طرح و نقشها ماندگار شوند و دربرابر شستوشو از بین نروند.
نقشها و طرحهای سفالها از هزاران سال پیش تاکنون دستنخورده باقی ماندهاند
تولید و فروش صنایع دستی سفال کلپورگان را زنان انجام میدهند. این فعالیت از نظر درآمدی چه سهمی در درآمدهای خانوارها دارد؟
کار اصلی ما تولید سفال است و بسیاری از زنان و دختران در روستا همین کار را انجام میدهند. نمیتوانم بگویم درآمد آنچنانی نصیبمان میشود یا کل درآمد خانواده از این طریق تامین میشود اما کمکخرجمان است و به خصوص که این درآمد از سمت زنان و دختران وارد خانواده میشود. البته میزان درآمد بستگی به میزان فعالیتها هم دارد. هر چقدر سفال بیشتری تولید کنیم، درآمد بیشتری هم کسب میکنیم.
کلپورگان در یکی از استانهای محروم واقع شده که متاسفانه از نظر امکانات و زیرساختها وضعیت خوبی ندارد. مثل بسیاری از نیازهای دیگر پوشش، دسترسی به اینترنت هم هنوز در سیستان و بلوچستان به آسانی و برای همه مقدور نیست. شما بخشی از حرفه و کسب و کار سفالگریتان را در فضای مجازی نیز عرضه کردهاید و محصولات دستساختهتان را برای مشتریان ارسال میکنید. چه شد که سراغ اینستاگرام رفتید؟
ما حدود یک سال است که اینترنتدار شدهایم. بعد از بازدید سال گذشته وزیر ارتباطات از منطقه ما وضعیت اینترنت بهتر شد و مردم نیز این امکان را یافتند که به صورت مجازی کسب و کار خود را گسترش دهند. این درخواست اهالی روستا از مسئولان بود که خوشبختانه عملی شد. به توصیه آشنایان که میگفتند درفضای آنلاینفروش محصولات بیشتر میشود، صفحه سفال کلپورگان را در شبکه اجتماعی اینستاگرام درست کردم و الان هم محصولات سفال کلپورگان را به مناطق مختلف کشور ارسال میکنم.
مردم و کاربران در فضای مجازی چطور از صنایع سفالی کلپورگان استقبال کردهاند؟
واکنش مردم مثبت بوده و این برای ما امیدوارکننده است. همین هفته گذشته چندین سفارش از جاهای مختلف کشور دریافت کردیم و محصولات را برای آنها ارسال کردیم. در کنار اینها فروش حضوری هم داریم.
ویژگی اصلی سفالهای تولیدی این است که کاملا دستساز هستند
مردم روستای کلپورگان سالهاست یکی از قدیمیترین صنایع دستی ایران را زنده نگه داشتهاند و با تولید و فروش محصولات روزگار میگذرانند. فعالیت در فضای مجازی چه حس و حال و تجربهای به شما میدهد؟
ما سالها فروش محصولاتمان را به صورت حضوری انجام دادیم. همین الان هم بخش زیادی از سفالهای کلپورگان را به کسانی که به روستایمان میآیند از ما خریداری میکنند اما فعالیت در فضای مجازی را نیز جدی گرفتهایم. علاوه بر اینکه سفالهایمان را به دست مشتریان از جاهای مختلف میرسانیم، این هنر قدیمی تبلیغ و ترویج هم میشود. این خیلی خوب است که جوامع محلی خودشان محصولات را درست میکنند، خودشان میفروشند و درآمد آن هم نصیب خودشان میشود. منظورم این است که به استقلال کاری و مالیمان کمک کرده است.
تنها محصولات تولیدی خودتان را در فضای آنلاین میفروشید یا نه با چند سفالگر دیگر همکاری داری و در صفحهات آنها را معرفی میکنی و محصولاتشان را میفروشی؟
ما کسب و کارمان را ثبت کردهایم و مدتی است به اتفاق هفت هشت نفر دیگر شرکت تعاونی روستایی راهانداختهایم. بنابراین محصولات شرکت خودمان را میفروشیم. در روستا کار تمام اهالی این است که سفال کلپورگان را تولید میکنند و هر کسی هم محصولات خودش را به فروش میرساند. حدود ۱۲ شرکت ثبت شده در زمینه سفال کلپورگان در روستای ما فعال هستند و همگی نیز در بخش آنلاین فعال هستند.
زنان و دختران روستای کلپورگان سفالها را در طرحها و اشکال مختلف میسازند
برای ثبت رسمی کسب و کار سفالگری چه مراحلی را باید طی کرد؟
روند ثبت شرکت در تجربه ما سخت بود و حدود یکی دو سال دوندگی کردم. برای ثبت مراحل مختلفی را باید پشت سر گذاشت اما مهمترین شرط داشتن آییننامه وگواهینامه استادکاری سفالگری است که از طرف وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری صادر میشود.
آیا هنرمندان و کسب و کارهای مرتبط با تولید سفالگری روستایتان حمایتهای خاصی هم از ارگانها و نهادهای مرتبط دریافت میکنند؟
به هیچ وجه. با اینکه این هنر ثبت جهانی شده و یکی از چندین میراث زنده ایران است، ما تاکنون هیچ حمایتی ندیدهایم. درست است که بیخیال ما شدهاند اما انتظارات ما زیاد هم نیست. اگر همت کنند و به همین موزهای که در روستایمان داریم، رسیدگی کنند، کار بزرگی کردهاند. به طوری که هر کسی که به اینجا میآید و به او میگوییم این موزه ثبت جهانی شده، باور نمیکند. این موزه قریب به ۵۰ سال است که ساخته شده و اهالی نیز محصولاتشان را به آنجا میبرند و میفروشند. هریک از شرکتهای تعاونی یک میز در این موزه میگذارند و محصولات سفالیشان را به بازدیدکنندگان نشان میدهند و میفروشند. علاوه بر این کوره پخت محصولاتمان نیز در همین موزه واقع شده اما به رغم این اهمیت حیاتی چندان توجهی به آن نمیشود.
چالشها و کمبودهایی اصلی هنرمندان در روستای کلپورگان چیست؟ فکر میکنید اگر کدام امکان را داشتید شرایطتان بهتر میشد؟
ما در یک سال اخیر بخشی از محصولاتمان را به صورت آنلاین میفروشیم و سهم این نوع فروش هم در حال افزایش است. طبیعی است مهمترین دغدغه ما در حال حاضر ارسال سفارشهاست. در گذشته مجبور بودیم برای ارسال محصولات دستساز به شهر برویم اما با اینکه پستبانک در روستایمان راه افتاده، چندان فعال نیست و برخی اوقات ناچاریم دوباره به شهر مراجعه کنیم. ما فکر میکنم زیرساخت و امکانات ارسال کالاها در کسب و کار ما بیش از هر موضوع دیگری اهمیت داشته باشد.
صنایع دستی ایران مهجور و سپاسندیده است. همانقدر که اقوام و گروههای مختلف در بکرترین مناطق برای رشد و آبادانی و پیشرفت، روی ناخوش زندگی را بیشتر دیدهاند. نابرابری و محرومیت همه جا یک سرشت و ذات دارد اما نما و رخش هزارگونه است. رفع و رجوع آن نیز طبق عادتی قدیمی و پذیرفته شده طرح میخواهد و فرمول و بودجه و دولتهای پای کار. آدمهای پای کار اما برای حل این معضلات جز دغدغه و مسئولیت و وجدان شخص و اجتماعی داشتن، فکر خلاقانه هم دارند. آدمهایی که کمتر دور خودشان میچرخند و یک راست میروند سراغ ریشه و منشا و علتالعلل. یکی از نمونههای موفق تفکر خلاقانه مجموعه دستادست است که در حوزه صنایع دستی کارآفرینی اجتماعی کردهاند.
کارآفرینی اجتماعی مفهومی است که تکیه اصلیاش بر توانمندسازی و ایجاد فرصتهای برابر رشد است. در ایران کارآفرینی اجتماعی چندان استخواندار و قدیمی نیست و تا پیش از اینکه ایده دستادست به ثمر بنشیند، حتی حوزهای تقریبا ناشناخته بود. دستادست کارآفرینی را با تم رفاهی بهبود وضع معیشتی گروههای فقیر و محروم دنبال میکند. آنطور که بنیانگذار این کسب و کار میگوید، با وجود همه سختیها و مرارتها بر زندگی و معیشت هنرمندان و تولیدکنندگان صنایع دستی اثرات مثبت گذاشتهاند.
فائزه درخشانی در گفتوگوی پیشرو سیر شش ساله شروع به کار تا رشد و تغییر و دستاوردهای دستادست را توضیح میدهد. آدمهایی که به باور او قدرتمندتر و دارای عاملیتهای بیشتر در کارشان شدهاند. بنیانگذار دستادست از تجربه زیستهاش در عرصه صنایع دستی میگوید و بر خلاها انگشت میگذارد. خلاهایی که به گفته درخشانی کسی حاضر نیست فکری به حال آن کند.
در کارآفرینی اجتماعی دستادست بسیاری از کارها به صورت داوطلبانه انجام میشود
شما موسس کسب و کاری هستید که به نام کارآفرینی اجتماعی شناخته میشوید در محافل دانشگاهی و رفاهی نیز به الگویی در اشتغالسازی پایدار فقرزدا بدل شدهاید. کسب و کارهای آنلاین بیش از گذشته وارد زندگی ما شده و مردم هم حالا شما را بهتر میشناسند و از پلتفرمتان خرید میکنند. درباره دستادست برای ما بگویید.
دستادست مجموعهای است که هدف خود را کمک به قدرتمند کردن تولیدکنندگان محصولات دستساز با اولویت گروههای به حاشیه رانده شده جامعه میداند. گروههایی مثل زنان روستایی، افراد دارای معلولیت، زنان سرپرست خانوار و… اولویتهای کاری دستادست محسوب میشوند. مجموعهای که به شکل NGO و سازمانی غیرانتفاعی ثبت شده است. از بین اشکال مختلف کارآفرینی اجتماعی، مدلی هم که ما انتخاب کردیم، مدل تجارت عادلانه است. ما سعی کردیم که مدل تجارت عادلانه را معرفی و در جامعه ترویج دهیم. اینکه چقدر موفق شدهایم به مرور زمان مشخص خواهد شد.
تجارت عادلانه چه مشخصات و ویژگیهایی دارد؟
تجارت عادلانه تلاشی است برای عادلانهتر کردن و فضای کار و تجارت و ۱۰ اصل مختلف دارد. ما در دستادست سعی میکنیم براساس این اصول عمل کنیم. اصل اول این است که به تولیدکنندگان محروم و به حاشیه رانده شده توجه شود و بسترهای رشد آنها را فراهم کند. در این مدل از تجارت، پرداخت منصفانه و عادلانه مهم و کلیدی است. شفافیت نیز به همین ترتیب مهم است و یکی از اهدافی که دنبال میشود این است که کسب و کارها شفاف باشند.
کار کودک قدغن است. تبعیض میان زن و مرد نباید وجود داشته باشد و به ازای کار یکسان باید درآمد یکسان داده شود. این مفهوم ۱۰ اصل دارد و ما سعی کردهایم به خوبی آن را در دستادست پیادهسازی کنیم.
ایده اولیه این کسب و کار از کجا به ذهنتان رسید؟
ما سال ۹۲ کار تحقیقاتی دستادست را شروع کردیم و در سال ۹۳ نیز رسما شروع به کار کردیم. ما و کسانی که ایده را عملیاتی کردیم فعالین اجتماعی بودیم و دلمان میخواست کار پایدار کنیم. اینکه در مقطع کارشناسی ارشد جامعهشناسی خوانده بودم نیز بیتاثیر نبود.
مهمترین مسئله برای ما از روز اول، پایداری کسب و کارمان بود. واقعیت این است که به مدل خیریهای کار کردن علاقه چندانی نداشتیم. از ابتدا مایل بودیم که فعالیت اجتماعی انجام دهیم که اثرات پایداری بر روی جامعه هدفمان داشته باشد. دنبال فعالیتی بودیم که به عزت نفس آدمها آسیب نزند، دلمان نمیخواست کار موقت کنیم که یک روز به یک نفر کمک کند اما روز بعد به حال خود رها شود. ما نمیخواستیم دخالت ما در زندگی آدمها آسیبزننده باشد. دلمان نمیخواست نابرابریها را دوباره بازتولید کنیم.
برای ما مهم بود وقتی دست به کاری میزنیم، نهتنها نابرابریها را تشدید نکنیم بلکه به دنبال این بودیم که قدری شرایط را برای جامعه هدفمان عادلانهتر و برابرتر شود. چون به این مسائل فکر میکردیم، به این سمت رفتیم که پایداری را جدی بگیریم. به مرور زمان نیز یاد گرفتیم و حالا کمی بالغتر شدیم. ایده ابتدایی کارآفرینی اجتماعی بود اما در روند تحقیاتمان به تجارت عادلانه رسیدیم. جلوتر که رفتیم گستره فعالیتهایمان بیشتر و متفاوتتر شد. ابتدا فکر میکردیم کمک به فروش کافی است اما به تدریج متوجه شدیم که باید کارهای دیگری هم انجام دهیم که پایداری و اثرگذاری لازم را داشته باشیم.
برای مثال آموزشهای مربوط به کسب و کار را راه انداختیم. با وجود اینکه از راه دور کار میکنیم اما کوشیدیم هر چه در توان داریم و فناوری نیز به ما امکان میدهد، آموزش را به صورت فراگیرتر و با کیفیت بهتر به افراد منتقل کنیم. در همه این مراحل سعی میکردیم فازهای مکمل و پیوستهای مختلف را تعریف کنیم که ظرفیتهای فعالیت بیشتری برای ما ایجاد شود.
صنایع دستساز برای گروههای آسیبپذیر محل درآمد مناسب است
مدل کسب و کار دستادست، کارآفرینی برای گروههای آسیبپذیر و محروم است. مشخص است که دغدغهای انسانی و نوعدوستانه را دنبال کردهاید که کاملا هم قابل احترام است. کاری که شما انجام میدهید، نمونه خارجی هم دارد؟
زمانی که شروع به تحقیق کردن برای راهاندازی فعالیتی پایدار، بیش از هر چیزی بر داشتهها و مهارتها و دانشی که کسب کرده بودیم تکیه کردیم. از سویی فکر کردیم که با چه مشکلات و معضلاتی در کشورمان روبرو هستیم. به این فکر میکردیم که چطور میتوان معضلات را با تخصص و دانشمان در حوزه مسائل اجتماعی پوشش داد. برای یافتن پاسخ این سوال تحقیقات و بررسیهای زیادی کردیم. مدلهای خارجی کارآفرینی اجتماعی را نگاه کردیم و از آنها یاد گرفتیم. ما ادعایی نداریم که کاری که انجام میدهیم منحصر به فرد است و در هیچ جای دیگری از جهان مشابه آن وجود ندارد. برای مثال مدل تجارت عادلانه قدیمی به نام «دههزار روستا» وجود دارد که در کشورهای زیادی پیادهسازی شده و و مشابهتهایی با کار ما دارد.
ما به طور مداوم در حال یادگیری از کسانی هستیم که با آنها کار میکنیم. دلمان میخواست سازمان یادگیرندهای باشیم و ما را با این خصلت و ویژگی بشناسند. اتفاقا همین انتخاب هم باعث شد که تغییر کنیم و روی مدل صفرمان نمانیم. ما بارها و بارها تغییر کردیم و به مرور جزئیاتی را وارد کار کردیم و دانشی را فرا گرفتیم که باعث شده در این لحظه هویتی از اساس متفاوت از مدلهای اولیهای که از روی آنها الگو گرفتیم، کسب کنیم. ما به نمونههای خارجی نگاه کردیم و سعی کردیم براساس تجارب خودمان و چیزهایی که یاد میگیریم به طور مداوم در حال تغییر کردن باشیم.
پس به عبارتی میتوان گفت شما در شش سال گذشته یاد گرفتید، پوست انداختید و بالغ شدید و الان هم تقریبا مدلی بومی و ایرانی از کارآفرینی اجتماعی دست یافتهاید که در آن فرهنگ و ارزشها و فضای جامعه ایران دیده شده است.
همینطور است. ویژگیهای جامعه هدفی که ما در ایران با آنها کار میکنیم با ویژگیهای زنانی هندی یا آمریکای لاتین و… متفاوت است. هر کشوری ویژگیهای خاص خود را دارد و جمعیت آن با مشکلات خاص خود درگیرند. کشور ما نیز همینطور است. حتی معضلات و مشکلات شهرهای مختلف یا روستاها با شهرها با یکدیگر نیز متفاوت است. ما در دستادست سعی کردهایم به این نکات توجه کنیم و آن را در کسب و کارمان اعمال کنیم.
گروهها و افراد مخاطب هدف دستادست چه کسانی هستند؟
در حال حاضر اکثریت تعدادی کسانی که با آنها کار میکنیم، زنان روستایی هستند. یکی از مشکلاتی که این زنان با آن درگیرند و برای ما هم اولویت دارد، فاصله جغرافیایی است. برای تهیه مواد اولیه و فروش محصولات دسترسیشان به بازار محدود است و به همین دلیل در اولویتهای ما قرار گرفتهاند. این زنان اغلب با فقر و نداری دست و پنجه نرم میکنند و ما نیز با پروژههای معیشت جایگزین از آنها حمایت میکنیم.
در بسیاری از مناطق کشورمان به خصوص در نواحی گرم و خشک، روستاها با کمبود آب درگیرند و معیشتشان که در گذشته وابسته به کشاورزی بود، اکنون در خطر افتاده است. ایده ما این بود که اگر کشاورزی را بتوان با کارهای دیگر جایگزین کرد، به بهبود وضعشان کمک بزرگی میکند. علاوه بر این زنان فقیر و سرپرست خانوار حاشیهنشین شهرها هم در زمره گروههای هدف ما قرار دارند. به جز اینها معلولین نیز با مجموعه دستادست کار میکنند و در گروههای اولویت ما قرار دارند.
دستادست کلاسهای آموزشی ویژه گروههای تولیدکننده و تامینگنندگان برگزار میکند
با این گستردگی دامنه پوشش گروهها، تعداد هنرمند و تولیدکنندگانی که با دستادست همکاری میکنند باید زیاد باشد.
ما در دستادست جامعه هدفمان را در گروههای مختلف دستهبندی کردهایم. بعضی گروهها تعداد اعضا کم است و در پارهای از گروهها نیز تعداد اعضا به بیش از ۱۰۰ نفر میرسد. ولی در مجموع حدود ۵۰۰ هنرمند یا تولیدکننده با ما کار میکنند.
هنرمندان و تولیدکنندگان دستادست آنطور که خودتان میگویید از اقصینقاط کشور با شما همکاری میکنند. محصولات تولیدی که روی پلتفرمتان به فروش میرسد، در چه حوزهای دستهبندی میشوند؟ آیا هر هنرمندی محصول خاص و ویژه منطقه جغرافیایی خود را تولید میکند؟
ما پایه را بر محصولات دستساز قرار دادهایم اما خیلی تاکید نکردهایم که محصولات مطابق تعریف کلاسیک صنایع دستی باشد. برای مثال حوزه بافتنیها در زمره فعالیتهای مورد حمایت وزارت میراث فرهنگی نیست اما ما آن را جزء محصولات دستساز قرار دادهایم. در عین حال در گروهها محصولات خاص و ویژه هر منطقه نیز در گروهها وجود دارد. برای نمونه با هنرمندانی از کرمان همکاری داریم که پتهدوزی خاص منطقه خود را تولید میکنند. یا گروههایی که در سیستان و بلوچستان با آنها کار میکنیم، سوزندوزی بلوچی انجام میدهند که خاص همانجاست. در قشم نیز افرادی را داریم که گلابتوندوزی انجام میدهند.
گروههای هدف چگونه به شما وصل میشوند؟ مشخص است که حضوری رفتن به مناطق مختلف و شناسایی هنرمندان در معرض آسیب کاری دشوار است که هم وقتگیر است و هم هزینهزا.
روال کار در گذشته اینطور بود که داوطلبان از طرف NGOها به ما معرفی میشدند. سازمانهای مردمنهاد به شهرها یا روستاهای مختلف کشور میرفتند و گروههایی برای فعالیت اقتصادی میان اهالی تشکیل میدادند و بعد هم به دستادست معرفی میشدند. در سالهای اولیه حتی با تولیدکنندگان خانگی هم وارد همکاری میشدیم. اما در نهایت به این سمت رفتیم که اولویتمان گروههای خاصی باشد و همین روال را تا امروز هم ادامه دادهایم. در حال حاضر اگر گروهی بخواهد با ما کار کند با ما تماس میگیرند. یعنی ما سراغ کسی نمیرویم.پ
گروهها از طرق مختلف ما را پیدا میکنند و به ما متصل میشوند. اگر این افراد جزء گروههای هدف ما باشند، فارغ از اینکه تولیداتشان چیست، با این شرط که در حوزه محصولات دستساز باشد، وارد مرحله همکاری با ما میشوند. نوع همکاری نیز تابع شرایط دیگری است. برای مثال ممکن است محصولات تولید شده واجد شرایط لازم برای عرضه به بازار باشد اما گاهی اوقات هم اینطور نیست و باید یک سری تغییرات را در آنها داد.
چه خدمات و سرویسهایی به گروههای مختلفی که به طرق مختلف وارد فاز همکاری با دستادست میشوند، ارائه میکنید؟
زمانی وقتی وارد فاز همکاری میشویم یکی از اولین مسائلی که بر آن تاکید میکنیم، ارتباط گرفتن با ایده قدرتمندی است. یعنی به تولیدکنندگانمان میگوییم آنها یک سری قدرتها و توانمندیهایی دارند و دستادست هم یک سری تواناییها و امکانها دارد و باید اینها را به هم وصل کرد تا نتیجه بهتری حاصل شود. سعی میکنیم فرآیند اعتمادسازی را به خوبی و تا آنجا که ممکن است به درستی طی کنیم. برای نمونه خبرنامه داخلی داریم و به طور مداوم محتوا را از طریق شبکههای اجتماعی به دست تولیدکنندگانمان میرسانیم.
اگر ما تصمیم بگیریم تغییری ایجاد کنیم، در فرآیند کاری دستادست به آنها اطلاع میدهیم که میخواهیم چنین کاری انجام دهیم و نظرشان را میپرسیم. یا میگوییم میخواهیم نمایشگاه برگزار کنیم و شرایط و هزینهها را به آنها اطلاع میدهیم. سعی میکنیم تا آنجا که ممکن است ارتباط بر مبنای دو شریک کاری برابر برقرار شود. هرچند میدانیم که مشارکت تولیدکنندگانمان در تصمیمگیریها کامل نیست اما سعی میکنیم که تا حدودی آنها را در جریان تصمیمگیریها قرار دهیم.
از سویی دیگر نیز سعی میکنیم آموزشهای دائمی را به گروههایمان بدهیم. درباره مسائلی مانند قیمتگذاری و پیشبینی شرایط آینده که در کسب و کار مهمند، مجموعهای از آموزشها را به تولیدکنندگانمان عرضه میکنیم. همینطور بستههایی پیشنهادی برای بهبود کسبوکار را به آنها چه به صورت تصویری و چه به صورت صوتی میدهیم. در زمینه فروش محصولات نیز به آنها کمک میکنیم و سعی میکنیم معرفیشان کنیم. برای برخی گروههای نیازمندتر نیز کارهای بیشتری انجام دادهایم. برای مثال کمپین طراحی و اجرا کردهایم که منابع مالی لازم را برای شروع فعالیت یا توسعه کسب و کار را برای برخی گروهها تامین شود.
بخشی از فرآیند معرفی و ارتباط با مشتریان دستادست با برگزاری نمایشگاهها و کمپینهای دورهای میسر شده است
دستادست را هر طور که تعریف کنیم یک کسب و کار است. اگرچه بخش توانمندسازی آن بیشتر به چشم میآید، اساس آن بیزنسی است. یعنی جنس را از تولیدکننده میگیرد و به خریدار تحویل میدهد. آیا استانداردهای خاصی را مشخص کردهاید که فلان محصول صنایع دستی که به دست مشتری میرسد، شرایط و کیفیت لازم را داشته باشد؟ نظارتها چگونه است؟
ما در واقع ما فروشنده نیستیم بلکه به فروش کمک میکنیم. بنابراین این کارها را کردهایم. از همان ابتدای همکاری به تولیدکنندگان صنایع دستیمان شرط و شروطها را میگوییم و استاندارها را تعیین میکنیم و میگوییم محصول باید مطابق با مشخصاتی باشد که اعلام کردهاند. به عبارت دیگر کسانی که با ما کار میکنند میدانند که فروش محصولات تابع چه ویژگیها و شرایطی باید باشد و رعایت تمام استاندارها در آن الزامی است.
بسیاری از تولیدکنندگان ما به دلیل فقر و محرویمت و دوری جغرافیایی با فروش کالا آشنایی ندارند اما ما پیش از آغاز رسمی همکاری، آموزشهای لازم را به آنها میدهیم و بر مراحل فروش و عرضه محصولات نیز نظارت میکنیم.
شعار دستادست توانمندسازی و پایداری کسب و کار است. چندین سال است فعالیت دارید و ممکن است به همه یا بخشی از اهدافی که برای خودتان و تولیدکنندگانتان مدنظر داشتهاید، دست یافته باشید. بررسی کردهاید ببینید این نوع کارآفرینی بر زندگی و معیشت گروههای هدفتان چه اثری گذاشته است؟ معیشت جایگزین به صورت واقعی جایگزین شده است؟
به طور کامل نه. من نمیتوانم ادعا کنم در یک روستا، فروش صنایع دستی تولیدی زنان اینقدر خوب بوده که توانستهاند این نوع فعالیت را جایگزین کشاورزی کنند. اما این بدان معنا نیست که بیتاثیر بوده است. اثراتی را که ما سنجیدهایم یکی این بوده که اعتماد به نفس و قدرت تصمیمگیری و تصمیمسازی و مشارکت در امور خانواده و محل در میان افرادی که با دستادست کار میکنند، بیشتر شده است. یعنی آدمهای قدرتمندتر و آدمهای دارای عاملیتهای بیشتری در کارشان شدهاند.
از طرف دیگر به نسبت فروش، برخی گروهها موفقیت بیشتری داشتهاند و میزان فروش برخیها نیز کمتر بوده است. اما در مجموع هر یک از تولیدکنندگان براساس شرایطی که با آن درگیر بودهاند یا نوع محصولاتی که عرضه کردهاند، میزانی از درآمد به دست آوردهاند. در زندگی برخی زنان و معلولین جامعه هدف ما، تغییرات مثبت و سازندهای رخ داده که گاه جنبه اجتماعی هم گرفتهتر است.
برای مثال برخی زنان از محل فروش محصولات صنایع دستیشان بودجههایی را برای عمران و آبادانی روستا یا محلههایشان اختصاص دادهاند. در یکی از روستاها زنان هنرمند از پولی که از فروش محصولات کنار گذاشتهاند، قنات روستایشان را احیا کردهاند.
من بر این باورم که سطح زندگی گروههایی که با دستادست کار میکنند، نسبت به گذشته بهتر شده است. ممکن است سرعت رشد و بهبود وضع برخی بالاتر باشد اما در مجموع نمیتوان انکار کرد دستادست به عنوان کسب و کاری مرتبط با صنعت گردشگری بر زندگی و معیشت هنرمندان و تولیدکنندگانمان اثرات مثبت گذاشته است. البته نمیتوان از این مسئله هم به سادگی گذشت که در دو سال اخیر مشکلات حادی نیز سر راهمان قرار گرفته و اقتصاد گردشگری آسیب زیادی دیده است
بسیاری از تولیدکنندگان ما به دلیل افزایش قیمتها و گرانی مواد اولیه فعالیتهایشان کمتر شده یا ناچار شدهاند کارشان را تعطیل کنند و از چرخه تولید خارج شوند. هزینه تولید محصولات اینقدر زیاد شده که در بازار خریداری برای محصولات صنایع دستی این زنان پیدا نمی شود. علاوه بر قیمت مواد اولیه و هزینه تولید، دیگر ابعاد زندگی تولیدکنندگان دستادست نیز متاثر شده است.
در گذشته افراد وقتی میخواستند همکاری با ما را شروع کنند، این توان حداقلی را داشتند که تلفن هوشمند خریداری کنند. الان اما خرید یک دستگاه تلفن هوشمند که اتفاقا ابزاری مهم در تولید و فروش آنلاین تلقی میشود، برای اغلب مردم امری غیرممکن شده است. افزایش هزینههای حمل و نقل نیز اثراتی منفی بر کسب و کارهای کسانی که با دستادست کار میکنند، گذاشته است. در این میان کرونا هم نفس کسب و کارها را بند آورده است.
خریدارانی که محصولات و دستسازهای هنرمندان و تولیدکنندگان دستادست را خریداری میکنند، طبیعتا به دنبال مزیت و ویژگی خاصی میگردد. تمایز شما با دیگر کسب و کارهای فروش آنلاین چیست؟آیا توانستهاید در دستادست دغدغه و رسالت خودتان را به خریداران نیز منتقل کنید که هدف توانمندسازی گروههای آسیبپذیر است و نه صرفا خرید یک محصول. چه نوع یازخوردهایی داشتهاید؟
بزرگترین کاری که دستادست برای گروهها میکند معرفی کردن است. هیچ کاری در دستادست ارائه نمیشود مگر اینکه اشاره شود متعلق به چه گروهی از زنان و در چه مناطقی است. گرچه اگر امکانات و توان بیشتری داشتیم بهتر میتوانستیم به شهرها و مناطق مختلف سفر کنیم و با گروهها رودررو میشدیم و عکس و فیلمهای بهتری تهیه میکردیم، اثرگذاریمان بیشتر میشد.
در هر حال ما با محدودیتهایمان کنار آمدهایم اما هر جا شرایط مهیا بوده و کاری از دستمان برمیآمده برای اعضای گروههایمان انجام دادهایم. فکر میکنیم درباره موضوعی که شما به آن اشاره میکنید، موفقیتی نسبی به دست آوردهایم. ما اطمینان داریم حداقل ۸۰ درصد کسانی که از دستادست خرید کردهاند، به خاطر اهداف و رسالتهایی که ما دنبال میکنیم اولویت را به ما دادهاند. بازخوردهای مثبت زیادی دریافت کردهایم که برای ما نیز قوت و دلگرمی است.
محصولات دستساز در هر منطقه تداعیکننده فرهنگ و ارزشهای اساسی مردمان آن دیار است
دستادست در حوزه توانمندسازی فعال است و همان کاری را میکند که وظیفه سازمانها و نهادهای حمایتی مثل وزارت رفاه و سازمان بهزیستی و… است. پیش آمده در شش سال گذشته که این نهادهای توانمندساز و حمایتی که وصلند به بودجه دولتی و دستشان هم بازتر است سراغتان بیایند و بخواهند از شما حمایت کنند. هر چه باشد دستادست کار آنها را هم راحتتر کرده است. کافی است مدل شما را بگیرند و آن را در سطحی گستردهتر بر روی گروههای آسیبپذیر بیشتری آزمایش کنند.
ما در دستادست با نهادهای حاکمیتی تاکنون کار نکردهایم و بودجهای هم تاکنون از آنها نگرفتهایم. دستادست همیشه متکی به خودش بوده و در تمام این سالها با وجود همه موانع و مشکلاتی که داشته راه خودش را ادامه داده است. واقعیت این است که ما دلمان نمیخواهد از دولت یا نهادهای حاکمیتی بودجه بگیریم بلکه میخواهیم مستقل باشیم و به صورت مستقل برای خودمان هدف تعیین کنیم و براساس اهدافمان جلو برویم. با این حال آنچه که دلمان میخواست وجود میداشت و همیشه هم کمبود آن را احساس کردهایم، کم بودن قوانین و مقررات حمایتی است.
ما در کشورمان خلاهای قانونی زیادی در حوزه فعالیتهای حمایتی داریم. دستادست به صورت NGO ثبت شده و ما مجبوریم تمام ضوابط و دستورالعملها و شرط و شروطهایی را که از NGOها انتظار میرود رعایت کنیم. این ضوابط و باید و نبایدها بسیار دست و پاگیرند و با شیوه کار ما بسیار نامتناسبند. ولی مجبوریم این کار را بکنیم. علت این است که هیچ مدل ثبت مجموعههای انتفاعی یا غیرانتفاعی کارآفرینی اجتماعی وجود ندارد که من یا امثال من بتوانیم ایدههایمان را عملیاتی کنیم. کسب و کارهای کارآفرینی اجتماعی نیز مثل هر کسب و کار دیگری نیازمند دریافت تسهیلات هستند. نیاز دارند که تسهیلکننده و شتابدهنده بر سر راهشان قرار بگیرند و کمکشان کنند.
در حوزه کارآفرینی اجتماعی بوروکراسیهای پیچیده و وقتگیر آزاردهندهتر از بقیه حوزههاست و انرژی و توان ما را بسیار تحلیل میبرد. تا وقتی قوانین و مقررات در این زمینه تدوین نشده طبیعتا انتظاری هم نمیتوان داشت. متاسفانه در این زمینه هنوز در ابتدای راه هستیم.
این قوانین و مقررات به طور کلی وجود ندارد یا اینکه قوانین و مقررات موضوعه به تصویب رسیدهاند اما در اجرا به آنها توجهی نمیشود؟
اصلا وجود ندارد. الان اگر شما بخواهید بروید و یک مجموعه را ثبت کنید، یا باید شرکت تعریف کنید یا خیریه و NGO. هیچ نوعی از ثبت کارآفرینی اجتماعی در قوانین و مقررات دیده نشده است.
در حوزه کارآفرینی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و تاحدودی هم وزارت صنعت، معدن و تجارت درگیر است. در بخش صنایع دستی نیز وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی متولی است. درباره NGOها نیز که وزارت کشور مسئولیت دارد. یعنی اگر کسی بخواهد کارآفرینی اجتماعی در بخش صنایع دستی تعریف کند به طور همزمان باید از ۳ یا ۴ وزارتخانه مجوز بگیرد. شاید یکی از دلایل خلاهای قانونی که اشاره کردید، همین تعدد متولیها باشد. برای طرح و احیانا رفع این چالش به جایی مراجعه کردهاید؟
ببینید در کشورهای دیگر شرکتهایی به نام «شرکت c» وجود دارند که به عنوان شرکتهای کارآفرینی اجتماعی ثبت شدهاند. به خاطر ماهیت اجتماعی این شرکتها، در قوانین و مقررات یک سری امتیازها و تسهیلات و امکانات را به آنها اختصاص میدهند.
برای نمونه یک سری معافیتها در قوانین و مقررات را برای آنها در نظر میگیرند، امکاناتی را در اختیارشان میگذارند و به آنها مشاورههای لازم را میدهند. یعنی به این نتیجه رسیدهاند باید از مجموعههای اجتماعی که خودشان را خرج میکنند تا مشکلات و دردهای جامعه حل و درمان کنند، حمایت کنند. بنابراین در جهان قوانین و مقرراتی وجود دارد که کارآفرینی اجتماعی را به رسمیت شناخته و از آن حمایت میکند اما در ایران از اساس چنین چیزی وجود ندارد.
هدف اصلی دستادست توانمندسازی گروههاست و این مضمون به خریداران آثار نیز منتقل شده است
از دولت و نهادهای حاکمیتی که بگذریم، سرمایهگذاری بخش خصوصی جذب کردهاید؟
ببینید ما دستادست را با سرمایه شخصی کمتر از ۱ میلیون اندکی راه انداختیم که رقم آن برای امروز خندهدار است. همکاران ما مدت زیادی را به صورت داوطلبانه کار کردند. چرا که هدف اجتماعی برای اعضای تیم ارزشمندتر بود. الان نیز حجم بسیار زیادی از کارهایمان را به صورت داوطلبانه انجام میدهیم. ما در چندین مرحله برای انجام پروژههایمان کمپین کراوفاندینگ (تامین مالی جمعی) برگزار کردیم و کمکهای خرد مردمی را جمعآوری کردیم و کارمان را جلو بردیم.
درباره جذب سرمایه بخش خصوصی در دستادست، ما مشکلی با این کار نداریم اما شرط اصلیمان این است که استقلالمان حفظ شود. تصور میکنم مانع اصلی که اجازه نمیدهد چنین اتفاقهایی بیفتد، ماهیت غیرانتفاعی دستادست است. ما در دورههایی اسپانسر برای انجام پروژههایمان جذب کردهایم اما به اینکه کسی پیدا بشود و سرمایهای هنگفت به کار تزریق کند خوشبین نیستیم.
ماهیت دستادست به گونهای است که سودی به کسی برنمیگرداند. به همین خاطر حالت سرمایهگذارانه ندارد و فقط مبتنی بر مشارکت است. ما نهایت کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که سرمایهگذار احتمالی بعدا بیاید و اصل پول خود را دریافت کند.
در پلتفرمهای فروش آنلاین محصولات و خدمات، مشتری سفارشگذاری میکند و فروشنده یا ارائهدهنده به درخواست او جواب میدهد. در کارآفرینی اجتماعی دستادست تولیدکنندگان و تامینکنندگان اغلب از مناطق دورافتاده و محروم هستند و دسترسیشان به اینترنت و فضای آنلاین به راحتی دشوار است. در این میان بحثهای فرهنگی و ارزشی یا نداشتن تلفن همراه هوشمند یا دیگر امکانات هم بیاثر نیستند. شما با گروههایتان به صورت غیرحضوری ارتباط میگیرید و انواع و اقسام کمپینها را نیز اجرا کردهاید. تجربه کار حمایتی کردن آنلاین چگونه است؟
فضای آنلاین یک سری ظرفیتها و بسترها را در اختیارمان گذاشته و ما تا آنجا که مقدور بوده از آن بهره بردهایم. ما با گروههایی که دور از دسترسند کار میکنیم. در عین حال با محدودیتهای آزاردهندهای نیز روبرو میشویم. قطعی اینترنت اتفاقی وحشتناک است. حیات کار ما و معیشت و درآمد صدها نفر از شرکا و تولیدکنندگانمان به اینترنت وابسته است و بدون شک در موقعیت بیاینترنتی دچار مشکل میشویم. به همین خاطر در صدد تغییر مدل کسب و کارمان از شهریور به بعد هستیم.
ما به خاطر وابستگی بالایمان به اینترنت نمیتوانیم از گروههایی که از حد مشخصی مشکل دارند، ارتباط بگیریم. درست است ما در دستادست با گروههای روستایی کار میکنیم، اما برخی از آنها با مشکلات بسیار حادی درگیرند. ما افرادی داریم که نه موبایل هوشمند دارند و نه اینترنت و کامپیوتر. اینها بیشترین کمک را لازم دارند اما تاکنون نتوانستهایم به آنها وصل شویم. احساس میکنیم باید مسئولیتپذیرانهتر با این گروهها وارد تعامل شویم.
قرار است به طور مشخص در این تغییر مدل کسب و کار چه کاری انجام دهید؟
در مدل جدید قرار است همکاریمان با گروههایی که هماکنون هم با آنها کار میکنیم مشاورهای باشد و کار مستقیم را ببریم به سمت افراد و گروههایی که مشکلات حادتری دارند. این تغییر البته در شرایط اقتصادی فعلی با ریسکهای زیادی همراه است اما ناگزیریم چنین کاری را انجام دهیم.
دستادست همانطورکه خودتان گفتید واسطه فروش صنایع دستساز افراد و گروههای در معرض آسیب به مشتریان است. به غیر از پلتفرم فروش دستادست، آیا تامین کنندگان به جایی میرسند که مستقل شوند؟ دوم اینکه آیا تولیدکنندگان میتوانند همزمان با اینکه با شما کار میکنند، خودشان نیز محصولاتشان را بفروشند؟
یکی از هدفهای اصلی دستادست این است که هنرمندانمان به استقلال برسند. اساسا به آنها آموزش میدهیم که یاد بگیرند در حوزه صنایع دستی و دستساز مستقل شوند. اینکه میگویم قرار است مدلمان را عوض کنیم، دقیقا همین اتفاق خواهد افتاد. یعنی دستادست تبدیل به همکار مشاور برای تولیدکنندگان صنایع دستی و دستساز میشود و تولیدکنندگان خودشان محصولاتشان را بر بستر شبکههای اجتماعی به فروش میرسانند. کاری که قرار است ما انجام دهیم این است که برای تولیدکنندگان نمایشگاه برگزار کنیم و به آنها مشاوره دهیم و کنارشان بمانیم تا بتوانند روی پای خود بایستند.
تجربه زیسته شما در کارآفرینی اجتماعی در حوزههای مرتبط با صنایع دستی و گردشگری چه میگوید؟ چقدر فکر میکنید این حوزه پولساز و درآمدزا میتواند اقتصاد کشور را به تحرک وادارد؟
برای ما لحظات تلخ و شیرین زیاد داشته است. بوروکراسیهای اداری بسیار آزارمان داده اما در عین حال برخوردهای انسانی بسیار زیادی دیدهایم که فکر کردن به هر کدام از آنها انرژی ماهها کار کردن را به ما میدهد. من فهمیدهایم که هیچ وقت ظرفیت نوعدوستی را نباید دستکم گرفت. در کمپینهای ما آدمهایی با صدها نوع مشکل مالی مشارکت میکنند که برای ما تکاندهنده است.
شاید باورتان نشود اما زنانی که با دستادست کار میکنند، هیچ کدام امید نداشتند بتوانند از هنر موروثی خانوادگیشان کسب درآمد کنند. این زنان اینقدر اعتماد به نفس کسب کردهاند که فعالانه و قدرتمندانه وارد کار میشوند و برای تولید و فروش محصولات جدید طرح و پیشنهاد میدهند. چنین مواردی در این سالها به ما انرژی و توان ادامه کار را داده و ما خوشحالیم که بر زندگی گروههایی که با آنها کار میکردیم، اثرگذار بودهایم.
صنایع دستی و گردشگری علاوه بر اینکه میراث گذشتگان را حفظ میکند، از نظر اقتصادی نیز ارزش افزوده میافزاید
در حیطه کارآفرینی آنچه که به نظرم اهمیت بالایی دارد این است که آدمها که وقتی وارد این حیطه میشوند، باید دید اجتماعی داشته باشند. حل کردن مشکل و معضل اجتماعی بدون داشتن دید اجتماعی غیرممکن است. اگر نداریم باید برویم آن را کسب و تجربه کنیم.
زمانی که ما یک کسب و کار راه میاندازیم که پول درآوریم، با آدمهای معمولی سروکار داریم و اگر هم آسییبی بزنیم، آسیبی معمولی زدهایم که میتوان آن را جبران کرد اما زمانی که کارآفرین اجتماعی میشویم، دیگر اجازه خطا و اشتباه نداریم. نمیتوانیم به گروههای معلول و زنان بیسرپرست یا بدسرپرست به اسم توانمندسازی آسیب زد. آسیبها و تبعاتی این آسیبزنیها بسیار بیشتر از آنچیزی است که در تصور میآید. در حوزه ما اهمیت جوامع محلی بسیار بیشتر از دیگر حوزههای صنعت گردشگری است.
با توجه به چیزی که ما دیدیم و بازخوردهایی که گرفتیم، فکر میکنم صنایع دستی ایران ظرفیت بالایی دارد. مشکل دیگری که به طور کلی گردشگری و صنایع دستی ایران با آن درگیرند و ما نیز در دستادست به نوعی چوب آن را میخوریم، تحریمهای بینالمللی است مشکلاتی که در نقل و انتقال پول وجود دارد بسیاری از فرصتهای توسعهای برای تولید و فروش صنایع دستی را از ما گرفته است.
اگر تولیدکنندگان صنایع دستی ایرانی میتوانستند مثل هنرمندان افغان یا عراقی در سایتهای بینالمللی اکانت درست کنند، باور کنید وضع ما خیلی متفاوت میشد. ساختن اکانت در سایت ebay سادهترین کار ممکن است اما ما از آن محرومیم. از آن سو نیز در داخل نیز تجربه ما نشان داده اگر گروههای تولیدکننده مهارت و تواناییشان را صرف محصولات کاربردیتر کنند، ضریب نفوذشان در جامعه بیشتر میشود. ظرفیت صنایع دستی ایران بالاست چون تنوع آن بالاست اما متاسفانه بخش زیادی از آن در حال از بین رفتن است و به نظر میرسد باید این واقعیت تلخ را باور کنیم.
بسیاری از زیباترین منابع جهان، در دل مناطق و اجتماعاتی قرار گرفتهاند که امروزه در خطر انقراض و نابودیاند. فشارهای زیادی که در چند دهه اخیر در نتیجه جهانی شدن بر فرهنگها و خردهفرهنگهای مختلف وارد شده، به نوعی مقاومت فرهنگی در ابعادی اجتماعی دامن زده است. تعلق شدید به هویتهای قومی برای جلوگیری از حذف و به حاشیه رفتن آنها روی دیگر سکه جهانی شدن است. در کشورهایی که دارای سطح بالاتری از تنوع و تکثر قومی و قبیلهای هستند، یا پهنه فرهنگی آنها درونزا و بومی است، گردشگری اجتماع محور درهای جدیدی را به روی آنها باز کرده است. نوعی از گردشگری که اهتمام اصلی به تعلق قومی و جماعتی قوی در میان گروههای خاص است که گفته میشوند توان توسعهای بالایی دارند.
در گردشگری اجتماع محور هدف اصلی حفظ هویت و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جوامع میزبان است
گردشگری اجتماع محور چیست؟
صنعت گردشگری راهی مطمئن برای غلبه بر پایین بودن سطح درآمد و خلق فرصتهای جدید شغلی و رشد اقتصادی و اجتماعی و امیدوارکننده برای کاهش فقر بخصوص در نواحی که به نحوی دچار رکود و بیرونقی هستند. گردشگری اجتماع محور (Community based tourism) شکلی از بوم گردی است که بر رشد و پیشرفت اجتماعات محلی تمرکز دارد و به ساکنین این اجتماعات این امکان را میدهد که امور مرتبط با پیشرفت اجتماع خود را در ابعاد اقتصادی و فرهنگی در دست داشته باشند. گردشگری اجتماع محور بستری است که استمرار و پیوستگی فرهنگی یک منطقه را حفظ میکند و از توانهای قومی و فرهنگی برای دستیابی به اهداف توسعه اقتصادی در ابعاد محلی، منطقهای و ملی بهره گرفته میگیرد.
ویژگیهای گردشگری اجتماع محور
در گردشگری اجتماع محور بخش عمدهای از مدیریت و در نتیجه سود حاصل از فعالیتهای توریستی در اجتماع میزبان باقی میماند. هرچند این نوع بوم گردی به کمک مسئولیتپذیری جمعی افراد از داخل و نیز خارج از این اجتماع اجرا میشود.
در گردشگری اجتماع محور ساکنان محلی اجتماع مورد نظر، محیط و نیز شیوه زندگی خود را با گردشگران شریک میشوند و در این فرآیند درآمد برای اجتماع محلی درآمدی پایدار ایجاد و منجر به رشد اقتصاد آنها میشود. ویژگی محوری گردشگری اجتماع محور این است که توازن فرهنگی و اقتصادی برقرار میکند و در سطح فراملی نیز توجه گروههای اجتماعی مختلف را به کانونهای اثرگذاری تبدیل میکند.
ساکنان محلی اجتماع مورد نظر، محیط و نیز شیوه زندگی خود را با گردشگران شریک میشوند
گردشگری اجتماع محور تاکیدی بر این نکته است که بیتوجهی به تنوع قومی و فرهنگی منجر به پدیدههای ناخوشایندی مثل فرورفتن در پیله فرهنگی و قطع رابطه با دیگران و در یک کلام نابودی فرهنگی میشود. اتفاقی که یکی از تالی فاسدهای جهان مدرن قلمداد میشود اما همزمان نسخه و راهحل آن را نیز ارائه کرده است.
در گردشگری اجتماع محور از بسترهای فرهنگ قومی و محلی استفاده میشود تا تبادل فرهنگی میان اقوام و گروههای مختلف صورت گیرد. تعصب، خود محوربینی و حتی نژادپرستی از فرهنگی به فرهنگ دیگر چیزی است که گردشگری اجتماع محور از آن جلوگیری به عمل میآورد و اجازه میدهد هویتها و فرهنگهای مختلف پاس داشته شوند.
فعالیتهایی که زیر حوزه گردشگری اجتماع محور شکل میگیرد، همچون برگزاری جشنهای محلی و آداب و رسوم با همراهی گردشگران، شراکت دادن آنها در فعالیتهای روزمرهای که لازمه شیوه زندگی و فرهنگ ساکنان است، و همچنین فروش صنایع دستی و تولیدات محلی، به ساکنان این اجتماع کمک میکند در حین حفظ فرهنگ و شیوه زندگی خود، درآمدی پایدار برای خود ایجاد کرده و بخشی از دنیای مدرن امروزی باشند.
اصل محوری در گردشگری اجتماع محور احترام به سبک زندگی جوامع میزبان است
گردشگری اجتماع محور چه میکند؟
در گردشگری اجتماع محور فرض بر این است که مناطق مختلف با سطوح مختلفی از توان توسعهای و خصوصیات فرهنگی قومی و جماعتی این ظرفیت را دارند که بستری همبستهساز برای شکلگیری بازارهای گردشگری قومی و محلی باشند. استمرار و پیوستگی فرهنگی ویژگی ذاتی جوامع محلی است. به طوری که میتوان گفت کیفیت گردشگری به حضور و پررنگ بودن جوامع میزبان بستگی دارد. در گردشگری اجتماع محور میتوان از این اصل استفاده کرد و به هویت و ارزشها و هنجارهای گروهها و اجتماعات مردم بومی در مناطق مختلف شکلی کالایی داد. منظور از کالایی در اینجا شکل و قالب عرضه و ترویج این ارزشها و به عبارتی دقیقتر فعالیتهای گردشگری است.
گردشگری اجتماع محور از گزارههایی است که به ایجاد ارتباطات مؤثر کمک شایانی میکند و در ارتباط و آشنایی مردم با یکدیگر به ویژه در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، موجب فراگیری اجتماع ملی میشود و همه اقوام را در عضویت اجتماع ملی درمیآورد. از سویی دیگر گردشگری اجتماع محور با تعمیق وفاداری مردم به هویت و ارزشهای خود، ثبات و پایداری اجتماع محلی را تضمین میکند.
گردشگری اجتماع محور اشتراکات زیادی با گردشگری روستایی، گردشگری عشایری، گردشگری قومی، گردشگری فرهنگی و… دارد و جریانی موثر را شکل میدهد که نهایت آن حفظ و اشاعه هویت گروههای قومی مختلف و تقویت بنیه اقتصادی آنهاست. گردشگری اجتماع محور این فرصت را به گروههای مختلف میدهد که فرهنگ و میراث غنی خود را حفظ و عرضه کنند و بدین ترتیب سنتها، میراث و آیین و زبان و افتخارات فرهنگی خود را احیاء کنند
در فرآیند اعطای حس و تجربه به گردشگران، برای اجتماع محلی درآمدی پایدار ایجاد میشود
گردشگری اجتماع محور فقرزداست
فعالیتهای گردشگری اجتماع محور، از دو مسیر به رفع فقر در اجتماعات روستایی کمک میکند، اولین راه ایجاد درآمدی پایدار از راه گردشگریست. در عین حال، رفت و آمد و در ارتباط قرار گرفتن با جامعه مدرن جهانی، به ساکنان این اجتماعات امکانات آموزشی بسیاری میدهد و توانایی آنها را در تصمیمگیری و برنامهریزی دوراندیشانه با در اختیار قرار دادن ابزارها و دانش مورد نیاز افزایش میدهد.
دومین راه بیشتر جنبه بلندمدت دارد و در زدودن فقر به صورت پایدار در این مناطق موثر خواهد بود. گردشگری اجتماع محور، باید بخشی از استراتژی بلند مدت رشد یک منطقه باشد و با هماهنگیهای دقیق متناسب با نیازهای و خواستهها و شرایط فرهنگی و اقلیمی اعضای اجتماع میزبان برنامهریزی بشود. از این نظر، افراد محلی که در برگزاری این برنامهها همکاری میکنند، نه کارمندان آژانسهای برگزارکننده تورها، بلکه در حقیقت مدیران و برنامهریزان اصلی این برنامهها هستند.
اگر چنین شود در آن صورت گردشگری مسئولیتپذیر دیگر امری جانبی و فرعی در این اجتماعات نیست و باید به عنوان یکی از ابزارهای استراتژیک برای رشد و پیشرفت چشمگیر این اجتماعات در برنامهریزیهای کلان در نظر گرفته شود.
خصوصیات فرهنگی قومی و جماعتی بستری مطمئن برای شکلگیری بازارهای گردشگری قومی و محلی است
معیارهای گردشگری اجتماع محور
چندین معیار مختلف برای گردشگری اجتماع محور وجود دارد که بدین شرحند:
هویت
اصالت و آداب و لباس محلی
آگاهی و هماهنگی بومی
مدیریت محلی
پیشرفت اقتصادی پایدار
در ادامه هر یک از این موارد را توضیح میدهیم:
هویت
احترام گذاشتن و کمک به حفظ ویژگیهای محیطی و فرهنگی در گردشگری اجتماع محور موجب میشود ساکنان اجتماع میزبان بتوانند با تکیه بر آداب و رسوم تاریخی خود، فعالیتهایی سازنده را انجام دهند. فعالیتهایی که بر پیشینههای قومیتی آن اجتماع تکیه دارد و وجوه بینظیر و منحصربهفرد فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی همچون ویژگیهای اقلیمی، معماری، فرهنگ غذایی و صنایع دستی آن اجتماع را بازنمایی میکند.
اصالت و آداب و لباس محلی
گردشگری اجتماع محور، روی به اشتراکگذاری فعالیتهای فرهنگی به ویژه فعالیتهایی که جنبه سنتی و اصیل دارند تمرکز دارد. در این نوع گردشگری، موقعیتهای ارزشمندی همچون همخانه شدن با اهالی اجتماع، و صحبتهای هفتگی و به اشتراک گذاشتن تجارب، بستری را فراهم میآورد تا گردشگران و اهالی اجتماع محلی به صورت دو طرفه، تجارب خود را در حوزههای غذا، موسیقی، فولکلور و کالاها و صنایع دستی با یکدیگر به اشتراک بگذارند. در این حالت هر دو فرهنگ میهمان و میزبان، با تمام تفاوتهای ذاتیشان در کنار یکدیگر از احترام و ارزش برخوردار خواهند بود.
در گردشگری عیرشهری هر دو فرهنگ میهمان و میزبان، با تمام تفاوتهای ذاتیشان در کنار یکدیگر قرار میگیرند
آگاهی و هماهنگی بومی
گردشگری اجتماع محور، به عنوان بخشی از یک برنامهریزی وسیعتر، با هماهنگی کامل با نیازهای اجتماع، در راستای حفظ ویژگیها طبیعی و فرهنگی منطقه عمل میکند. در چنین برنامهای، هر یک از اجزا، نقشی کوچک در پیشبرد برنامه بزرگتر دارند و بر بخشی از زیستبوم تاثیر میگذارند. این تاثیرگذاری در حوزه گردشگری، عناصر بومی و فرهنگی همچون معماری و اقلیم است. حفظ طبیعت از راه هماهنگی با آن، از مهمترین ویژگیهایی است که زیرساخت برنامههای گردشگری اجتماع محور را تحت تاثیر قرار میدهد و در ساخت بناهای مورد نیاز همچون حمامها و جادهها و مسافرخانهها باید در نظر گرفته شوند.
مدیریت محلی
گردشگری اجتماع محور به صورت محلی، یعنی توسط افراد همان اجتماعِ میزبان مدیریت شود. چنین مسئلهای پایههای اعتماد افراد محلی به فعالیتهای گردشگری را بنا میکند و موجب میشود تصمیمگیریها شفاف و متناسب با نیازهای حقیقی اجتماع میزبان باشد و در عین حال با ویژگیهای فرهنگی، اقلیمی محل و چشمانداز بلندمدت اجتماع تضاد نداشته باشد. مدیریت محلی، به مرور موجب میشود تا افراد اجتماع به ابزار و دانش لازم برای تصمیمگیری در این ابعاد مسلط شوند و در نتیجه بتوانند بر روندهای گردشگری در منطقه خود، مسلط شده و فواید اجتماعی و اقتصادی حاصل از آن را در راه پیشرفت و دستیابی به اهداف اجتماع صرف کنند.
پیشرفت اقتصادی پایدار
گردشگری اجتماع محور، با استفاده پایدار از منابع طبیعی و فرهنگی، درآمد پایداری برای محلیان ایجاد میکند و در تمام برنامههای این شکل از گردشگری باید سازوکارهایی برای اطمینان از انتفاع محلیان از این پروژهها در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر جوامع محلی نیز باید از اقتصاد گردشگری منتفع شوند
برای داشتن مدل موفق گردشگری استفاده از همکاری و مشارکت جوامع محلی شرطی تعیینکننده است
ارکان مدل گردشگری اجتماع محور
یک مدل موفق گردشگری اجتماع محور از همکاری اجتماعات محلی موجود، رهبران تسهیلگر در فعالیتهای اجتماعی و افراد محلی شکل میگیرد. در فعالیتهای گردشگری هر کدام از اینها قوایی فکری و بازوهایی اجرایی هستند که با هماهنگی با یکدیگر و بدون بر هم زدن تعادل اجتماعی و توازن منطقهای و محیطی کسب و کارهای مرتبط با گردشگری را راه میاندازند. به این ترتیب درآمد حاصل از گردشگری و به تعبیری اقتصاد گردشگری موجب میشود ارزش افزوده ایجاد شده در داخل اجتماع باقی میماند و به رشد و توسعه منطقه کمک میکند.
این شکل گردشگری را در برخی منابع، با عنوان گردشگری مسئولیتپذیر نیز میشناسند؛ چرا که جنب و جوش بیشتر زندگی و درآمد اقتصادی جانبی برای اجتماع میزبان به ارمغان میآورد در حالی که برخی دیگر از اشکال گردشگری، با بهرکشی بیش از ظرفیت، موجب نابودی تدریجی فرهنگ و طبیعت مناطق میزبان میشوند. در نهایت اینکه گردشگری اجتماع محور شباهتهای زیادی با دیگر انواع سبکهای گردشگری دارد، به دلیل اینکه تاکید بر سرمایه فرهنگـی به مثابه یکی از مهـمتـرین منـابع درآمدزایی اجتماعهای محلی و منطقهای مغفول مانده میکند، بیش از دیگر گردشگریها بر جنبههای فرهنگی و اجتماعی گردشگری تاکید میکند.
گردشگری بوم گردی به دلایل زیادی طرفداران زیادی دارد و به نوعی حتی تبدیل به مد روز شده است. همه میخواهند تعطیلاتشان را در جاهایی غیر از مقاصدی که به طور سنتی گردشگرپذیرند، بگذرانند و چه راهی بهتر از بومگرد شدن. فضای آنلاین هم که بزرگترین خدمت را به این نوع گشت و گذار متعهدانه کرده است. اقامتگاههای بوم گردی با توسعه پایدار که همه داد سخن از آن سر میدهند، خط و ربط زیادی دارند. هارمونیشان با تاریخ و طبیعت و زندگی جوامع محلی به طرز عجیبی بالاست و اگر درست و اصولی مدیریت شوند مثل آیینهای عمل میکند که مردم محلی زیستشان را در آن به وضوح زیباتر میبینند. نوعی گنجینه بینهایت از تجربهها، آداب و رسوم و آیینها که به تعبیر شایان بهرامی بنیانگذار اقامتگاه «پیسو» در گردشگری بوم گردی کشف میشوند.
اقامتگاه پیسو در منطقه تنگستان استان بوشهر ساخته شده و نام آن نیز معادل محلی دلفین است. بهرامی مدتها عکاس بوده و به سفر میرفته اما بعد از چند سال شغل عمرانی، راهش را به سمت گردشگری بوم گردی کج میکند و حالا آنطور که خودش میگوید، کسب و کارش گرفته است. او در این گفتوگو از لذت تجربه کردن در گردشگری بوم گردی و پای صحبتهای میهمانان نشستن میگوید. بهرامی پذیرش گردشگر در اقامتگاههای بوم گردی را شروع دوستی با میهمانان میداند اما همزمان میگوید تعداد اقامتگاههایی که این تجربه را به گردشگران میدهند، محدود است. با بنیانگذار اقامتگاه پیسو درباره این کسب و کار و موارد چندی دیگر از جمله توسعه بیضابطه اقامتگاههای گردشگری و تولید محتوای اختصاصی در حوزه گردشگری و… صحبت کردهایم.
اقامتگاه پیسو کاملا با زندگی بومیان منطقه بندر رستمی انطباق دارد
ایده اولیه راهاندازی اقامتگاه بوم گردی چطور به ذهنت رسید؟ چرا گردشگری را انتخاب کردی؟
یکی از حرفههایی که مدتهاست دنبال میکنم، عکاسی است. به واسطه عکاسی زیاد سفر میرفتم. با توجه به تخصصی که در کنترل پروژه و ماهیت شغلم که ۲۴ روز کار بود و ۷ روز استراحت، ایام تعطیلی به سفر میرفتم. آن هم سفر آگاهانه و همراه با تحقیقات فراوان برای انتخاب مقاصد.
در طول سفر و عکاسی نیز پای صبحتهای مردم بومی هر منطقه مینشستم و در جریان تجربیات آنها قرار میگرفتم. گرچه شغل اصلی من کنترل پروژه بود، از ابتدا مایل بودم کسب و کار شخصی خودم را راه بیندازم. در سفرهایم متوجه شدم سفر همیشه وجود دارد اما اقامت گاههای بوم گردی مخاطبان خاص خود را دارد. یعنی سلیقه و طرز نگاه و برخورد گردشگران با محیط پیرامونشان با دیگر انواع گردشگری متفاوت است.
این موضوع برایم جالب بود. بنابراین انگیزهام برای راهاندازی اقامتگاه بیشتر شد. پدرم ملکی در یکی از روستاهای نزدیک بوشهر داشت و بعد از فوت او، تصمیم گرفتم با توجه به علاقهام به گردشگری و ظرفیت بالای منطقه در جذب توریست، این ملک را به اقامتگاه بوم گردی تبدیل کنم. جاذبههای طبیعی زیادی در منطقه ما وجود دارد و ایدههایی هم خودم در سر داشتم. بنابراین اقامتگاه پیسو را راهاندازی کردیم. آشنایی با کنترل پروژه و صفر تا صد طراحی و پیادهسازی پروژه نیز به من کمک کرد.
چقدر طول کشید که پروژه اقامتگاه پیسو به مرحله بهرهبرداری برسد؟
ما سال ۹۶ استارت کار را زدیم و چون از شغل اولم بیرون نیامده بودم، کار را کمکم جلو میبردیم. ابتدا از یک اتاق شروع کردیم و بعد از ساخت و تجهیز آن به سراغ اتاقها و بخشهای دیگر میرفتیم. سال ۹۷ کار راهاندازی اقامتگاه پیسو را به صورت جدیتر پیش بردیم و کمی بعد هم به بهرهبرداری رسید.
با این حال هنوز مراحل تجهیز و تغییر در اقامتگاه پیسو برای بهبود تجربه میهمانانمان ادامه دارد هدف ما این است که اقامتگاه پیسو همیشه برای میهمانان جذاب باشد و احساس کنند که به مکانی تکراری با سرویسها و خدمات مشخص رفتهاند. بنابراین همچنان در حال تغییر و تجهیز اقامتگاهمان هستیم. چرا که ما به تجربههای مشتریانمان اهمیت میدهیم و به همین دلیل تغییر و بهبود را ضروری میدانیم.
پیسو ۴ اتاق ۱۸ متری با ظرفیت ۶ نفر و یک سوئیت یک خوابه ۸۰ متری دارد
در اقامتگاه پیسو چه خدماتی به گردشگران و میهمانان داده میشود؟
در اقامتگاه پیسو خدمات ما شامل اقامت و پذیرایی و تفریح و سرگرمی است. غذاهایمان سنتی است و آشپزهایمان نیز از اهالی روستا هستند. علاوه بر این با کسب و کارهای زیادی در اطرافمان همکاری داریم و سعی میکنیم در اقامتگاه پیسو تمام نیازهای میهمانانمان را پاسخ دهیم. در کنار این موارد ما گشتهای دریایی را نیز به مشتریان ارائه میکنیم.
برای اولین بار در استان بوشهر موجسواری پارویی را ما در اقامتگاه پیسو راهاندازی کردهایم. سال ۹۷ گذشته اولین دوره موجسواری پارویی با ابتکار ما در اقامتگاه پیسو و همکاری هیئت موجسواری استان و شرکتکنندگانی از استانهای فارس و مشهد برگزار شد. در اقامتگاه پیسو سعی میکنیم به میهمانانمان تمام آنچه در فرهنگ مردم بوشهر وجود دارد را عرضه کنیم.
در کنار این از تجربیات گردشگران نیز در اقامتگاه پیسو استفاده میکنیم. هر میهمانی که به افامتگاه پیسو میآید، پای صحبتها و تجربیاتش مینشینیم. گویی با آنها به سفر میرویم. یعنی این افراد سفیران و نمایندگان اقلیم خودشان هستند و ما نیز به صورت متقابل با جاذبهها و خلق و خو و فرهنگ و آداب آنها آشنا میشویم. این گفتوگو کردن و همصحبتی با میهمانان لذتبخش است و تصور میکنم برتری اقامتگاههای بوم گردی بر دیگر اماکن اسکان در همین است. یکی از اهداف اولیهام برای راهاندازی اقامتگاه پیسو همین بوده است.
یکی از مصیبتهایی که فعالان گردشگری با آن روبرو هستند، صدور مجوز تاسیس و فعالیت اقامتگاههای گردشگری است. ما میدانیم گرفتن مجوزها آسان نیست و به جز وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، سازمانها و نهادهای دیگری نیز باید تاییدیه بدهند و ممکن است پروسهای طولانی باشد. روند صدور مجوز اقامتگاههای بوم گردی چگونه است؟ برای راهاندازی اقامتگاه پیسو به مشکل و مانعی برخورد کردی؟
برای راهاندازی مجوز اقامتگاه بوم گردی باید از وزارت میراث فرهنگی مجوز گرفت. با توجه به درخواستی که ارسال میشود، میراث فرهنگی مجوز اولیه را صادر میکند و بعد از آن باید سراغ دهداریها، بخشداریها و ادارههای مختلفی اعم از فرمانداری و شهرداری و… رفت. با اینکه راهاندازی اقامتگاه در زمره کسب و کارهای نوآور قرار میگیرد، متاسفانه فرآیندها و تشریفات اداری طولانی است. ارباب رجوع در ادارههای دولتی بارها باید بروند و بیایند و گاه جوابهای سربالا میشوند که خستهکننده است. خوشبختانه ما تمام مجوزهای اقامتگاه پیسو را گرفتیم و از سال ۹۷ نیز به صورت رسمی فعالیتمان را شروع کردیم.
اقامتگاه پیسو از نظر درآمدزایی در چه وضعیتی است. هزینههای اولیهتان را پوشش دادهاید؟
ما برای اقامتگاه پیسو براساس طرح اولیهمان چندین چشمانداز برای دورههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت ترسیم کردیم و برای هر دوره نیز برنامهریزیهای لازم را انجام دادیم. در دو سال گذشته با اقداماتی که انجام دادیم مثل حضور در نمایشگاهها و رویدادهای گردشگری و به خصوص شرکت در دورههای راهنمای گردشگری میراث فرهنگی و… موفق شدیم زودتر از موعد به اهداف اولیه راهاندازی اقامتگاه پیسو دست پیدا کنیم. با این حال هنوز تا دستیابی به ایدئال و مطلوب درآمدزایی اقامتگاه پیسو راه زیادی مانده است. به خصوص اینکه که کرونا اغلب کسب و کارهای گردشگری را تحتالشعاع قرار داده است.
موجسواری پارویی ورزشی هیجانانگیز است که گردشگران در اقامتگاه پیسو تجربه میکنند
ممکن است تا سالها سایه سنگین کرونا بر گردشگری احساس شود و برای اقامتگاههای بوم گردی مثل اقامتگاه پیسو بسیار تعیین کننده است. پیشبینیات از آینده چیست؟
با شیوع ویروس کرونا آینده کسب و کار ما نیز در هالهای از ابهام رفته است. تا قبل از بحران کرونا، ما مخاطبانمان را پیدا کرده و جایگاهمان را در منطقه تثبیت کرده بودیم اما الان وضعیت فرق میکند و اطمینان سابق را نداریم. سه سال پیش یک ماشین ماسه را صد هزار تومان میخریدیم اما هفته گذشته با ۸۰۰ هزار تومان همان ماشین ماسه را آوردیم. همه اینها یعنی برنامهریزی برای آینده سخت است.
آنچه کسبوکارهای جدید گردشگری به آن نیاز دارند، تولید محتوای اختصاصی دارند و اتفاقا انس و الفتشان با محتوا و رسانه تخصصی نیز بیشتر از سنتیهاست. شاید یک عکس در وبسایتها یا صفحات شبکههای اجتماعی بسیاری دیده شوند اما اگر این عکس یا فیلم تکراری و همیشگی باشد، مخاطب را جذب نمیکند. در مقابل ترکیب تصویر با محتوای مناسب، اثری صدچندان میگذارد. یعنی مخاطب محتوایی میخواهد که ارزش وقتی را که صرف خواندن یا دیدن و شنیدن آن میکند، داشته باشد.
جوانان خلاق و ایدهپرداز بسیاری را میشناسم که برای راهاندازی کسب و کار گردشگری برنامه و طرح داشتند و به معنای واقعی میخواستند پای کار بیایند. در بخش گردشگری طبق قوانین و مقرراتی که وجود دارد، پروژههای گردشگری به بخش خصوصی واگذار میشوند و در عوض دولت از آنها حمایت میکند. به همین ترتیب در سالهای گذشته نیز اشتغالزایی خوبی در بخش گردشگری ایجاد شده اما کرونا مثل طوفانی مهیب یک شبه همه چیز را جمع کرد و با خود برد.
تا پیش از بحران عالمگیر کرونا در بخش گردشگری بیکاران کارآفرین و شاغل داشتیم اما بعد از کرونا این افراد به بیکاران بدهکار تبدیل شدند. فرقی هم ندارد. چه آنها که از تسهیلات دولتی استفاده کردهاند و چه آنهایی که از سرمایههای خودشان پروژههایشان را جلو میبرند.
گرچه به نظر میرسد در شرایط کنونی سرمایهگذاری در گردشگری توجیهپذیر نباشد، دیر یا زود بالاخره این شرایط را پشت سر میگذاریم و با وضعیت کنار میآییم. ما نیز در اقامتگاهمان با وضعیتی مشابه دیگر فعالان گردشگری روبرو هستیم و به نسبت گذشته بازدیدکنندگان کمتری به اقامتگاهمان سر میزنند اما میدانیم که این وضعیت موقتی است و به زودی دوباره به رونق سابق بازخواهیم گشت.
فارغ از رفت و آمدها و روشن نگه داشته شدن چراغ کسب و کارها که دغدغه بسیاری از صاحبان اقاتگاه های بوم گردی است، چیزی که کمتر به آن پرداخته میشود، خردهفرهنگهای محلی و زندگی و آداب و رسوم مردمان میزبان است. بعد از دو سال از راهاندازی اقامتگاه پیسو، فکر میکنید گردشگری بوم گردی چه کمکی به اقتصاد جوامع محلی میکند؟ آیا صرف اینکه از نظر اقتصادی معیشتشان بهبود یابد کافی است؟
مهمترین تاثیر ملموس اقامتگاههای گردشگری بر جامعه میزبان، مسئله اشتغالزایی است. اقامتگاههای بوم گردی به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم بر اشتغال و بیکاری جوامع محلی تاثیر میگذارند. در حالت اول، بخشی از اهالی در اقامتگاههای بوم گردی شاغل میشوند یا همکاری میکنند و تکالیف و وظایفشان نیز مشخص است. در اشتغال غیرمستقیم که در اقامتگاه پیسو آن را دنبال میکنیم و از نظر من اهمیت بالاتری دارد، افراد بیشتری درگیر میشوند و این نوعی اطمبنانخاطر برای محلیها ایجاد میکند.
در این میان برخی مشاغل ایدهمحور و خلاقانه نیز بسته به ظرفیتهای طبیعی و اجتماعی هر منطقه به وجود میآیند. مانند راهنمایان محلی که معمولا نقشی پررنگ در تجربه گردشگری بوم گردی دارند و ما در اقامتگاه پیسو از حضور آنها استفاده میکنیم. در کنار این موارد هنرمندان محلی نیز میتوانند دستساختهها و محصولات خود را به گردشگران عرضه کنند و درآمدی به دست بیاورند. سوپرمارکتها و فروشگاههای محلی نیز در زمان حضور گردشگران بوم گردی فروش بیشتری خواهند داشت. اینها زنجیرههای مختلف گردشگری بوم گردی هستند و ما در اقامتگاه پیسو به اهمیتشان واقف هستیم.
در اقامتگاه پیسو همین که میبینیم اهالی روستا در کنار ما درگیر و مشغول به تامین نیازهای گردشگران هستند، قوت قلب است و قطعا این حضور برای آنها نیز رضایتبخش است. از سویی دیگر ما میدانیم که گردشگری بوم گردی به معنای درست و واقعیاش با اشتغال، حفظ محیطزیست و منابع و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی جوامع بومی ارتباط دارد. یعنی همان مواردی که برای دستیابی به توسعه پایدار الزامیاند.
آنچه که در قبال نوآوریهای صنعت گردشگری باید انجام داد، قانونمند و ضابطهمند کردن است. یعنی دولت و سیاستگذار به موقع و در زمان درست حمایتهای لازم را انجام دهند، به ایدهها بها دهند و زمینه را برای عملیاتی کردن آنها فراهم کنند. به این معنا که صاحب ایده را اسیر گیر و گرفتاریهای اداری نکنند، برخوردها احترامآمیز باشد و امکانات لازم را در اختیارشان بگذارند.
در سالهای گذشته مجوزهایی زیادی برای راهاندازی اقامتگاههای بوم گردی صادر شده اما درصد بسیاری کمی از این کسب و کارها شرط و شروط و اصول بدیهی توسعه پایدار را رعایت میکنند. اقامت گاه بوم گردی یعنی اینکه اهالی جامعه محلی در فعالیتهای مربوط به کار گرفته شوند، یعنی به گونهای با آنها رفتار کنیم که نسبت به هویت و میراث و ارزشهایی که دارند، احساس غرور و افتخار کنند. یعنی کاری کنیم که گردشگران از مصاحبت با افراد بومی لذت ببرند. یعنی اینکه اجازه دهیم رابطه فرهنگی میان گردشگر و ساکنان جامعه محلی شکل بگیرد و میهمانان انگیزه و فرصت شناخت و فراگیری آداب و رسوم بومیان را داشته باشند.
پرسنل پیسو با انواع غذاها و نوشیدنیهای محلی از گردشگران پذیرایی میکنند
اینها نکات جزئی اما کلیدی است که باید جدی گرفته شوند اما در عمل اتفاق دیگری میافتد. اغلب اقامتگاههای بوم گردی در کشور ما متاسفانه حالتی شبیه به اماکن اجارهای را پیدا کردهاند. برای مثال اتاق یا باغ یا سالن به مشتریان اجاره داده میشود و تمام. چیزی شبیه مسافرخانهها. در حالی که اقامتگاههای بوم گردی رسالتی سنگینتر از دیگر انواع اقامتگاهها دارند و در آن میهمان و میزبان و جامعه محلی هر کدام وظایفی را در قبال یکدیگر عهدهدار میشوند. برای بسیاری اولویت اقتصاد گردشگری است اما من چنین باوری ندارم. اقامتگاههای بوم گردی مانند آموزشگاه هستند که گردشگران و بومیان از آن درسهایی فرامیگیرند.
بگذارید مثالی بزنم. استفاده از ظروف یکبار مصرف در اقامت گاههای بوم گردی بسیار رایج است. طبق تعاریف، در گردشگری بوم گردی اولین اصل آن است که به زیست طبیعی و انسانی منطقه آسیب وارد نشود و به قولی در برابر آن متعهد باشیم. اما آنقدر بد عمل کردهایم که این فرهنگ استفاده از ظروف یکبار مصرف در میان مردم بومی هم جا افتاده و وارد چرخه زندگیشان شده است. یعنی راحتطلبتری ترجیح میدهند.
طبیعی است در چنین موقعیتی آنچه برای آنها اهمیت ندارد، میراث و آداب و رسوم و ارزشهایشان است. اگر اقامت گاههای بوم گردی مسئولانهتر عمل کنند و به جای رویکردهای تجاری، به تجربه گردشگری و انتقال آن تجربهها فکر کنند، آیا اتفاقهای بهتری نمیافتد؟ آیا لذت و رضایتمندی گردشگران دوچندان نمیشود؟ آیا ساکنان جامعه میزبان شور و شوق بیشتری برای نشان دادن سبک زندگیشان به گردشگران نخواهند داشت؟
بگذار خلاف آن را نیز در نظر بگیریم. تو میگویی اقامتگاههای بوم گردی مسئولانه عمل نکردهاند. یعنی به جای تجربه گردشگری و انتقال آن تجربهها، رویکردهای تجاری را ترجیح میدهند. کجای کار ایراد دارد؟ باید نوک پیکان انتقاد را به سمت صاحبان اقامتگاهها گرفت یا عوامل و متغیرهای دیگری هم دخیلند؟
مسئله این است که ما تفکیکی قائل نشدهایم و تمام مجوزها را به نام بوم گردی صادر کردهایم. در حالی که اقامتگاههای گردشگری به دستههای مختلفی اعم از بوم گردی یا خانههای مسافر یا خانههای اجارهای تقسیم میشوند و هر کدام نیز جایگاهی مشخص دارند. البته باید تاکید کنم که منظورم این نیست که اگر دیدیم فلان اقامتگاه شرایط اقامتگاه بوم گردی را ندارد، فعالیتی کند.
اتفاقا برعکس اگر تفکیکها را به درستی مشخص کنیم و به گردشگران امکان انتخاب بدهیم، نتیجه بهتری میگیریم. اگر گردشگر بداند فلان اقامتگاه ویلایی فقط شکل و شمایل سنتی دارد و مزیت اصلیاش در عکاسی است، راحتتر از زمانی تصمیم میگیرد که مثلا اقامتگاهی را اجاره میکند و انتظارش برای شناخت فرهنگی اهالی جامعه بومی پاسخ داده نمیشود.
بسیاری از گردشگران به این دلیل اقامتگاههای بوم گردی را انتخاب میکنند که با فرهنگها و خردهفرهنگهای دیگر آشنا شوند و تجربهای نو کسب کنند و این سوای دیدن دیوار کاهگلی یا تزیینات سنتی اقامتگاه است.
در عمل اما گردشگر ناچار است به اقامتگاههایی برود که همه چیز آنها شماتیک و مصنوعی است؛ آب در لیوان یکبارمصرف مینوشد و هرگز هم فرصت پیدا نمیکند که با ساکنان بومی محلی همصحبت شود. مسئله اصلی این است نظارت نمیکنیم که در اقامتگاههای بوم گردی چه اتفاقی میافتد. اگر ما اصول را درست رعایت کنیم و نظارتها هم بیشتر باشد، لذت و رضایتمندی گردشگران دوچندان میشود و ساکنان جامعه میزبان شور و شوق بیشتری برای نشان دادن سبک زندگیشان به گردشگران خواهند داشت.
گردشگری بوم گردی ارزانتر و صمیمانهتر است. کسی که به اقامتگاه پیسو در بوشهر میرود، به دنبال یک نیاز و خواسته میکوبد و تا به روستایی نزدیک ساحل در بوشهر برسد. یک ویژگی خاص. گذشته از اینکه این نقد تو در مقام بنیانگذار اقامتگاه پیسو جدی است، آیا باید نتیجه گرفت ظرفیت گردشگری بوم گردی کشور بیش از این کشش ندارد؟
ببینید ما اشکال بزرگی در کشورمان داریم و آن رشد قارچگونه اقامتگاههای گردشگری است. به خوب یا بد بودن آنها یا دانش و سواد و تجربه موسسان و گردانندگان آنها کاری ندارم. دیدگاههای متفاوت درباره رشد تعداد اقامتگاههای بوم گردی وجود دارد . گروهی معتقدند آنهایی که نواورانه هستند و اصولی پیش میروند و خدمات با کیفیتی ارائه میکنند، در نهایت میمانند و بقیه از دور خارج میشوند.
در مقابل اما گروهی هم هستند که با دست پر و سرمایهگذاری عظیم اقامتگاههای بوم گردی راه انداختهاند ولی خدمات و سرویسهایی که ارائه میکنند، زمین تا آسمان با تصوری که از یک اقامتگاه بوم گردی داریم، فرق میکند. من با تجربهای دو سه ساله در اقامتگاه پیسو فهمیدهایم این قبیل اقامتگاهها نهتنها کمکی به توسعه گردشگری بوم گردی کشور نمیکنند، بلکه حتی بازار کاردرستهای دسته اول را نیز خراب میکنند.
شکی نیست که نیاز به توسعه اقامتگاه بوم گردی داریم اما تنها در صورتی موفق خواهیم شد که درست و اصولی پیش برویم و حوزهها و نیازهای مختلف را به درستی احصا و مشخص کنیم. هنوز در بسیاری از مناطق کشورمان به رغم داشتن ظرفیتهای بالا، اقامتگاه بوم گردی تاسیس نشده و در نتیجه بومگردان ناچارند یا به مقاصد دیگر بروند یا به هتل و خانههای مسافری و اجارهای اکتفا کنند.
در اقامتگاه پیسو با راهنمای محلی، گردشگران با کسب و کار بومیان آشنا میشوند
مشخص است که ما در گردشگری بوم گردی مثل بسیای از حوزههای دیگر خطاها و به قول تو افراط و تفریطهایی داشتهایم که آسیبزا بوده است. برای رونق بیشتر این بخش از صنعت گردشگری چه باید کرد؟
در اقامتگاههای بوم گردی اصل کلیدی این است که فرهنگ و سنتهای هر منطقه را حفظ کنیم. همزمان میتوانیم یکسری خدمات را نیز اضافه کنیم. یعنی خدماتی به گردشگران بدهیم که حس رضایتمندی در آنها ایجاد شود. وقتی که گردشگر چند صد کیلومتر را طی میکند تا به یک جاذبه برسد و شب نیز در یک اقامتگاه بوم گردی بگذراند، اگر این اقامتگاه هم خودش یک جاذبه باشد، به طور قطع موفق عمل کردهایم.
تجربهای مثل ماهیگیری با اهالی روستا برای گردشگران لذتبخش است. میتوان این میل و جاذبه را با کمک اهالی جامعه محلی به گردشگر داد تا لذت حضور او در اقامتگاه دوچندان شود. گردشگری که میخواهد ماهیگیری سنتی را امتحان کند، باید چندین ساعت همراه با ماهیگیران بومی به دریا برود و خودش را با شرایط سخت وفق دهد تا ماهیگیری واقعی را تجربه کند. ماهیگیری این نیست که تور یا قلاب را بدهی دست گردشگر و بگویی یک ساعت دیگر آن را برگرداند.
علاوه بر این حضور گردشگران و در مناطق بومی باید به گونهای باشد که اهالی به حضور و بودن آنها دلگرم باشند. یعنی به صورتی عمل کنیم که سودمندی حضور گردشگران تنها محدود به اقامتگاههای گردشگری نباشد بلکه مهم است که ارزش افزودهای برای مردمان بومی نیز ایجاد شود. چنین الزامی بیش از هرچیز نیازمند همفکری و مشارکت همه بازیگران اعم از سنتیها و جدیدهاست.
باید قبول کنیم که فضای گردشگری دیگر مثل گذشته نیست. فعالان اکوسیستم نوآور گردشگری حرفهای زیادی برای گفتن دارند و تواناییهایشان خارقالعاده است. باید به این درک و فهم برسیم که نیازهای صنعت گردشگری را به درستی و با فکر جمعیمان بسنجیم و بشناسیم. مطالعات میدانی و کارشناسی انجام دهیم و بعد برای چالشهای گردشگری راهحل پیدا کنیم و مشکلات را از سر راه برداریم. این حرف منِ صاحب اقامتگاه پیسو نیست، بلکه دیگر صاحبان کسب و کارها و فعالان گردشگری همین نظر را دارند. باید ببینیم در هر منطقه چه نیازها و ظرفیتهایی وجود دارد و سپس نسبت به احداث و راهاندازی اقامتگاههای بوم گردی اقدام کنیم.
باور کنید توازن منطقهای اقامتگاههای بوم گردی چالشی جدی است و لازم است وزارت میراث فرهنگی و دیگر سازمانها و نهادهای ذیربط، موضوع را مطالعه و بررسی کنند. در عین حال منظورم این نیست که راه را ببندند و اجازه ندهند در مناطقی که از نظر برخورداری از اقامتگاههای گردشگری اشباع شده، سرمایهگذاری نشود. برعکس وقتی ما تصویری دقیق از ویژگیها و پتانسیلهای مناطق مختلف کشورمان داشته باشیم، سرمایهگذاریها را بهتر به کانالهای درست هدایت میکنیم.
برای مثال اگر در یک روستایی ۵ اقامتگاه گردشگری فعال باشد، طبیعی است دیگر ظرفیت این منطقه تکمیل شده و احداث اقامتگاه جدید تنها در کسب و کار دیگران اختلال ایجاد میکند. وقتی میبینیم سرمایهگذار پای کار است، میتوان با مشاوره و کارشناسی صحیح، سرمایهگذاریها را به سمت دیگر نیازهای اساسی آن منطقه متمرکز کرد. شاید آن منطقه نیازمند مجتمع تفریحی یا غذایی و باشد. ما این نیاز را به وضوح در اقامتگاه پیسو دیدهایم. اگر چنین کنیم علاوه بر اینکه سرمایهگذاری توجیهپذیر میشود، تعادل منطقهای و رونق کسب و کار اقامتگاههای گردشگری را نیز تضمین میکند. متاسفانه چنین مطالعات و بررسیهایی در کشور ما صورت نمیگیرد و به نظرات فعالان کسب و کارها نیز اهمیت چندانی داده نمیشود. نتیجه این میشود که در برخی مناطق تعداد اقامتگاههای بوم گردی از تعداد خانههای افراد بومی و محلی بیشتر است و بومگردان نیز امکان بهرهگیری درست از زیستبوم و کسب تجربههای جدید را نمییابند.
کسب و کارهای نوپای گردشگری همیشه حرفشان این بوده که دولت و سیاستگذار حمایتهای لازم را انجام نمیدهند و نسبت به آنها گارد دارد. این حمایت هم صرفا کمکهای مادی و اختصاص وام و تسهیلات و… نیست. گاه انتظارات در حد تسهیل فرآیندها و همراهی همدلانه است. حرف و خواسته اصل فعالان اقامتگاههای بوم گردی از نظر تو چیست؟
بخش گردشگری خلاق است و پیوسته نیز یک سری نوآوریها به وجود میآید که حالتی پویا و داینامیک دارند. بالتبع اگر این نوآوریها در قوانین و مقررات گنجانده شوند، دیگر نمیتوان نام آن را نوآوری گذاشت. بلکه تبدیل به روال و فرآیند میشود. آنچه که در قبال نوآوریهای صنعت گردشگری باید انجام داد، قانونمند و ضابطهمند کردن است. یعنی دولت و سیاستگذار به موقع و در زمان درست حمایتهای لازم را انجام دهند، به ایدهها بها دهند و زمینه را برای عملیاتی کردن آنها فراهم کنند. به این معنا که صاحب ایده را اسیر گیر و گرفتاریهای اداری نکنند، برخوردها احترامآمیز باشد و امکانات لازم را در اختیارشان بگذارند.
باید قبول کنیم که فضای گردشگری دیگر مثل گذشته نیست. فعالان اکوسیستم نوآور گردشگری حرفهای زیادی برای گفتن دارند و تواناییهایشان خارقالعاده است. باید به این درک و فهم برسیم که نیازهای صنعت گردشگری را به درستی و با فکر جمعیمان بسنجیم و بشناسیم. مطالعات میدانی و کارشناسی انجام دهیم و بعد برای چالشهای گردشگری راهحل پیدا کنیم و مشکلات را از سر راه برداریم.
در بخش گردشگری طرحها و ایدهها اینقدر زیادند که اگر به بخش کوچکی از آنها بها داده شود، میتوانند صنعت گردشگری و اقتصاد کشور را زیر و رو میکنند. البته در سالهای اخیر با جمعشدن فعالان صنعت گردشگری نوآور و شکلگیری اکوسیستم آنلاین گردشگری وضع کمی بهتر شده اما واقعیت این است که ما همه چیز را در چارچوب و روال خشک و بیروح اداری میاندازیم و همین هم انگیزه ایدهپردازی را در افراد میکشد. تاثیر نهایی چنین رفتاری بدون شک بر صنعت گردشگری خواهد بود.
اقامتگاه پیسو در دو طبقه و در نزدیکی دریا ساخته شده است
توسعه ارتباطات و فضای آنلاین، ماهیت کسب و کارهای گردشگری را عوض کرده است. حتی بیش از بخشهای دیگر. بسیای از فعالان گردشگری امروز نسلهای جوانی هستند که بر همین بستر کسب و کاری راه انداخته و برند خودشان را ساختهاند. درست است که نمیتوان گفت اکوسیستم نوآور و نوپای گردشگری از بخش سنتی این صنعت جلو زده اما عقبتر هم نیستند. محتوای درستتر در اشکال جدیدتر تولید میکنند، با فضای آنلاین میانه خوبی دارند و… . پیسو در مارکتینگ و بازاریابی چه نوع استراتژی را دنبال میکند؟ بستر فعالیتتان فضای دیجیتال و شبکههای اجتماعی است یا تبلیغات محیطی؟
ببینید دنیای دیجیتال و آنلاین، به کل از انسانها، آدمهای دیگری ساخته است. دنیای فعلی دنیایی است که در آن آنلاین بودن حرف اول را میزند و هر چیزی را میتوان به صورت غیرحضوری تجربه کرد. فناوری همه ابعاد و ساحتهای زندگی ما را دگرگون کرده، اما معتقدم در بخش گردشگری قضیه فرق میکند. گردشگری مبتنی بر تجربه است و باید حس شود. در گردشگری باید رفت تا به لذت رسید. آنهایی که گردشگری را به معنای واقعی کلمه میفهمند و درک میکنند، جستوجوگرانی حرفهای هم هستند. یعنی میگردند ایدهآلهای خودشان را مییابند و به آن دست پیدا میکنند. بومگردان کسانیاند که به محتوای تخصصی دسترسی پیدا میکنند و بعد عازم مناطق گردشگری میشوند. مسئله دیگر وابستگی گردشگری بوم گردی به تبلیغات سینه به سینه است. بسیاری از بازدیدکنندگان اقامتگاه پیسو کسانی هستند که دوستان یا آشنایانشان تجربه حضورشان را با آنها به اشتراک گذاشتهاند یا با یک عکس یا ویدئو در شبکههای اجتماعی فضای مجازی با مقصد آشنا شدهاند.
نبض حیات گردشگری بوم گردی در دنیای دیجیتال میزند و اگر کسی فکر کند میتواند به روش سنتی با تکیه بر تابلوهای راهنمای جادهای کسب و کار خود را معرفی کند، بدون شک شکست خواهد کرد. در اقامتگاه پیسو بیش از همه دیجیتال مارکتینگ را دنبال میکنیم و به دنبال جذب گردشگر در فضای مجازی هستیم. با این حال روشهای دیگر را نیز دنبال میکنیم. در چندین دوره نمایشگاههای گردشگری حضور ثابت داشتهایم و با اقامتگاههای دیگر و همنیطور هتلها نیز برنامههای مشترک همکاری داریم.
از همه اینها که بگذریم آنچه کسبوکارهای جدید گردشگری به آن نیاز دارند، تولید محتوای اختصاصی دارند و اتفاقا انس و الفتشان با محتوا و رسانه تخصصی نیز بیشتر از سنتیهاست. شاید یک عکس در وبسایتها یا صفحات شبکههای اجتماعی بسیاری دیده شوند اما اگر این عکس یا فیلم تکراری و همیشگی باشد، مخاطب را جذب نمیکند. در مقابل ترکیب تصویر با محتوای مناسب، اثری صدچندان میگذارد. یعنی مخاطب محتوایی میخواهد که ارزش وقتی را که صرف خواندن یا دیدن و شنیدن آن میکند، داشته باشد. به اصطلاح محتوا و پیامی که به مخاطب عرضه میشود باید آوردهای برای او به همراه داشته باشد.
اگر بخواهیم حس مفید بودن را در مخاطب تحریک کنیم، نیاز داریم بفهمیم که مخاطبمان چه میخواهند. بنابراین به رسانههایی نیاز داریم که به شناخت مقاصد گردشگری و معرفی ظرفیتهای گردشگری هر منطقه کمک کنند. وقتی مخاطبان یک مقصد و یک تجربه را قبول میکنند، آن را با دیگران به اشتراک میگذارند و تاثیر آن در الگوریتمهای جستوجو مشخص میشود. این یعنی ما نیاز به تولید محتوای خوب داریم.
جهان، منابع و امکانات و ساکنان آن در حال تغییرند. پیشرفت و توسعه تمدنی در تمام اجزا و زیرساختها اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… بشر امروزی را در مقایسه با گذشته داراتر و ثروتمندتر کرده و به همان نسبت هم نیازهای جدید سر برآوردهاند. نیاز به تفریح و گذران اوقات فراغت و آرامش و لذتجوییهای تازه. از همین رو سفر کردن به واقعیتی اجتنابناپذیر و جزئی از زندگی تبدیل شده است. نوع سفر و گردشگری نیز دیگر آن چیزی نیست که چند دهه پیش مرسوم بود. امروزه گردشگرانی کاشفان تجربههای نامانوس و لذتبخش هستند تا سرزمینهای ناشناخته. در همین غرق شدگیهاست که گردشگری پوست انداخته و سبک و مدلهای جدید جایگزین مقاصد محبوب گذشته شدهاند. در همه این تغییرات یک چیز مشترک است: فرار از شلوغی و ازدحام و ریتم تند زندگی و بازگشت به هر آنچه با طبیعت ارتباط دارد. یکی از مدلهای محبوب گردشگری که با طبیعت گره خورده، گردشگری کشاورزی است.
گردشگری کشاورزی گوش دادن به ندای بازگشت به طبیعت است
تعریف گردشگری کشاورزی
گردشگری کشاورزی ترجمه فارسی Agritourism است که خود ترکیبی از Agri به معنای کشاورزی و Tourism است. آگری توریسم عبارت است از هرگونه فعالیتی که مبتنی بر کشاورزی باشد و بازدیدکنندگان را به مزرعه یا هر نوع محیط کشت طبیعی سوق دهد. اگری توریسم تعاریف مختلفی در نقاط مختلف جهان دارد و برای مثال در کشور ایتالیا و نیوزیلند به اقامتگاههای مزرعه اشاره دارد، در انگلستان به تعطیلات در مزرعه (Farm holidays) ارجاع میدهد؛ و در سوییس به خواب در نیزار (Sleeping in the straw) شناخته میشود.
از نظر مفهومی، گردشگری کشاورزی، نوعی کسب و کار کشاورزیمحور است که با هدفهای تجاری، آموزشی یا تفریحی راهاندازی میشود و گردشگران به آن جذب میشوند. از این نظر گردشگری کشاورزی شامل فعالیتهایی است که به طور همزمان هم با گردشگری مرتبطند و هم به انجام امور روزمره مرزعه یا باغ و زمین کشت و دامداری کمک میکند.
در برخی رویکردها نیز هنگامی که به گردشگری کشاورزی اشاره میشود، بر ارزشهای فرهنگی و اجتماعی و منافع حاصل از اشتراکگذاری تجربه فعالیت در مزرعه یا زمین کشاورزی برای جوامع میزبان تاکید میشود. از جمله اصطلاحاتی که با گردشگری کشاورزی مرتبط است، ارزش افزوده، بازاریابی مستقیم و کشاورزی پایدار است. بدین ترتیب باید گفت گردشگری کشاورزی حوزهای وسیع است که حداقل پنج زیرمجموعه دارد و در هر کدام یک یا مجموعهای از فعالیتها انجام میشود:
فروش مستقیم محصولات به مصرفکننده: در این دستهبندی گردشگران در محل مزارع یا زمینها حضور مییابند و محصولات را خریداری میکنند. در برخی مواقع نیز فروش محصول در جادهها و مسیرهای نزدیک منتهی به محل کشت انجام میشود.
آموزش: در این نوع دستهبندی گردشگران به صورت فردی یا گروهی از مزرعه یا زمین کشاورزی بازدید میکنند و آموزشهای مرتبط با نوع فعالیتهای مزرعه را یاد میگیرند.
مهماننوازی: به این معنا که گردشگران یک یا چند شب در مزرعه اقامت میکنند و با غذاهای محلی از آنها پذیرایی میشود.
تفریح: انگیزه اصلی گروهی از گردشگران از حضور در مزارع فعالیتهایی مانند اسبسواری و شکار و… است.
سرگرمی و کسب تجربه: فعالیتهایی مانند کمک به بومیان در برداشت محصولات و آشنایی عملی با سبک و نوع زندگی کشاورزان و حشر و نشر با آنها نیز برای برخی گردشگران جذاب است.
فروش مستقیم محصولات کشاورزی به گردشگران در آگری توریسم رایج است
تاریخچه گردشگری کشاورزی
گردشگری کشاورزی یکی از قدیمیترین سبکهای گردشگری است و سابقه به آن بر اساس مطالعات انجام شده به اواخر قرن نوزدهم میلادی میرسد. در طی جنگ جهانی دوم در دهههای ۳۰ و ۴۰ میلادی که اقتصاد جهانی در رکودی عمیق فرو رفته بود، مردم به خصوص در کشورهای درگیر جنگ به حاشیه شهرها و روستاها میرفتند و انواع مختلفی از گردشگری روستایی را تجربه میکردند.
در حقیقت یکی از عواملی که منجر به توجه بیشتر گردشگران به گردشگری کشاورزی شد، حضورشان در روستاها و مزارع و زمینهای بود. جذابیتهای گردشگری کشاورزی در دهههای بعد نیز بیشتر شد و توریستهایی که در روستاها حضور پیدا میکردند، به صاحبان زمینها و مزارع در انجام فعالیتهایشان و مواردی مثل شخم زدن زمین، وجین کردن و چیدن محصولات، نظافت اصطبلها، تیمار و نگهداری از حیوانات اهلی کمک میکردند.
در دهه اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰، با اضافه شدن سرویسها و خدماتی مانند اقامت و پذیرایی برای بازدیدکنندگان، گردشگری کشاورزی بیش از گذشته محبوبیت یافت. امروزه علاوه بر تمام این موارد، آگری توریسم جنبه همگانیتری نیز یافته و آژانسها و دفاتر خدمات گردشگری تورهای گردشگری کشاورزی برگزار میکنند که طرفداران زیادی دارد.
انواع اقامتگاهها برای اسکان و پذیرایی از بازدیدکنندگان در مزارع ساخته میشود
مزیت گردشگری کشاورزی
مردم در نقاط مختلف جهان بیش از گذشته به چگونگی تولید غذایی که مصرف میکنند، علاقهمند شدهاند. آنها میخواهند با کشاورزان و فرآوریکنندگان دیدار کنند و در مورد آنچه در تولید مواد غذایی میرود با آنها گپ و گفت کنند. برای بسیاری از افراد و به ویژه کودکان، گردشگری کشاورزی مساوری است با دیدن منابع غذایی که مصرف میکنند. خواه یک گاو شیرده باشد، خواه بوتههای ذرت در حال رشد یا سیبهای قرمز آویزان از درخت در باغی بزرگ.
در گردشگری کشاورزی از این دست فعالیتها زیاد است و روز به روز نیز بر تعداد علاقهمندان به این سبک از گردشگری افزوده میشود. کشاورزان و دامداران نیز براساس استقبال روزافزون توریستهای اگری توریسم، از این فرصت استفاده برای توسعه کسب و کار خود و همینطور آگاهی از نیازها و خواستههای گردشگران استفاده میکنند.
از نظر اقتصادی نیز گردشگری کشاورزی منبع درآمدی برای کشاورزان و راهی برای تحرکبخشی به اقتصاد روستاها و دهکدههایی است که مزارع و باغها در آنها واقع شدهاند. گردشگری کشاورزی در عین حال به ابزاری برای بقای بسیاری از مزارع کوچک بدل شده است. صاحبان مزارع و زمینها در اگری توریسم حتی میتوانند با گسترش حوزه فعالیتها و تنوع بخشی به فعالیتها محصولات خود درآمد پایدارتری نیز کسب کنند.
این امر به این دلیل است که فعالیتهای کشاورزی در مواقع خاصی از سال مثل ایام تابستان بیشتر است و گردشگران نیز در همین ایام که تعطیلات تابستانی وجود دارد، برای سپری کردن اوقات فراغت و تفریح خود به دهکدهها و مزارع میروند. در گردشگری کشاورزی صاحبان مزارع با رعایت این زمانبندیها یک جریان کاملاً مجزا از درآمد را برای خود ایجاد میکنند. در عین حال مطالعات نشان میدهد آگری توریسم با جلب گردشگران به یک منطقه، در نهایت به نفع جوامع اطراف نیز تمام میشود. رونق اقتصادی و افزایش ترافیک انسانی به مناطق روستایی مجاور که نیاز به جریان متنوع درآمد دارند، سودمند است.
حضور گردشگران در مزارع به تقویت اقتصاد محلی کمک میکند
تفاوت آگری توریسم با گردشگری روستایی
گردشگری کشاورزی در ابتدا زیرمجموعهای از گردشگری روستایی (Rural tourism) بود، اما امروزه چون مدلها و استراتژیهای تجاری در آنها پیاده میشود و با وجوه مهارتی و آموزش نیز آمیخته شده، از این نوع گردشگری متمایز شده است. یعنی اگر در گذشته گردشگران به مزارع روستایی میرفتند و به تفریح مشغول میشدند، در اگری توریسم، گردشگردی حوزه عمل گستردهتری دارند و ارزش افزوده بالایی را برای صاحبان مزارع و در ابعادی بزرگتر شرکتها و آژانسهای فعال در زمینه گردشگری کشاورزی ایجاد میکنند.
گردشگری کشاورزی تفاوتهای دیگری هم با گردشگری روستایی دارد. از جمله اینکه در آگری توریسم گردشگران با حضورشان در مزرعه یا اراضی در همه یا بخشی از فرآیند تولید محصولات مشارکت میکنند. مسئله دیگر آموزش و فراگیری در حوزه کشاورزی و مزرعهداری است. یعنی در گردشگری کشاورزی فرصتی کمنظیر به گردشگران داده شود تا درباره زندگی و شیوه زیست و مدیریت مزرعه و انجام فعالیتهای روزمره، بیشتر یاد بگیرند.
همچنین در گردشگری کشاورزی توریستها امکان ارتباط مستقیم با حیوانات اهلی موجود در مزرعه و باغها و اراضی دامداری را دارند و این به ویژه برای کودکان هیجانانگیز است. گردشگری کشاورزی در واقع بهانه و فرصتی برای جلب نظر توریستها به مناطق فراموششدهای است که اقتصاد آنها مبتنی بر کشاورزی است اما تا چند دهه پیش در مقاصد سفر و گردشگری خانوادهها جایی نداشتند. به عبارت دیگر گردشگران با هدف تجربه کردن زندگی کشاورزی عازم روستاها میشوند اما بیشتر آنها این تجربه را با حضور در مزارع و باغات و درگیر شدن در این گونه فعالیتها کسب میکنند.
ارتباط مستقیم با حیوانات اهلی برای کودکان جذاب است
انواع مزارع گردشگری کشاورزی
گردشگری کشاورزی تجربه و درک واقعی یک مزرعه با تمام ویژگیهای آن است. نوعی حضور و مشارکت آگاهانه از محیط کشاورزی (زمین، باغ، مزرعه) که میزبان و میهمان را به یکدیگر پیوند میدهد. در آگری توریسم از یک سو گردشگر با تولید کشاورزی یا فرآوری آن- با هدفهای مختلف- آشنا میشود و از سویی نیز کسب و کار میزبانان با همین فعالیتها رونق میگیرد. حضور گردشگران در مزارع و باغهای کشاورزی مزایای آموزشی و اجتماعی و فرهنگی دارد و برای پذیرنده یا همان کشاورز درآمد اضافی تولید میکند. انوع مزارعی که در آگری توریسم پذیرای گردشگران هستند شامل این موارند:
مزارع اقامتگاهی
این نوع مزارع همانطور که از نام آن مشخص است، کاربردشان گذراندن ایام تعطیلات با حداکثر میزان آرامش است. در مزارع اقامتگاهی، امکاناتی برای اسکان و پذیرایی از گردشگران در همان بافت مزارع روستایی یا در نزدیکیهای آن تدارک دیده میشود تا گردشگران زمان استراحت خود را در آنها بگذرانند. این اقامتگاهها حتی میتواند خانههای موجود در روستا یا دهکدههای مجاور مزارع وباغهای کشاورزان هم باشد. اقامتگاهها در مناظر زیبا و چشمنواز ساخته میشوند و علاوه بر خدمات اقامت، خدمات و سرویسهای دیگری هم در آنها عرضه میشود. برای مثال با غذاهای محلی و خرید محصولات زراعی و باغی از گردشگران پذیرایی میشود. شبیه به سرویسها و خدماتی گردشگران در اقامتگاههای بوم گردی دریافت میکنند.
گردشگران گاهی در مزارع کشاورزی چادر میزنند و شب را متفاوت میگذرانند
مزارع سرگرمی
در این نوع مزارع، گردشگران اقامت شبانه نخواهند داشت و چندین ساعت را در مزارع میگذرانند و سرگرم میشوند. در مزارع پذیرش، بازدیدکنندگان متناسب با ظرفیتها و امکاناتی که در مزرعه به نام آگری توریسم تدارک دیده شده وجود دارد ممکن است از نزدیک دامداری و گلهداری را ببینند، به شکار بپردازند، سوارکاری را تجربه کنند، و به ماهیگیری نیز مشغول شوند. در برخی مزارع پذیرش، فعالیتهای تفریحی دیگری مثل قایقسواری، دوچرخهسواری، آشپزی و گردش در هوای آزاد و قدمزدن و پیادهروی و تماشای پرندگان و آتشبازی و مشارکت در جشنها و آیینهای محلی نیز انجام میشود.
مزارع آشنایی
در مزارع آشنایی گردشگران با مراحل و شیوههای محتلف تولید محصولات کشاورزی و دامی به عنوان جاذبه گردشگری آگری توریسم آشنا میشوند. بازدید از نزدیک با کاشت و داشت و برداشت محصولات زراعی و باغی، خشک کردن محصولات کشاورزی، غذا دادن به حیوانات، نحوه شیر دوشیدن و تولید فرآوردههای لبنی، پرورش ماهی و… در مزارع آشنایی مرسوم است.
آشنایی با شیوههای محتلف تولید محصولات کشاورزی و تجربه عملی آن بخش مهمی از آگری توریسم است
مزارع شخصی
در مزارع شخصی، ساکنان عموما شهرنشینان زمین و ملکی زراعی را در روستا یا دهکدههای خارج از شهر خریداری میکنند و در روزهای تعطیل در آنجا حضور پیدا میکنند و از چشماندازهای روستایی آن بهره میبرند. در مزارع شخصی گرچه احتمال بر هم خوردن بافت محلی بالاست، مطالعات نشان میدهد یکی راههای فرهنگسازی درباره اهمیت گردشگری روستایی و اگری توریسم، همین مزارع است که نباید جلوی آن گرفته شود.
مزارع آموزشی
فلسفه این نوع مزارع، آموزش است. آموزش تولید محصولات کشاورزی از شخم زدن و کاشت گیاهان گرفته تا دامپروری، صنایع دستی و… . گردشگرانی که در مزارع آموزشی حضور پیدا میکنند، به شکل علمی و عملی تجربه زندگی روستایی و کشاورزی را یاد میگیرند و لمس میکنند. در حقیقت بازدیدکنندگان در این نوع مزارع با راهنمایی مزرعهدار با انواع فعالیتهای اجرایی مرسوم کشاورزان آشنا میشوند.
در گردشگری کشاورزی بخش مهمی از فعالیتها یادگیری است
مزارع درهای باز
معیشت و زیست کشاورزان وابسته به زمین و فروش محصولات زراعی، باغی و دامی است. کشاورزان محصولات خود را به خریداران و واسطهها و شرکتهای بزرگ میفروشند و از این طریق درآمد کسب میکنند. با این حال برخی کشاورزان در آگری توریسم درهای مزرعه خود را به روی بازدیدکنندگان میگشایند و به آنها این امکان را میدهند تا با مشاهده و بررسی از نزدیک محصولات و در صورت لزوم مزه کردن و چشیدن، محصولات مدنظر خود را خریداری کنند. این روش فروش مستقیم محصولات به طور معمول برای بازدیدکنندگان ارزانتر درمیآید و برای کشاورزان هم به این دلیل که واسطهها حذف میشوند یا مجبور نیستند، هزینهای بابت حمل و نقل بپردازند، مقرونبه صرفه است.
چرا گردشگری کشاورزی مهم است؟
نکتهای که باید مدنظر داشت این است که با افزایش آگاهی از زندگی پایدار و عقبنشینی از دیدگاههای توسعه فیزیکی، تعطیلات کشاورزی و گردشگری کشاورزی یکی از عرصههایی است که گفته میشود آینده درخشانی دارد و به نفع طیف گستردهتری از گروههای میزبان و میهمان تمام میشود. ظرفیتهای مزرعهها و زمینهای کشاورزی، کسب و کارهایی درآمدزا را در قالب گردشگری کشاورزی به وجود آورده و این برای انسان قرن بیست و یکمی که به زندگی شهری و ماشینی خو گرفته، معجزهگر خواهد بود.
گرچه زراعت و آموزش و… در گردشگری کشاورزی ایدههایی بزرگ و پیچیدهای نیستند اما تجربهای که برای گردشگران از این رهگذر به دست میآید، بسیار جذاب است. در گردشگری کشاورزی بازدیدکنندگان انتخابهای متنوعی پیش روی دارند و جریان درآمد اضافی برای موفقیت مستمر مزارع و تولیدکنندگان کوچک است. آنها اکنون میتوانند امیدوار باشند که در یک فضای بازار جهانی که حمل و نقل و ارتباطات بینالمللی گشوده شده، به رقابت میپردازند و ماشینآلات گسترده و فناوریهای مدرن نیز هزینههای تولیدشان را پایین آورده است.
تنها چیزی که میماند، پایداری شیوه تولید است که در گردشگری کشاورزی بالاتر است. گردشگری از آنجا که عملکردها را قابل دفاع و ارزش افزوده را تضمین میکند، ضعفها، خطاها و کاستیهای موجود در رویکرد اقتصادی کشاورزی را تعدیل میکند.
تفریح و سرگرمی انتخاب برخی بازدیدکنندگان مزارع کشاورزی است
در حقیقت دامنه اثرگذاری اگری توریسم از این روست که جنبه اجتماعی و فرهنگی فعالیتهای کشاورزی را برجسته میسازد. برای مثال یک مزرعه لبنی ممکن است تصمیم بگیرد تورهای بازدید را با تخفیفهایی در اختیار مدارس قرار دهد و به کودکان این فرصت را بدهد تا مراحل مختلف دوشیدن شیر تازه را از گاوها ببینند. این تجربه تعاملی به برنامههای آموزش کودکان در کلاس درس نیز کمک میکند.
هر کدام از بازیگران مختلف گردشگری کشاورزی برداشتها و تلقیهای خاص خود را درباره این نوع کسب و کارها دارند. از نظر میزبانان، گردشگری کشاورزی مکمل درآمدزایی مزرعه است، به تنوع محصولات کمک میکند، بار سنگین انجام فعالیتهای روزمره مزرعه را سبکتر میکند، راه نجات زمین و منابع محدود آن است، اشتغالزا است، راه گرفتن مشوقهای مالیاتی است و… .
از نظر بازدیدکنندگان و گردشگران نیز گردشری کشاورزی فرصتی ارزشمند برای دور شدن از زندگی برنامهمحور و منظم روزمره و به دست آوردن آرامش در فضای روستا و مزرعه است؛ با این نوع گردشگری تجربههای ارزشمند و منحصر به فرد کسب میکنند؛ فرهنگ و آداب و رسوم جوامع محلی آشنا میشوند؛ به اقتصاد کشاورزان و وامع محلی کمک میکنند؛ بخشی از نیازهای روزمرهشان را تر و تازه و به صورت مستقیم و ارزان خریداری میکنند. از دیدگاه اقتصادی نیز گردشگری کشاورزی بر سطح اشتغال و درآمدهای جامعه محلی اثر مثبت میگذارد و به بهبود رفاه و آسایش آنها و همنیطور توسعه روستاها و دهکدههای خود و روستاها و مزارع همجوار کمک میکند.
گردشگری کشاورزی دوستدار محیط زیست و حفظ منابع طبیعی است
چرا گردشگری کشاورزی در حال افزایش است؟
اگری توریسم با اینکه مفهومی نسبتا جدید است، در سالیان اخیر بسیار محبوب شده و در گستره وسیعی از نقاط مختلف جهان گردشگران را جذب کرده است. بیثباتیهای اقتصادی و کمپینهای زیستمحیطی و اهمیت حفظ کره زمین و فشار کمتر به منابع طبیعی و از همه مهمتر تغییرات آب و هوایی شدید در مناطق مختلف جهان، صنعت کشاورزی را در مظان اتهامهای سنگین قرار داده است.
کشاورزی به تجارت بزرگی تبدیل شده که شرکتها و کمپانیهای چند ملیتی آنها را میگردانند. این مناسبات و هشدارهایی که درباره کمبود منابع در آینده بسیاری از کشاورزان و به ویژه کشاورزان خرد و کوچک را بر آن داشته تا مسیرهایی جایگزین را امتحان کنند. گردشگری کشاورزی یکی از انتخابهایی است که جهان به توافقی ضمنی بر سر آن دست یافته است. از آن سو نیز گفته میشود گردشگری کشاورزی فرصت اقتصادی مناسبی به طبقات و گروههای اجتماعی روستانشین میدهد. بسیاری از کشاورزان به کسب و کارهای ترکیبی کشاورزی و گردشگری روی آوردهاند که علاوه علاوه بر درآمدزایی بیشتر برای خود برای گردشگران نیز امکانهای جدید را به وجود آورده است.
حالا تعداد گردشگرانی که میگویند به صداهای بازگشت به طبیعت گوش دهید، بیشتر شده، و به جای پرواز به آب و هوای معتدل و گرم و کنار استخر بودن و غذاهای عجیب و غریب و…، این علاقمندیها را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنند. گردشگران امروزه در ردیابیهای خود برای یافتن مسیرها و سبکهای جدید گردشگری، بیش از گذشته مزارع و باغها و چشماندازهای طبیعی را انتخاب میکنند. فرهنگ محلی، غذا، گیاهان و جانوران محلی نیز بر این میل وافر توریستها به روستاها و طبیعتگردی بیتاثیر نیست. یعنی آگری توریسم بینشی جدید را در میان گردشگرانی به وجود آورده که در جستوجوی تجربیات ناب و ارزشمند هستند. اگری توریسم راهی است برای رشد اقتصادهای کوچکتر و کسب و کارهای محلی در کشورهایی که زیرساختها و ظرفیتهای لازم را دارند.
فروش محصولات کشاورزی و غذاهای محلی برای اغلب توریستها جذاب است
چه کسانی از گردشگری کشاورزی سود میبرند؟
جواب این سوال مشخص است: همهکس. گردشگران و بازدیدکنندگان، مشاغل کوچک کشاورزی و در بعضی موارد سیاره زمین. گردشگری کشاورزی در اکثر موارد، ارتباط میزبان و میهمان را با محیط تقویت میکند. آیا غیر از این است که باغها و گلخانههای مملو از گل و گیاه یا کارگاههای آموزش دستهبندی گل و فراوری محصولات لبنی بهانهای ابتدایی برای حضور حداکثری بازدیدکنندگان در مزارع کشاروزی و اقامتگاههای روستایی است؟ آیا کسانی که دارای زمین بلااستفاده اما بکر هستند و ترغیب میشوند آن را به فضایی برای چادرها یا امکانات اسکان موقت تبدیل کنند، سودی از این کار نبرده و نمیبرند؟ آیا تورهای تعاملی مزرعه که درک بهتری به بازدیدکنندگان درباره شیوههای کشاورزی پایدار میدهند، اهمیت ندارند؟
پاسخ این پرسشها سخت نیست. چرا که همه موارد بالا راهی عالی برای تلفیق تجربیات سفر با مزایای کشاورزیاند که مشاغل زیادی را رونق میدهد. گردشگری کشاورزی گام بعدی زندگی آگاهانه در محیطزیست، فرصتی برای آموزش و تأثیرگذاری بر خرید و گزینهای در دسترس برای شیوه زیستی جدید است و بنابراین نمیتوان کسی را پیدا کرد که از آن سود نبرد.
چرا ایران به گردشگری کشاورزی نیاز دارد؟
گردشگری کشاورزی در عین حال کارکردهای دیگری هم دارد و میتواند به عنوان راهحلی برای غلبه بر ناپایداریهای اقلیمی و تغییرات فرهنگی و اجتماعی پس از آن مطرح شود. بسیاری از صاحبنظران بر این باورند برای اقلیم ایران که با تغییراتی مثل خشکسالیهای طولانیمدت، کمبود آب، فرسایش خاک و بحرانهای زیستمحیطی دست و پنجه نرم میکند، گردشگری کشاورزی یکی از بهترین راهحلهاست که علاوه بر اینکه مانع مهاجرت و خالی شدن روستاها میشود، نقش مهمی در بهبود اقتصادی آنها ایفا خواهد کرد.
گردشگری کشاورزی راهی است مطمئن برای تقویت جمعیتپذیری سکونتگاههای روستایی در ایران
ناپایداریهای توسعهای روستاها در ایران از دیرباز معضلی بزرگ پیش روی برنامههای توسعهای بوده و به نظر میرسد با حمایت از کسب و کارهای گردشگری روستایی میتوان جمعیتپذیری سکونتگاهها روستایی را تضمین کرد و بسترهای پیشرفت اجتماع محلی و بقای فرهنگ روستایی را نیز فراهم کرد. بنابراین سرمایهگذاری در گردشگری کشاورزی و روستایی نهتنها بازدیدکنندگان بیشتری را با انگیزههای مختلف به روستاها میکشاند، بلکه روشی مطمئن است که توسعه این مناطق را ممکن میکند.
موضوعی که البته از چشم سیاستگذار نیز دور نمانده است. بعد از چندین سال فعالیتهای پراکنده در زمینه گردشگری کشاورزی، بالاخره وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، بعد از مدتها دستورالعملی به نام «دستورالعمل صدور مجوز فعالیت گردشگری کشاورزی و نظارت بر آنها» را ابلاغ کرده است. در این ابلاغیه جدید بر بهبود معیشت کشاورزان و توسعه پایدار روستایی، حفظ حقوق و منافع مشروع و قانونی فعالان بخش گردشگری کشاورزی و استفاده از ظرفیت آنها جهت پیشبرد اهداف گردشگری مثل کاهش بیکاری و افزایش درآمد روستاییان و کاهش نامطلوب آثار زیستمحیطی تاکید شده است.